خانه  > slide, بهداشت و محیط زیست  >  بازنشر گفتگوی خط صلح با دکتر بسکی به بهانه درگذشت او

بازنشر گفتگوی خط صلح با دکتر بسکی به بهانه درگذشت او

ماهنامه خط صلح – غلامعلی بسکی که به عنوان پدر طبیعت ایران شناخته می‌شود روز گذشته با کارنامه ای پربار از فعالیت های مدنی و محیط زیستی درگذشت. خط صلح پیشتر با این فعال سرشناس محیط زیست به گفتگو نشسته بود که به بهانه درگذشت او به بازنشر این گفتگو اقدام می‌کند.

این گفتگو را در ادامه بخوانید:

دکتر بسکی، شما را به حق پدر محیط زیست ایران می نامند و گمان می کنیم که بیش ترین جذابیت در کار شما ارائه ی راه حل های عملی و فردی برای بهینه سازی محیط زیست است و زندگی خود شما نمونه ی بارزی از این آمیختگی با طبیعت است… به عنوان اولین سوال از شما می پرسیم که با توجه به این که سالانه ۱ و نیم تا ۲ درصد از جنگل‌های ایران نابود می شود، آیا با این میزان از آسیب، ایران تا ۵۰ سال دیگر کاملاً با فقدان فضای سبز مواجه خواهد شد و سال‌های ۲۰۵۰ تا ۲۰۶۰ سال‌های نابودی کامل جنگل‌های ایران خواهد بود؟ این آمار تا چه حد صحت دارد و اگر صحیح است وظیفه ی دولت و مردم چیست؟

فضای سبز یعنی همه چیز. اگر اکنون کره ی زمین قابل زندگی است، به خاطر فضای سبز است. به خاطر جنگل ها و درخت هاست. درخت ها کربن را از هوا می گیرند و با آن مواد آلی می سازند و اکسیژن تولید می کنند. فتو سنتز پایه ی اصلی حیات است. همه ی مواد غذایی حاصل فوتو سنتز است.آن وقت بشر می آید درختان را می اندازد.  یکی از مهم ترین راه های نجات کره ی زمین کاشت درخت است. اما کسی به آن توجه نمی کند. وقتی می خواهید پروانه ساخت یا پایان کار ساختمان بگیرید، به همه چیز دقت می کنند جز فضای سبز آن. هیچ الزامی نیست که درخت بکارید؛ اجباری نیست. اما هزار چیز دیگر الزامی است.

در ایران با این وضعی که ما پیش می رویم به قول شما بعد از ۴۰ تا پنجاه سال دیگر جنگلی نمی ماند. در شمال ایران مساحت جنگل ها در ۷۰ سال پیش قریب به ۶ میلیون هکتار بوده. الان ۱٫۸ میلیون هکتار باقی مانده.  این ها جنگل های هیرکانی است. فقط در این منطقه و مقدار بسیار کمی در آذربایجان وجود دارد. این جنگل ها ۴۰ میلیون سال قدمت دارند. در جای دیگری از جهان پیدا نمی شوند. به آن ها می گویند موزه ی طبیعی. آن ها ذخایر ژنتیکی ایران هستند. جا دارد برای حفظ آن ها خیلی وقت و سرمایه صرف شود. اما مگر حرص و طمع و انبوهی جمعیت امان می دهد؟ همه می خواهند ویلا داشته باشند. دولت هم کاری ندارد. این ها باید برای نسل های آینده حفظ شوند. وظیفه ی دولت حفظ این جنگل هاست؛ هر دولتی. دولت باید برنامه ی جامع برای حفظ جنگل ها داشته باشد و تدوین کند. باید همه ی مسائل مربوط به جنگل ها در این برنامه دیده شود و لحاظ شود. نباید در نزدیک جنگل کارخانه ی سیمان بسازند. نباید مجتمع های بزرگ مسکونی یا تفریحی و جاده های متعدد در این منطقه ی بسیار با ارزش، بدون هیچ محاسبه و بدون ارزیابی زیست محیطی احداث شود. دولت باید قویاً نظارت کند. باید تمام پروژه هایی که برای شمال کشور و حوالی منطقه ی جنگلی طراحی می شوند، مورد ارزیابی زیست محیطی قرار گیرند. هر ملتی دارائی های طبیعی دارد. دارایی طبیعی هر کشوری، ثروت آن کشور است و باید صرف آبادانی کشور و رفاه مردم آن شود نه این که مثل پول نقد خرج شود. مردم هم باید آموزش ببینند و باید طمع خود را کم کنند. باید بدانند که این جنگل ها اگر روزی از بین بروند، مثل ببر مازندران و شیر ایرانی که برای همیشه از میان رفتند، اکو سیستم ایران چنان لطمه ای می خورد که دیگر چیزی، مانند ایرانی که ما اکنون می شناسیم، وجود نخواهد داشت. جمعیت باید کنترل شود تا این قدر به جنگل ها فشار نیاید. مردم هم باید در حفاظت از جنگل ها نفع داشته باشند و خودشان از آن حفاظت کنند وآن را نابود نکنند. پس آموزش مردم، ارتقاء سطح زندگی آن ها، مبارزه با اعتیاد و بسیاری از دیگر اقدامات توسعه ای همه و همه در حفظ جنگل ها اثر و نقش دارند.

