خانه  > slide, اقلیت های ملی, پرونده ویژه  >  ناگفته های نصیرآباد؛ گفتگو با حبیب الله سربازی

ناگفته های نصیرآباد؛ گفتگو با حبیب الله سربازی

خبرگزاری هرانا – نصیرآباد یکی از روستاهای شهرستان سرباز به مرکزیت شهر راسک در استان سیستان و بلوچستان است. روستایی که در پی یورش نیروهای امنیتی و بازداشت حدود سی تن از اهالی آن در ساعت ۴ صبح روز ۱۴ دی ماه امسال، در کانون خبرهای حقوق بشری ایران قرار گرفت.

بازداشت شدگان نصیرآباد طیف گسترده ای از بزرگان مذهبی اهل سنت تا دانشجو و دانش آموز را در بر می گیرند. اما دلیل این بازداشت ها چیست؟ بنابر گزارش های رسیده به هرانا (ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران) این بازداشت ها پس از ترور یکی از اهالی بومی بسیجی به نام «ادهم صبوری» و یک معلم غیربومی به نام «عیسی شهرکی» روی داده است. در صورتی که با‌گذشت حدود یک ماه از این واقعه هنوز هیچ کدام از گروه‌های مسلح منطقه مسوولیت این ترورها را بر عهده نگرفته اند، اما مقام های امنیتی جمهوری اسلامی مسوولیت این رویدادها را متوجه «جیش العدل» و «جیش النصر» می دانند. پرسش ها اما در این زمینه بی شمار است.

هرانا در نظر دارد به شکلی جامع به واشکافی این واقعه بپردازد و ضمن آماده سازی بستری برای پیگیری وضعیت بازداشت شدگان نصیرآباد پاسخی بر ابهامات متعدد بیابد.

آنچه در پی می آید دومین گفتگو از سری گزارشات در آستانه انتشار از علیرضا سربازی در رابطه با این موضوع است که با حبیب الله سربازی، از مسئولان کمپین “فعالین بلوچ” و مطلعان این پرونده صورت گرفته است. متن کامل این گفتگو عینا در پی می آید:

هرانا: آقای حبیب الله سربازی از طرف هرانا مزاحم می‌شوم برای ثبت و شنیدن دانسته‌های شما در مورد وقعه ی دستگیری اهالی روستای نصیرآباد، البته با برخی از بستگان دستگیر شدگان نیز تماس حاصل شد که ایشان از شرح و بیان واقعه معذور بوده و تمایل به ارائه اطلاعات بصورت تلفنی نداشتند. صلاح دیدیم در این زمینه اطلاعات لازم را از یکی از فعالین بلوچ مانند شما کسب کنیم، مضاف بر اینکه گزارش تهیه شده از آقای «محمد عمر ملازهی» نیز در این زمینه بسیار راه گشا بود.

حبیب الله سربازی: خوشبختانه از وقتی که جریان بازداشت های نصیرآباد تا حدودی رسانه ای شده است، وابستگان افراد بازداشت شده کمی بر ترس و هراس خود غلبه نموده اند و اطلاعات جامع و قابل استفاده‌ای در اختیار من قرار داده اند. از این گذشته تصاویر از کودکان افراد بازداشت شده که با دست نوشته هایی با مضمون «پدر من بی‌گناه است، او را آزاد کنید» و همچنین نامه ی خانم «سمیه بهرامزهی» همسر آقای «ادریس بلیده ای» خطاب به فرماندهی انتظامی استان سیستان و بلوچستان خانواده‌های بازداشت شدگان را جرأت بیشتری بخشیده است. به هر حال بازداشت هایی با این شکل و انگیزه برای مردم منطقه قابل پذیرش نیست. در هفته ی گذشته نیز شش تن دیگر از اهالی منطقه در دو نوبت احضار شده و در مورد برقراری ارتباط با رسانه‌ها هشدارهایی را دریافت کرده‌اند و همینطور برای در اختیار قرار دادن اطلاعاتی در مورد زندانیان واقعه ی نصیرآباد نیز مورد بازجویی قرار گرفته اند. تعداد دیگری نیز احضار شده‌اند که به دلیل ترس از بازداشت تمکین ننموده اند. فضای رعب و وحشتی در منطقه حاکم شده است. حتی امروز یکی از افراد محلی تصویری رو از روی یک موبایل برای من ارسال کرد که در آن پیامی با این مضمون که : «شما خبر احضار این شش تن را رسانه ای نموده‌اید و این هشدار برای آخرین بار برای شما ارسال می شود.» در نخستین روزهای بازداشت تقریباً هیچ‌کس حاضر به همکاری نبود. من بسیار تلاش کردم تا پیامی برای اهالی منطقه ارسال کنم تا ایشان را از ترسیدن بر حذر دارم و به اطلاع رسانی تشویق کنم. چون در صورت سکوت رسانه ای احتمال اعدام این افراد با وجود اتهام های مطرح شده وجود داشت. چنین رویدادهایی در سیستان و بلوچستان کاملاً محتمل است. شما تصور کنید جیش العدل اگر اشتباه نکنم در روز چهاردهم آذر ماه سال نود و دو به مرزبانی ایران حمله کرده و چهار ده نفر را به قتل می‌رساند و در روز بعد ظرف مدت چندین ساعت دادستان زاهدان آقای «محمد مرزیه» شانزده نفر از زندانیان استان را اعدام کرد و چند ساعت بعد نیز در رسانه‌ها اعلام نمود که در پاسخ به حمله ی جیش العدل این شانزده تن را اعدام کرده ایم. نکته مورد نظر من این است که هیچ جای کشور چنین اتفاقاتی نمی افتد. به هر حال فعالیت‌های رسانه ای من در این زمینه پس از واقعه ی دستگیری مولوی نقش بندی و چند تن دیگر به اتهام کشتن مولوی «جنگی زهی»، آغاز شد. زیرا مطئمن بودم که این افراد بی گناهند. پس از رسانه ای شدن کامل موضوع حتی خانواده ی مولوی «جنگی زهی» نیز اعلام نمودند که قاتلین ایشان را می‌شناسد و به بی‌گناهی بازداشت شدگان معترفند.

