خانه  > slide, زندانیان  >  دلنوشته علیرضا گلی پور؛ زندانی بودن را با واژه ها نمی توان شرح داد

دلنوشته علیرضا گلی پور؛ زندانی بودن را با واژه ها نمی توان شرح داد

خبرگزاری هرانا – علیرضا گلی‌پور، زندانی امنیتی طی دل نوشته ای از زندان اوین به تشریح وضعیت زندانیان پرداخته است. وی به مخاطبان این نامه در خارج از زندان می گوید که اگر تنها یک هفته با دسترسی به همه امکانات در منزل بمانند نمی توانند پیامدهای ناگوار آن بر زندگی شان تحمل کنند، حال اینکه زندانیان سالها محبوس شده و تحت آزار و اذیت قرار می گیرند. وی در ادامه می نویسد که محبوس بودن را با واژه ها نمی توان شرح داد. آقای گلی پور همچنین می گوید که غیر قابل تحمل ترین شرایط در زندان با یک جمله نویدبخش از یک همراه قابل تحمل می شود، اما یک حرف تمسخرآمیز از اصابت شلاق به تنت رنج آورتر است.

به گزارش خبرگزاری هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، امروز سه شنبه ۲۹ مردادماه ۱۳۹۸، علیرضا گلی پور، زندانی امنیتی با انتشار دل نوشته ای از زندان اوین به تشریح وضعیت خود و دیگر زندانیان پرداخت.

در بخشی از دل نوشته علیرضا گلی پور می‌خوانیم: “آنگاه که از درد به خود می پیچی و پس از مورد ضرب و شتم قرار گرفتن و تحمل شکنجه کنترل ادرار خود را از دست داده ای، اگر کنار هم‌اندیش و همراه خود باشی می‌تواند حتی با چند جمله چنان تسکین دردهایت باشد که فراموش کنی در مخوف‌ترین شکنجه گاه محبوس و محروم از تمام معشوق‌ها و محبوبانت مانده‌ای. اما حتی یک جمله و حرف تمسخرآمیز می‌تواند از اصابت شلاق به تنت رنج آور تر باشد”.

متن کامل این نامه که جهت انتشار در اختیار هرانا قرار گرفته است، عیناً در ادامه می‌آید:

“دوشنبه شب ساعت ۱۱ و ۳۰ دقیقه بود، من و سهیل عربی خیلی درد می‌کشیدیم، از بیماری، از دلتنگی، از تنهایی، از ددمنشی‌هایی که به ما شد، از اجحاف و بی عدالتی از رنجی که تبدیل به اشک شده بود و از گوشه چشم‌مان بیرون می‌آمد از حالت غم‌انگیزی با دیدنش در چشمان‌مان خنده‌ای سخت و تلخ زدیم و از هم سوال کردیم حال آرش الان چگونه است و واقعاً ستمگری تا به کی؟

وقتی ساعت ۲ بامداد به بهداری اعزام شدیم چشمانم بعد از دو سال و نیم به آسمان شب و درخشش ماه افتاد از خود سوال کردم: وقتی از زندانیان سیاسی سخن می گوییم از چه وضعیتی سخن می گوییم؟

هفت سال نه، هفت روز در منزل خود با تمام امکانات برای خویشتن، خوراک، نوشیدنی و هر آنچه برای خویشتن لازم است تهیه کنید، فقط هفت روز خود را در منزل حبس کنید. یعنی تصور کنید که درب منزل را روی شما قفل کرده‌اند و حق خروج ندارید. شاید همین هفت روز کافی باشد برای اینکه شغل خود را از دست دهید. شاید همان شب دوم یا سوم برای اینکه آسمان را در شب ببینید بی‌تاب شوید و شب پنجم حتی برای یک سلام برای فروشنده سوپرمارکت محله دلتنگ شوید. با اینکه می دانید که این وضعیت فقط هفت روز ادامه دارد و در منزل تنها هستید و هیچ کس شما را آزار نمی دهد. چه بسا و به لوازم و سایل دسترسی دارید اما لحظه شماری می کنید تا به کوچه و خیابان و جامعه سری بزنید و به زندگی عادی بازگردید.

حال تصور کنید صرفاً به این دلیل که حاضر به انجام اعمالی جنایتکارانه نشده‌اید، همدست با سرکوبگران و ویرانگران نشده‌اید، حکومت شما را به عنوان معاند شناخته و محکوم به تحمل حبش شده‌اید. نه هفت روز نه هفت ماه نه در منزل خود با تمام امکانات، که هفت سال در مخوف‌ترین شکنجه‌گاه و محروم از حقوق بدیهی خود محبوس بودن را با واژه‌ها نمی توان شرح داد. زندانی سیاسی، شخصی که ندای وجدان خویش را شنید و برخاست تا ظلم و نابرابری و خفقان را براندازد و شادی، امنیت، آزادی، عدالت و برابری را برای مردم زادگاهش به ارمغان آورد، توسط نیروها و نهادهای سرکوبگر دستگیر شد تا صدایش شنیده نشود، تا آزادی و عزیزانش را بگیرند و مجبور به همدستی با جنایتکاران شود، اما نشد مقاومت کرد و تن به ذلت نداد و دردا که تنها ماند.