همان طور که می دانید، حدود ۷٫۸درصد اراضی کشور ما، تحت کنترل سازمان حفاظت از محیط زیست است. یعنی ۱۳ میلیون هکتار که، برای کنترل آن به تعداد زیادی جنگلبان نیاز است. در برخی کشورها حتی شروع به آتش زدن و جرقه زدن هم مجازات زندان دارد اما ما کم‌کاری می کنیم چون محیط بان و شکاربان و جنگلبان نداریم. علت این امر چیست؟

 ما هم در این زمینه کمبود بسیار داریم. باید سرمایه و بودجه ی بیش تری را برای این افراد اختصاص دهیم. برای حفظ یک ثروت بزرگ، باید خرج کرد. همین را باید بفهمیم. الان همین هایی هم که داریم، دل سرداند، چون هم دستمزد زیادی ندارند و هم در معرض خطراند. چند نفرشان را شکارچی ها کشته اند و برخی شان هم که از خود دفاع کرده اند، الان باید دیه بدند و در زندان اند. باید قدرت و اعتبار بیش تری به این نیرو داد.

آمارها نشان می‌دهد که در روزهای تشدید آلودگی هوای تهران، شمار بیماران تنفسی تا ۶۰ درصد افزایش می ‌یابد. آلودگی هوا هم چنین بیش ترین عامل مرتبط با تشدید بیماری‌ های سیستم قلبی، عروقی و ریوی است. به نظر شما مهم ترین عامل آلودگی شهرهای ایران به ویژه تهران چیست؛ ماشین های زیاد، کارخانه های غیر استاندارد یا عوامل دیگری؟ راه کار موثر برای مبارزه با آلودگی هوا در سطح خرد وکلان چیست؟

مهم ترین عامل  آلودگی هوای شهرها، از جمله شهر تهران، تردد تعداد زیادی خودرو است. تولید اتوموبیل ایران در سال ۹۱ که به علت تحریم ها و بحران، کاهش پیدا کرد به حدود ۸۵۰ هزار می رسید و امسال حتماً بیش تر هم شده. کارخانه ها سالی قریب به یک میلیون اتوموبیل تولید می کنند. در تهران روزانه بیش از ۱۵۰۰ اتوموبیل پلاک می شود. خب هیچ کس نپرسیده برای چه این همه اتوموبیل کم کیفیت را تولید می کنیم. برایمان ارز خارجی می آورد؟ نه؛ هیچ کشوری این ها را نمی خرد. هیچ ارزیابی زیست محیطی، اجتماعی و بهداشتی در این باره به عمل نیامده. خودرو سازان باید جواب بدهند. آیا درست است که مردم مریض بشوند و به بیمارستان بروند و دچار بیماری های خطرناک بشوند که یک عده پول در بیاورند؟ این گونه تولید خودروی دولتی و انحصاری و بدون ارزیابی از نیازها و ظرفیت های کشور، اصلاً قابل قبول نیست. آلودگی هوای تهران به درجه ی خطرناکی رسیده و مشهد هم تقریباً همین طور است بنابراین ادامه ی این تولید، اصلاً توجیهی ندارد.