تعدادی از بازداشت شدگان نصیرآباد

تعدادی از بازداشت شدگان نصیرآباد

هرانا: آقای سربازی شما می‌دانید که خانواده «مولوی جنگی زهی» چه کسانی را به نام قاتل ایشان می شناسند؟

ح.ب.سربازی: نه متأسفانه ایشان از کسی نامی نبرده اند.

هرانا: حدس شما در این زمینه چیست؟

ح.ب.سربازی: حدس زدن در این زمینه دشوار است ولی نظر خانواده ایشان این بوده است که «قاتلین مولوی جنگی زهی در این کشور رفت و آمد می کنند.» احتمال دارد که منظور ایشان «جیش العدل» بوده باشد. زیرا جیش العدل که در آن زمان «جندالله» نام داشت، در دو نوبت به خانه ی «مولوی جنگی زهی» حمله کرده بود که یک بار ایشان در منزل نبوده‌ان و با مهاجمین با فرزندان ایشان رو در رو می شوند. که البته جندالله این واقعه را نیز در وب سایت خود به این شکل ذکر کرده بود که فرزندان ایشان از رفتار و کردار پدر خود ناراضی بوده‌ و این امر را به اطلاع مهاجمین رسانده بودند.

هرانا: خود شما فکر می‌کنید این ادعای «جندالله» در این زمان چقدر به حقیقت نزدیک است؟ آیا واقعاً خانواده «مولوی جنگی زهی» چنین نظری در مورد ایشان داشته اند؟

ح.ب.سربازی: من نمی‌توانم این ادعا را تأیید کنم ولی ایشان در آن زمان فرمانده یک پایگاه بسیج در منطقه «حاجی آباد» شهرستان سرباز در نزدیکی «راسک» بوده اند. در آن زمان نیز «جندالله» بارها همکاران نظام در منطقه را مورد تهدید فرار داده بود. نکته مورد نظر من این است که پس از دستگیری «مولوی نقش بندی» نامه و فایل‌های صوتی از ایشان از داخل زندان به دست رسید که در آن شرح و تفسیر شکنجه هایی که بر ایشان و فرزندشان «عبدالغفار نقشبندی» رفته بود، آمده است. حتی مردم «راسک» با علم به گناهی ایشان و در حمایت از ایشان تظاهراتی ترتیب می دهند، که در این میان یک تن نیز کشته می شود. با وجود این وزارت اطلاعات یک قدم نیز عقب نشینی نمی‌کند. روزی که قرار بود این بازداشت شدگان آزاد شوند، «مولوی عبدالحمید اسماعیل زهی» در همین منطقه نصیرآباد ضمن سخنرانی در پاسخ به این پرسش های مردمی که در مورد «آزادی مولوی نقشبندی» پرسیده شده بود می‌گوید طبق پیگیری های ما ایشان همین هفته آزاد خواهد شد. عین همین سخنان نیز از نماینده «سرباز» و «ایرانشهر» آقای «اربابی» در ملاقات ایشان با «مولوی نقشبندی» در زندان عنوان شد. ما این خبر را به تضمین نقل قول از همه ی بزرگان طوایف رسانه ای کردیم. حتی «امین نقشبندی» فرزند مولوی نیز خبر داد که از وی خواسته اند تا لباس‌ها و لوازم مورد نیاز زندانیان را به زاهدان آورده تا در صورت لزوم در روز آزادی در اختیار آزاد شدگان قرار دهد. دقیقاً در همان هفته که ما منتظر آزادی ایشان بودیم احکام حبس های پانزده ساله و سیزده ساله برای «مولوی نقشبندی» و پسرش و احکام اعدام چهار بازداشت شده دیگر، صادر شد.