به راستی آنگاه که از زندانیان سیاسی سخن می‌گوییم، از چه کسانی و از چه وضعیتی سخن می‌گوییم؟ محکوم به تحمل ۱۲ سال حبس شدن چه پیامدهایی دارد؟ همسر یک زندانی سیاسی چه دشواری هایی را تحمل می کند؟ آری، این راهی است که خود ما با آگاهی کامل از دشواری ها آن را انتخاب کردیم: راه دشوار آزادی. آری هنوز از یاد نبردیم که آزادی پیش از آنکه حق باشد تکلیف است، اما در این راه همراهانی داشتیم و گمان نبود هرگز که همراهان ما چنین سست عنصر باشند و تنها بمانیم.

آنگاه که از درد به خود می پیچی و پس از مورد ضرب و شتم قرار گرفتن و تحمل شکنجه کنترل ادرار خود را از دست داده ای، اگر کنار هم‌اندیش و همراه خود باشی می‌تواند حتی با چند جمله چنان تسکین دردهایت باشد که فراموش کنی در مخوف‌ترین شکنجه گاه محبوس و محروم از تمام معشوق‌ها و محبوبانت مانده‌ای. اما حتی یک جمله و حرف تمسخرآمیز می‌تواند از اصابت شلاق به تنت رنج آور تر باشد.

آی عزیزان! من از درد بیماری و تنگی نفس و از رنج عفونت زیاد و خونریزی دستگاه گوارشی و صرع شدیدی که دارم به خود می پیچم و زندانیان غیر ساسی و امنیتی با زبان شلاق می زنند، از هزینه بالای تهیه دارو و بیمارستان که به زور باید همسر و خانواده‌اش بپردازند، شرمندگی به همه دردها و رنج هایم اضافه می شود.

امروز می گوییم خوش به سعادت آنان که جان باختند و این روزها را ندیدند که هر روز به قتل رسیده و زنده‌به‌گورانیم. آنگاه که آن سوی دیوارها بودیم طاقت محبوس بودن آزادی خواهی را نداشتیم. حال توقع زیادی نیست اگر بخواهیم آزادی خواهان به جای شعار مبارزه کنند. تاریخ هرگز فراموش نخواهد کرد ملتی را که در برابر ظلم واکنشی درخور نشان ندادند.

امروز صدها نابغه، نخبه، اندیشمند، فلسفه دان، روزنامه نگار، اقتصاددان، فعال سیاسی و فرهیخته در زندان های ضحاک زمان محبوس هستند و همرهان ما خاموش، افسوس! افسوس که همیشه منتظر یک منجی ماندند و ندانستند که هیچ کسانی جز خودشان منجی نخواهد بود.

علیرضا گلی پور / مرداد ۱۳۹۸ / زندان اوین”

در خصوص نویسنده این دل نوشته گفتنی است، علیرضا گلی پور، متولد ۱۳۶۵، ساکن تهران و دانشجوی مخابرات و کارمند وزارت ارتباطات و فناوری اطلاعات در مهرماه ۱۳۹۱ توسط ماموران وزارت اطلاعات دستگیر و تیرماه ۱۳۹۴ به اتهام “جاسوسی به نفع اجانب و به طور مشخص کشور آمریکا ” توسط شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب تهران به ریاست قاضی صلواتی به ۳۹ سال و ۹ ماه حبس تعزیری و ۱۷۰ ضربه شلاق محکوم شد که این حکم پس از تسلیم به رای و با اعمال ماده ١٣۴ و تخفیف به ۱۲ سال حبس تعزیری تقلیل یافت.

وی در مهرماه ۱۳۹۱ توسط وزارت اطلاعات بازداشت شد. این زندانی امنیتی بیش از یک سال از زمان حبس خود را در بند ۲۰۹ زندان اوین گذرانده است که از این مدت ۸ ماه آن در انفرادی بوده است.

لازم به یادآوری است علیرضا گلی‌پور، عضو بنیاد ملی نخبگان کشور و دانشجوی دکتری رشته مهندسی برق در آلمان، از سال ۹۱ در زندان اوین به سر می برد.

مطالب مرتـبط

بدون نظر

نظر بگذارید