عامل مهم دوم کارخانجات آلاینده مثل سیمان آبیک و پالایشگاه تهران و نیروگاه ها و غیره است. این ها هم باید فیلتر گذاری بشوند و بعد هم خیلی کارخانه ها باید از این منطقه بروند. در تهران مقدار زیادی وسایل گرمایش خانگی و غیر خانگی غیر استاندارد هم هست که همه آلودگی زا هستند.

بنابراین خلاصه آن است که باید اولاً تولید اتوموبیل بسیار کاهش یابد. یعنی باید عرضه کم شود. به جای آن باید شدیداً در قطارهای سبک شهری و اتوبوس های بی آر تی پیشرفته، سرمایه گذاری شود و از فن آوری پیشرفته استفاده شود. باید کارخانه ها فیلتر گذاری شوند و بسیاری نقل مکان کنند. باید وسایل گرمایش با بهره وری بالا و تمیز سوز به کار گرفته شوند و خیلی باید های دیگر. مردم هم باید برای استفاده از قطار و اتوبوس لابی کنند و از دولت آن را بخواهند.

طبق آمارهای جهانی، اهواز جزو آلوده ترین شهرهای جهان است. مهم ترین عامل آلودگی هوا در این شهر چیست؟ مردم برای حل این معضل، به سهم خود، چه باید بکنند؟

آلودگی هوای اهواز، ناشی از ریزگرد هاست. دولت ترکیه  با احداث سد در آن منطقه ۴۷ میلیارد متر مکعب آب را از مسیر خارج کرده در نتیجه زمین های بعد از سد، به شدت خشک شده اند و باد، خاک آن ها را با خود می برد. این مسئله باید از طریق دیپلماسی و از طریق بوته کاری و درخت کاری حل بشود. مردم فقط می توانند درخت بیش تری بکارند و از معماری قدیم ایران بیش تر استفاده کنند. کار اصلی با دولت است که مردم را بسیج کند.

تجربه ی شخصی شما برای رویارویی صلح آمیز با طبیعت چیست؟ برای مثال در خصوص موضوع زباله ها، مردم برای کم تر تولید کردن زباله چه باید بکنند؟ در این مورد از تجربیات عملی خود برایمان بگویید…

مردم باید مثل قدیم ها زندگی کنند. منظورم این نیست که به عقب برگردند، بلکه آن است که از کارها و تجربیات قدیم بهره بگیرند و با طبیعت دوست باشند، نه دشمن و زود شیفته ی هر چه از غرب می آید نشوند و از آن تقلید نکنند. سعی کنند خودشان باشند و مطابق با طبیعت و اقلیم خودشان زندگی و مصرف کنند.  قدیم کسی از پلاستیک استفاده نمی کرد. سفره ها پارچه ای بود. دستمال ها پارچه ای بود و بعد از هر مصرف آن را می شستند. در تابستان ها  به هر خانه که می رفتی برای رفع عطش برای شما یا شربت گلاب می آوردند یا شربت آلبالو و یا آبلیمو و امثالهم. همه در داخل لیوان های شیشه ای یا سفالی و با قاشق های چای خوری فلزی و قابل شستشو بود. در نتیجه همه چیز دوباره و دوباره استفاده می شد. اکنون به جای آن ها پپسی می دهند و کوکا و همه هم در ظرف های پلاستیکی و پر از رنگ های صنعتی؛ یعنی چیزی که تمامش سم است. مقدار زیادی هم قند دارد و مقداری رنگ و مقداری گاز کربنیک که همه اش زیان آور است. غذا را هم در بسیاری جاها در ظروف یک بار مصرف می ریزند و به نظر خودشان و نیز به نظر وزارت بهداشت و درمان این دیگر اوج بهداشت است. خب نتیجه این که ظرف پلاستیک که مظروف آن داغ است، از خود مواد سمی آزاد می کند؛ مثل پولی وینیل ها و کلی هم زباله تولید می شود. الان طوری است که یک مهمانی ناهار یک وزارت خانه یا حتی ناهاری که در عاشورا می دهند، خودش مقدار زیادی زباله تولید می کند. بعد باید کلی انرژی صرف جمع آوری این زباله ها شود و تازه کلی هم انرژی باید صرف نابود کردن و سوزاندن و دفن آن ها در زیر زمین شود. پس می بینید که چه قدر زباله از نظر اقتصادی زیان آور است. و چه قدر اقتصادی است که ما جلوی تولید آن را بگیریم. نه این که از مکه بیاییم و مهمانی بدهیم و ۴۰۰ تا ظرف یک بار مصرف بریزیم توی دل طبیعت و غیره.