هرانا: این همان احکامی است که بعداً نقض شد. درست می گویم؟

ح.ب.سربازی: نقض این احکام اخیراً و پس از هشت ماه از صدور آن و با رأی دیوان عالی کشور رخ داد. این خبر را من از سوی آقای «امین نقشبندی» شنیدم که ایشان نیز صحت این خبر را بر اساس پیام کوتاه تلفنی که از سوی دیوان عالی کشور دریافت کرده‌اند و پس از ملاقات با وکیل این زندانیان تأیید می کند. با وجود ایشان نیز اطلاع ندارد که دقیقاً کدام اتهام لغو شده است.

هرانا: پس شما رسما تأیید نمی‌کنید که اتهام مباشرت در قتل «مولوی جنگی زهی» نقض شده است یا خیر؟

ح.ب.سربازی: دقیقاً مشکل ما همینجاست و این موضوعی است که مرا در این چند روز گذشته نگران نموده است. به نظر من وزارت اطلاعات در حال بازی با اذهان مردم است. چرا؟ زیرا اتهام «مولوی نقشبندی» مباشرت در قتل نبوده است. بلکه اتهام ایشان «اقدام علیه امنیت ملی» و … اتهاماتی از این دست بوده است. حتی من به یاد می‌آورم که سال پیش در صحبتی که باآقای «امین نقشبندی» داشتم ایشان از قول یکی از مسوولین بیان نمودند که حتی اگر حکم ایشان در زمینه «اقدام علیه امنیت ملی» نقض شود، ما پرونده ای برای رسیدگی به اتهام قتل را برای ایشان به جریان خواهیم انداخت. روشن است که این افراد را بسادگی آزاد نخواهند کرد و هر آن اتهام های جدیدی وارد خواهند نمود و الی آخر. به هر حال لغو احکام صادر شده در همین حد نیز به نظر من حاصل پیگیری های «مولوی عبدالحمید» می باشد. زیرا ایشان با مقامات بلند پایه از جمله معاون دیوان عالی کشور و حجت الاسلام «یونسی» نیز ملاقات هایی در این زمینه داشت. ولی اینکه اطلاعات زاهدان دوباره در این مورد کارشکنی کند کاملاً محتمل است. خود «مولوی نقشبندی» نیز چندین بار عنوان کرده است که افراد متنفذی در اطلاعات و امنیت استان حضور دارند که با من خصومت و دشمنی می ورزند. ایشان بعلت تسلط بر فنون سخنرانی و سخندانی با اقبال عمومی مردم منطقه روبرو هستند به نحوی که قرار گرفتن ایشان در پشت کاندیدای بخصوصی در هر انتخاباتی می‌توانست تضمینی برای پیروزی آن نامزد باشد. از این گذشته ایشان پس از امضای «طرح ساماندهی مدرسه‌های مذهبی» از سوی« محمود احمدی نژاد» جزو کسانی بود که به نمایندگی از «مولوی عبدالحمید اسماعیل زهی» به خراسان و کردستان و هرمزگان و سایر مناطق سنی نشین سفر کرده و توجه مردم این مناطق را علیه اجرای این طرح جلب نمودند. «مولوی نقشبندی» خود عنوان می‌کند که این دو مساله یعنی حمایت از نامزدی خاص و موضع گیری علیه طرح سازماندهی مدرسه‌های مذهبی جزو مواردی بوده است که در بازجویی بعنوان اتهامات ایشان عنوان شده است. بنابر این ایشان عنوان شدن اتهام قتل علیه خود را روشی حذفی برای محروم کردن ایشان از چنین فعالیت‌های اجتماعی می داند. افراد دیگری نیز مانند «مولوی صلاح الدین» و «مولوی زارع» در نصیر آباد بازداشت شده بودند و پیشتر«مولوی عبدالقدوس دهقان» (که من هم در پرونده ایشان درگیر بودم) و «مولوی محمدیوسف سهرابی » اعدام شدند. بنابر این من با این زمینه ذهنی تصمیم گرفتم در این زمینه سکوت نکنم چرا که سکوت برابر با اعدام قطعی این افراد خواهد بود. بنابر این ما از شما می‌خواهیم تا جاییکه ممکن است، به مسائل بلوچستان بپردازید.