این سبک زندگی ما همه اش زیان آور است. هم برای ما هم برای طبیعت. قدیم همه چیز را دور نمی ریختند. اما امروزه همه چیز دور ریخته می شود. اصلاً اقتصاد مبتنی بر دور ریختن مواد اکنون خود یکی از مشکلات بشریت است. تحلیل گران محیط زیست سه عامل اقتصادی را در تخریب محیط زیست و نابودی آینده ی بشر عامل اصلی می دانند که عبارت اند: از اقتصاد مبتنی بر سوخت های فسیلی، اتوموبیل، محور و دور ریزنده ی مواد. این سه به اضافه ی رشد انفجاری جمعیت، کره ی زمین را به محیطی تبدیل کرده اند که دیگر جای مناسبی برای زندگی نیست. تمام بیابان های ما اکنون پر از زباله است. پر از پلاستیک است. رودخانه ها پر از زباله است. کنار دریای خزر پر از پلاستیک است. زمین های کشاورزی سرخس پوشیده از پلاستیک است. خب این ها را باید مدیریت کرد. طبیعت ظرفیت جذب معینی دارد . نمی توان پیوسته در آن زباله ریخت و انتظار داشت که هیچ تغییری نکند و همان شرایط قبل را داشته باشد. در جنگل گلستان که من سال هاست در آن زندگی می کنم، نهرهایی بود که آب آن ها یک گوسفند بزرگ را با خود می برد. اکنون اغلب آن ها یا خشک شده یا بسیار کم آب است. مصرف زیاد سوخت این کار را با ما کرده و کره ی زمین را گرم و هوا را آلوده کرده است. من در زندگی خودم نه از پلاستیک سرطان زا استفاده می کنم، نه نوشابه ریخته شده در قوطی های پلاستیکی را می خورم (اصلاً نوشابه نمی خورم) نه به تجمل و مصرف زیاد توجهی دارم. آب را هم در کوزه می ریزم و از دبه های پلاستیکی استفاده نمی کنم.

برای شما تغذیه ی سالم در پیوند با برخورد صلح آمیز و نه الودگی محیط زیست به چه معناست؟ از چه نوع تغذیه و گیاهانی استفاده می کنید؟

من خام گیاه خوار هستم.  یعنی فقط مواد گیاهی خام می خورم. در فامیل من تاندانس سرطان زیاد بوده و من پس از بررسی های زیاد به این نتیجه رسیدم که فقط خام گیاه خواری می تواند من را از شر این بیماری مصون بدارد. اکنون قریب به بیست و چند سال است که این گونه غذا ها را می خورم و خیلی هم راحتم. نه چربی من بالا می رود و نه فشار خون. ورزش و خوردن غذا های گیاهی خام مثل سبزیجات، هسته های گیاهی و میوه جات نقش بزرگی در سلامت من داشته. من اصلاً مثل بقیه مریض نمی شوم. دستگاه گوارش من هم خیلی خوب کار می کند. خوردن غذا های حیوانی برای انسان مضر است و برای طبیعت هم مضر است. همین دامداری های بزرگ یکی از عوامل اصلی انتشار گاز متان هستند که از قوی ترین گاز های گلخانه ای است و چندین برابر گاز کربنیک در ایجاد پدیده ی گلخانه ای و گرم کردن کره ی زمین اثر دارد. روغن حیوانی که روغنی است اشباع شده از عوامل اصلی آترو اسکلروز و انفارکتوس میو کارد است. مردم به محض این که پول دار تر می شوند و وضع مالی شان بهبود می یابد، سعی می کنند از پلکان زنجیره غذایی بالا بروند و غذاهای حیوانی بیش تری مصرف می کنند. غذاهایی مانند گوشت و تخم مرغ و شیر و بستنی و غیره اکنون همگی با مصرف مقادیر زیادی غلات تولید می شوند. گاو ها و ماکیان، ذرت و سویا و غیره را می خورند تا آن ها که بالاتر قرار دارند، گوشت بخورند و در نتیجه آن ها که پایین تراند، بدون غذا می مانند. من صبح ها چیز زیادی نمی خورم. یک لیوان آبمیوه برایم کافی است. سبزیجات، به خصوص دارچین در غذای روزانه ی من سهم زیادی دارند. ترب، کدو، سیب ، جوانه ی گندم، جوانه ی جو و سویا نیز از اجزای آن هستند.