هرانا: به نظر شما تأثیر روز و ظهور اینگونه مسائل امنیتی بر روی اوضاع اجتماعی و اقتصادی بلوچستان چگونه است؟

ح.ب.سربازی: یک مثال برای شما می زنم. در روستای قلعه سر در نزدیکی چابهار فردی غیر بومی برای سرمایه‌گذاری در زمینه ی تاسیس یک کشتارگاه زمین یکی از بزرگان روستا را تصاحب کرده و این فرد نیز نتوانسته است به دلیل نفوذ بسیار غاصب که ممکن است از افراد نزدیک به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی باشد، حق خود را احقاق نماید. اکنون کار به جایی رسیده است که همه ی روستا با حمایت نیروی انتظامی تخریب شده است. (ظاهرا این خبر پیشتر به هرانا داده شده بوده است منتها بعلت عدم امکان شنیدن اظهارات فرد یاد شده پوشش خبری در این زمینه داده نشده است ) اگر چنین خبری رسانه ای شود شاید همه ی ایرانیان این خبر را موثق ندانند و با خود بگویند مگر ایران فلسطین است که روستایی با سیصد چهارصد نفر ساکن غصب شده و تخریب شود ! منظور من این است که به دلیل سکوت محض رسانه ای و حصار امنی که حاصل فعالیت سپاه پاسداران است، در این منطقه اتفاقاتی می‌افتد که هیچ جای دیگری در کشور رخ نمی دهد. الان که من تصمیم به اطلاع رسانی در این زمینه گرفته ام، پدر، برادر و دوستان مرا تک به تک بارها احضار نموده و از طریق ایشان پیام‌های هشدارآمیزی ارسال نموده اند. تا جاییکه خانواده ی من بارها با من تماس گرفته‌اند و از من خواسته اند با توجه به اذیت و آزار و عدم امنیتی که احساس می کنند، پیگیری این رویدادها را متوقف کنم. ولی حقیقت این است که من به مظلومیت این مردم اعتقاد دارم. این افراد کسانی هستند که بدون هیچ گناهی اعدام می شوند. بالاخره کسی باید این حصار را بشکند. من از تلاش‌های شما تقدیر می‌کنم و باز تأکید می‌کنم که مشابه اتفاقاتی که در سیستان و بلوچستان می‌افتد در هیچ نقطه‌ی دیگری در کشور به چشم نمی خورد. من به شخصه با استفاده از داده‌های هرانا دریافتم که با توجه به اینکه دو درصد کلیه ی گزارش های حقوق بشری از این استان رسانه ای شده است اما به لحاظ آمار اعدام جزو ده استان برتر کشور می باشد. حال ببینید اگر شما به ده درصد گزارشهای مربوط به استان دسترسی داشتید چه حجمی از از این استان اعلام می شد.

هرانا: همه ی هم و غم ما هم این است که بتوانیم حتی الامکان گزارش جامع و کاملی را از رویدادهای استان بخصوص منطقه نصیرآباد منتشر کنیم. در اینجا هرانا مایل است که توجه سایر فعالین حقوق بشر و مدنی را به سمت وقایع استان جلب کند و به این دلیل مایل است از زبان شما بشنود که آیا اتهامات مطروحه علیه مردم بلوچ مبنی بر وجود تمایلات تجزیه طلبانه و جدایی خواه که نظام با طرح آن‌ها سعی در تشعیف بدنه ی فعالین مدنی استان را دارد، تا چه اندازه دارای پایه و اساس آیا جامعه ی بلوچ اقدام‌اتی از جنس اقدام‌ها جیش العدل یا جند الله را محکوم می‌کند یا با ایشان همداستان و هم رأی است؟