آیا اساساً در زندگی شهری، آشتی با محیط زیستی که شما در نظر دارید، مثل کاشتن گیاهان در منزل  قابل اجرا و امکان پذیر است؟

من سال هاست که در منزل شخصی خود در جنگل گلستان زندگی می کنم و سعی می کنم تا آن جا که ممکن است شب ها و به هنگام خواب در شهر نباشم. اما در رابطه با سوال شما باید بگویم که جواب شما مثبت است. کاشتن گیاهان در منازل شهری اکنون نه تنها کاملاً امکان پذیر است، بلکه کاملاً رواج هم پیدا کرده. درختان و گیاهان و فضای سبز چیزی است که بشر به آن ها نیازمند است. تمام دوران تکامل بشر به عنوان یک گونه در دل طبیعت گذشته و طبیعت بشر با آن خو گرفته است. در بررسی هایی که در یکی از بیمارستان های ایالات متحده ی امریکا صورت گرفته، دیده اند که آن دسته از بیماران که پنجره ی اتاقشان به حیاط بیمارستان است و فضای سبز را می بینند، از آن دسته که پنجره شان رو به دیوار های بتونی دارد، زود تر بهبود می یابند ( با بیماری مشابه) باید در منازل درخت و میوه کاشت.

این کار الان در خیلی از جاها صورت می گیرد. در همین گنبد کاووس ما کسی را داریم که در پشت بام منزل خود انگور کاشته و قریب به یک تن محصول می گیرد. در مشهد آقای سجادی بالای پشت بام خود همه چیز کاشته و کلی محصول تولید می کند. اصلا این کار باید تشویق شود. شهرداری برای دادن پروانه ی ساختمان هزار شرط دارد، اما درخت کاری اصلا جزو آن نیست. باید اجباری شود. باید همه ی خانه ها فضای سبز کافی داشته باشند و درخت و میوه بکارند و آبیاری قطره ای کنند. من در شمال و گلستان این کار را کرده ام و انگور کاشته ام و نتیجه ی آن هم بسیار خوب بوده است.

اگر بخواهید دست بر روی سه نکته از زندگی خود بگذارید که زندگی سالمی را پس از دوره ی اولیه ی پر تلاطم که، به شمال ایران پناه بردید؛ گذراندید، این سه نکته چیست؟

تغذیه ی سالم و گیاهی، هوای سالم جنگل گلستان و ورزش و فعالیت بدنی.

از اینکه مصاحبه با ماهنامه ی خط صلح را پذیرفتید، بی نهایت سپاسگزاریم.

دکتر غلامعلی بسکی در بهمن ماه سال۱۳۱۰ در سبزوار متولد شد. وی که در سال ۱۳۴۵ با مدرک تخصص جراحی زنان از دانشگاه علوم پزشکی تهران فارغ ‌التحصیل شد، سرشناس ترین هوادار محیط زیست ایرانی بود. وی در اواخر دهه ی ۴۰، زندگی شهری را رها کرد و پس از درمان بیماری هایش، به مرور تبدیل به یک گیاه ‌خوار مطلق شد و زندگی خود را وقف دفاع از محیط زیست و تبلیغ گیاه ‌خواری کرده ‌بود.

دکتر بسکی هم چنین بسیاری از اموال خود را صرف امور خیریه کرد که از جمله ی آن ها تاسیس بیمارستان و زایشگاه دکتر بسکی، تاسیس مدرسه ی تیزهوشان و نیز خانه ی ریاضی استان گلستان و سرای گاندی (تیزهوشان فقیر در روستاها) و وقف شش منزل مسکونی در مشهد است.

مطالب مرتـبط

بدون نظر

نظر بگذارید