ح.ب.سربازی: در پاسخ به این سؤال از شما دعوت می‌کنم که عبارت «نامه ی ترکمان زهی به حبیب الله سربازی» را در گوگل سرچ کنید. این نامه از طرف آقای ترکمان زهی که سخنگوی جیش العدل می باشد، برای من ارسال شده است. متن نامه میزان نارضایتی این گروه از من را نشان می‌دهد و می‌پرسد که چرا نه تنها من از این افراد حمایت نمی‌کنم بلکه با ایشان هم نظر نیز نیستم. زیرا من به انحای مختلف چندین بار مطالبی را علیه این گروه نوشته بودم. چندین بار عنوان کرده بودم که اگر چنین افرادی مبالغی را که صرف تهیه بمب و آر پی جی می‌کنند به افراد فرهنگی منطقه منتقل کنند، ما می‌توانیم رسانه ی مستقل داشته باشیم و فعالیت‌های حقوقی انجام بدهیم و درد و رنج مردم منطقه را به اطلاع همگان رسانده و توجهات را به سمت مظلومیت بلوچ جلب کنیم. در صورتی که اقدام‌هایی از این دست که جیش العدل بانی آن است، نه تنها مشکل ما را حل نمی‌کند بلکه به آن‌ها می افزاید. من به شخصه صد در صد با فعالیت‌های مسلحانه مخالفم و دیگر فعالین مدنی بلوچ همگی به مبارزه منفی معتقدند ولی متأسفانه تعداد افرادی که در برون مرز حضور داشته و بتوانند به اندازه کافی اطلاع رسانی کنند، زیاد نیست. آن تعدادی که زیر فشارهای موجود در صدد خارج شدن از کشور بر می آیند، تنها ماوا و مسکن موجود را به دلیل شرایط جغرافیایی و فرهنگی در افغانستان و پاکستان می جویند. به همین دلیل پس از مدتی جذب گروه‌هایی با خط مشی مسلحانه که در این مناطق کم نیستند، می شوند. بنابر این بسیاری از اعضای این گروه‌ها ناگزیر و ناچار در چنین شرایطی قرار گرفته‌اند. اما من مطمئنم اگر فضا و امکاناتی باشد که مبارزه ی فرهنگی چارچوب اصلی فعالیت‌های مردم بلوچ باشد، انشالله نتیجه بسیار بهتری خواهد داشت. مطمئن باشید که مبارزه مسلحانه الان پاسخگو نخواهد بود. این رأی و نظر شخصی من و سایر فعالینی است که با آن‌ها در ارتباط می باشم. بخصوص علمای اهل سنت در داخل ایران همین نظر و رأی را دارند که مبارزات مسلحانه نه تنها به نفع ما نبوده است بلکه به ضرر ما نیز بوده است. از هنگامیکه جند الله وارد چنین ورطه ای شده است، یعنی از دوازده سال پیش تا کنون، مرزها بسته شده است، بلوچ های بسیاری کاملاً بی‌گناه، دستگیر و اعدام شده اند. خود این گروه‌ها نیز قائل به افزایش فشارهایی که نتیجه فعالیت‌های ایشان می باشد، بر مردم منطقه هستند ولی از سوی دیگر این فشارها را هزینه ی مبارزه می دانند. این گروه‌ها عنوان می‌کنند که فعالیت مدنی جواب مناسبی نخواهد داد. در این زمینه به سرنوشت «یعقوب مهرنهاد» مبارز مدنی (و وبلاگ نویس) اشاره می‌شود که به اعدام محکوم شد. همچنین «مولوی نقشبندی» که صرفاً به فعالیت مدنی معتقد بود و اکنون مدت هاست که در زندان بسر می برد. چنین مثال‌هایی بفور یافت می شود. خود من اگر در داخل کشور بودم مطمئناً در زمره افراد اعدام شده قرار می گرفتم. اما سخن من با این گروه‌ها این است که اگر چه مبارزه و مقاومت فرهنگی و مدنی در داخل امکان‌پذیر نیست، اما در خارج از کشور امکان‌پذیر است.

هرانا: پیامی که من از این قسمت از سخنان شما دریافت می‌کنم این است که کسانی در سیستان و بلوچستان هستند که علی‌رغم همه ی محرومیت‌ها از حقوق اقتصادی و اجتماعی خود هنوز ارزش مبارزه مدنی و منفی را درک می‌کنند و تلاش می‌کنند به شیوه ای «ماندلا» گونه حقوق خویش را احقاق نمایند. با همین روش می‌توان قسمت بزرگتری از بدنه ی فعالین حقوق بشر را به پشتیبانی از اهداف به حق مردم منطقه دعوت نمود. همانطور که جایزه سالانه کانون مدافعان حقوق بشر نیز امسال به آقای «مولوی عبدالحمید اسماعیل زهی» اهدا شد. اما سؤال دیگری که در اینجا مطرح می‌باشد این است که با وجود اعتراف خانواده ی «ادهم صبوری» به اینکه بازداشت شدگان نصیرآباد رابطه‌ای با قتل آن مرحوم نداشته اند، شما فکر می‌کنید ترور این فرد توسط چه کسانی سازماندهی شده است؟

ح.ب.سربازی: اگر این ترورها در زمان فعالیت گروهی مانند جندالله می بود، من بطور واضح و با قدرت می توانستم ایشان را مسوول قلمداد کنم. چون در آن زمان جندالله هم نظامیان و هم غیرنظامیان را هدف قرار می‌داد و حتی «عبدالمالک ریگی» نیز اعلام نموده بود که اگر پدر و برادر من هم با جمهوری اسلامی همکاری داشته باشند در صورت دستگیر شدن سر ایشان را از بدن جدا می کنیم. اما جیش العدل از دو سال گذشته تا کنون رویه ی جدیدی را در پیش گرفته و تنها نظامیان را مورد هدف قرار داده و در این محدوده زمانی حتی یک مورد نیز حمله به غیرنظامیان گزارش نشده است. بهمین خاطر در حال حاضر باید به دنبال افرادی گشت که بیش از بقیه از این اتفاقات سود می برند. در موارد مشابه هر گاه چنین ترورهایی صورت گرفته است، تنها یک گروه خاص در استان از اینگونه اتفاقات سود جسته اند که همان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و طرفداران ایشان در منطقه بوده اند. در منطقه افرادی نظیر آقای «شهریاری» نماینده زاهدان در مجلس شورای اسلامی که بیشتر نماینده ی سیستانی های زاهدان شناخته می‌شود و نه بلوچ ها -زیرا این فرد کینه خاصی نسبت به بلوچ های منطقه دارد و بلوچ های منطقه در این زمینه متفق القول هستند که فردی مانند ایشان یکی از عوامل عقب‌ماندگی استان از هر لحاظ در سال‌های اخیر بوده است- و همچنین نماینده سیستان آقای «حسینی» که اظهارات ایشان مبنی بر لزوم ادامه ی این بازداشت ها در مصاحبه با خبرنگار پارلمانی استان رسانه ای شده است، وجود دارند. این فرد اخیر با چه استدلال عجیبی نیز بر لزوم ادامه ی چنین بازداشت های خودسرانه ای تأکید دارد زیرا به نظر ایشان همیشه این پتانسیل در منطقه وجود دارد که افرادی با حمایت خارجی مبادرت به چنین اقداماتی نمایند و بنابر این نباید تنها به بازداشت این چند نفر بسنده کرد ! شما فکر کنید ! حتی با وجود اینکه گناهنکار بودن این افراد هنوز اثبات نشده است ولی چون به قول این آقای نماینده این احتمال و بستر وجود دارد که مردم محلی توسط محرک‌های خارجی مورد سو استفاده قرار گیرند، باید روند چنین بازداشت هایی ادامه دار باشد. این یک منطق بسیار بیمار علیه مردم اهل سنت منطقه بخصوص مردم بلوچ جنوب استان است. همین فرد در سخنانی در مجلس ترحیم معلم ترور شده دیگر یعنی آقای «نوروزی» مردم بلوچ منطقه را با اهانت بسیار مردمی بی‌سواد و عامی خواند که سیستانی ها برای ایشان دانشگاه و بیمارستان و امکانات رفاهی فراهم می‌کنند و حتی کار را به جایی رساند که با استفاده از اصلاح زننده و زشتی عنوان نمود که بلوچ ها افرادی بودند که آب «هوتک» (گودال های پر از گل و لای و محل تجمع زالو) می‌خوردند و تحت مدیریت سیستانی ها به تمدن و رفاه دست یافته اند. متأسفانه واکنش فعالین بلوچ در قبال این اظهارات توهین آمیز و تفرقه افکنانه واکنش مناسبی نبود و صرفاً عنوان شد که شکایتی در مجلس طرح خواهد شد که عاقبت آن نیز مشخص نگشت. درحالیکه وقتی در تلویزیون فردی از طنز پردازان صدا و سیما صرفاً با حالت شوخی و بدون انگیزه ی تمسخر سعی می‌کند تا با لهجه ی سیستانی صحبت کند، همین آقای «حسینی» آنقدر در مجلس پیگیر قضیه می‌شود که هم مجلس را وادار به پیگیری قضیه می‌کند و هم فرد را وادار به عذر خواهی. (اشاره مصاحبه شونده در اینجا گویا به قضیه تقلید لهجه از سوی رامبد جوان در یکی از برنامه های تلویزیونی است ) گذشته از این، فرد مذکور در سخنرانی دیگری در مجلس از «مسجد مکی» بعنوان دشمن رده ی اول مردم منطقه یاد کرده و پس از افزایش محبوبیت های فعالین مدنی بلوچ و بخصوص علمای دینی بلوچ در ماجرای پادرمیانی ایشان و آزاد سازی مرزبانان گروگان گرفته شده توسط «جیش العدل» با اشاره به «مولوی عبدالحمید» عنوان کرد که «خود ایشان گروگان می‌گیرند و خود آزاد می کنند». به زبان دیگر خود فعالین بلوچ را مسوول گروگان گیری های جیش العدل معرفی نموده بود. اصرار این نماینده بر این است که این مطلب را در اذهان تثبیت کند که مردم منطقه دچار مشکلات ایدئولوژ یک هستند. حتی در جایی برای اشاره به وجود تفکرات داعش گونه در میان مردم منطقه ازکلمه «موصل» برای نام بردن از بلوچستان استفاده کرده بود. تا جاییکه کمسیون امنیت مجلس نیز بخاطر این تشبیه به ایشان اعتراض می کند. خلاصه اینکه نگاه ایشان به مردم بلوچ منطقه نگاهی است تبعیض آمیز و زننده و تابع ایدئولوژی. حتی دررسانه‌هایی مانند «هامون» و «زاهدان پرس» و «سیستان پرس» به هر نحو و حتی با نام بردن از علمای اهل سنت منطقه بطور مستقیم ایشان را دشمن مردم منطقه معرفی می کنند. پس در پاسخ به سؤال شما باید بگویم که تا کنون بیشترین سود و استفاده از رویدادهای تروریستی در استان نصیب «سپاه پاسداران» و چنین افرادی شده است. اگر نگاهی به خبرهای منتشر شده از استان بیندازید درخواهید یافت که تلاش بسیار گسترده ای صورت می‌گیرد تا استان سیستان و بلوچستان منطقه ای امن معرفی شود. فعال ترین خبرگزاری ها در این زمینه، «تسنیم» و «فارس» و سایر وابستگان به «سپاه پاسداران» هستند. از سال هشتاد و هشت متولی تأمین امنیت منطقه «سپاه پاسداران» است. به جرأت می‌توانم بگویم که از آن زمان تا کنون میلیون‌ها دلار در این منطقه هزینه شده است. در هر روستا و منطقه و در گوشه ی مرز برجک های نگهبانی نصب و پایگاه بسیج تاسیس شده است. ده‌ها وبسایت راه اندازی شده و صد ها نفر به عضویت بسیج در آمده اند. طرحی بسیار کلان و هزینه بر. خوب واضح است که در چنین شرایطی پرسش مرکز این است که با چنین حجمی از سرمایه‌گذاری و همکاری سازمان های اطلاعاتی و حتی گستره ی سیطره ی مدیریت «سپاه پاسداران» بر« نیروی انتظامی» در استان چرا هنوز موارد ناامنی در منطقه به چشم می خورد؟ بنابر این در چنین موقعیت هایی حتی اگر رویدادی مجرمانه و نه تروریستی در استان اتفاق بیفتد، دستگیری ها و بازداشت های گسترده ای صورت می‌گیرد تا پاسخی باشد بر پرسش مطرح شده. حتی در این مورد خاص علی‌رغم نظر سرتیپ «ذوالفقاری» (فرماندهی کل مرزبانی) که این رویدادها را مجرمانه نامید، یک روز پس از واقعه ی بازداشت های نصیرآباد سازمان های اطلاعاتی خبر از دستگیری تعدادی تروریست دادند ! بنابر این نگاه موجود در مرکز با نگاهی که در خود استان از طرف نهادهای امنیتی دیکته می شود، کاملاً متفاوت است. من شاهدی از آقای «محمود حسینی» استاندار سیستان و بلوچستان در دوران اصلاحات می‌آورم که گفتند : «قضایای منطقه بسیار بزرگ‌تر از آن چیزی وانمود می‌شوند که حقیقت امر است. مثلاً سیستم‌های اطلاعاتی در تهران عنوان کرده اند که گزارش های فراوانی از خرید زمین‌های محلی توسط وهابیون در منطقه دریافت شده است. تیم هایی برای بررسی موضوع تشکیل شد و پیگیر شدیم که آیا واقعاً اهل سنت و وهابیت در حال خریداری زمین‌های شیعیان هستند؟ ! وقتی تحقیق بعمل دیدیم که چنین گزارش هایی به هیچ وجه واقعیت ندارد و منبع آن‌ها همان مردم و مدیران محلی است که به دلایل اعتقادی با اهل سنت مشکلات قدیمی دارند.» اما پس از پایان دوران اصلاحات و تعویض تیم استانداری و در اختیار گرفتن همه ی مناصب از خرد تا کلان توسط سیستانی ها و افراد نزدیک به سپاه و اصولگرایان از جمله «آقای دَه مَرده»، فشارها افزایش چشمگیر یافت. از چنین اوضاعی بیشترین بهره برداری در تضعیف مواضع اهل سنت صورت گرفت. اقداماتی از قبیل تصویب طرح ساماندهی مدرسه‌های مذهبی اهل سنت نیز در چنین فضایی عملیاتی شد. باید در اینجا اعتراف کنم که استاندار فعلی فردیست شایسته. هر چند ایشان هم تنها قادر است در حد توانایی اندک خود تأثیر گذار باشد ولی به ظاهر انسان مجد و تلاشگری است و برای کاهش تبعیض های اقتصادی و آموزشی اهداف صحیحی در دست دارد. ولی در فضای فعلی همین فرد مورد بی مهری شدید طیف اصول گرا و سپاه پاسداران و دفتر رهبری قرار می گیرد. مثلاً هر بار که فردی هدف سو قصد واقع می شود، نخستین سخن جناح اقتدارگرا در منطقه این بوده است که «توسعه استان بدون امنیت پایدار برقرار نمی شود. » معنی این حرف این است که ایشان خود را مسوول تأمین امنیت استان می‌دانند و قائل به این نکته هستند که به هر حال هر گونه هدف توسعه طلبانه نیازمند حضور این افراد در منطقه است. بنابر این ایشان در صدد سهم خواهی هستند و در تقابل بین این دو طیف حکومتی ما اهل سنت نخستین قربانی هستیم.

هرانا: در پایان مایلم انتظار خود را از سایر فعاین حقوق بشر در ایران عنوان کرده و بیان کنید که بدنه فعالین مدنی- سیاسی بلوچ چه انتظاری از جامعه ی مدنی ایران داشته و چگونه کمک‌هایی را طلب می کند؟

ح.ب.سربازی: متأسفانه به جز «مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران» که من با ایشان در تماس هستم در بین سایر فعالین لندن نشین و آمریکا نشین و … نوعی نگاه ناشی از ناآگاهی ایشان نسبت به اوضاع منطقه یا نوعی نگاه حاصل از مرکز گرایی و عدم توجه به وضعیت مردمی با قومیت و مذهب متفاوت وجود دارد که باعث بستن چشم‌ها بر روی اوضاع مردم بلوچ در استان است. نخستین انتظاری که من دارم این است که این نگاه اصلاح شود. لازم است که بیش از پیش به مسائل مردم در این منطقه پرداخته شود. با دانستن این نکته که مسائلی در این استان وجود دارد که در هیچ جای کشور موجود نیست، فعالین حقوق بشر و سیاسی می‌توانند گره گشای مشکلات مردم بلوچ باشند. سپس باید این حصار رسانه ای موجود در منطقه شکسته شود. ما نمی خواهیم وقتی «سپاه پاسداران» اعلام می‌کند که فی المثل یک گروه از تروریست های منطقه بازداشت شده اند، چنین خبری دقیقاً با همان ادبیات و همان واژه‌های گزینشی در رسانه‌هایی مانند B.C و V.O.A و رادیو فردا و رادیو زمانه بازتاب یابد. ما انتظار داریم که این رسانه‌ها به موضع گیری مردم منطقه توجه کنند. انتظار داریم که صحت اخبار از سوی این رسانه‌ها بررسی شود. و چون زمینه و شائبه ی وجود تروریسم در منطقه وجود دارد، چنین اخباری به راحتی باور پذیر می شوند. چنین اشتباهاتی باعث می‌شود که حتی اگر نگاه برخی مردم نسبت به ما نگاه بی‌تفاوتی می باشد، تبدیل به نگاه منفی گردد. از این گذشته من خواهان این هستم که تشکل هایی که می‌توانند برای مردم منطقه مفید باشند از سوی سایر فعالین عرصه های اجتماعی مورد حمایت اطلاعاتی، و مالی قرار بگیرند. نکته دیگر اینکه مردم منطقه به برنامه‌های خاص و ویژه ی آموزشی نیاز دارند. مثلاً نهاد هایی مانند «توانا» می‌تواند برنامه‌های آموزشی خاصی ویژه ی مناطق محروم تدوین نماید. و قسمتی از توان و تجربه خود را صرف اولویت بخشی به آموزش چگونگی مبادرت به فعالیت‌های مدنی و آگاه سازی جامعه توسط افراد محلی بعلاوه آموزش مهارت های شهروند خبرنگاری و … ویژه ی مردم مناطق محروم تر نماید. چنین اتفاقاتی می‌تواند در دراز مدت مثلاً ظرف مدت ده سال شرایط منطقه را از زمین تا آسمان متفاوت خواهد کرد. در غیر اینصورت هیچ تفاوتی حاصل نخواهد شد و این نگاه منفی در مورد تروریست بودن مردم منطقه اصلاح نخواهد شد و متقابلا هیچگونه فریاد دادخواهی و تظلم ما نیز تأثیری بر موضع گیری های سایرین نخواهد گذاشت و این اتفاقی است که نباید رخ بدهد.

هرانا: بسیار سپاسگزارم و خرسند از صحبت با شما.

ح.ب.سربازی:  من هم همینطور و لطف کردید.

nasir abad

گفتگوها از علیرضا سربازی / هرانا (خبرگزاری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران)

مطالب مرتـبط

بدون نظر

نظر بگذارید