خبرگزاری هرانا – نامش علی سخنور است، قربانی اسیدپاشی ۱۲ مردادماه سال ۸۸، در قم؛ کسی که برای نخستینبار حکم قصاص درباره عامل اسیدپاش را اجرا کرد.
شهروند در ادامه آورده است: علی سخنور، مردی است که پنج سال تمام، زندگیاش همراه با اسید تحلیل رفت؛ یکی از معدود قربانیانی که در سکوت کامل خبری، روال درمان و شکایتش را پشت سر گذاشت. حالا ورق برگشته است و هرچند به خواسته این قربانی، سالها هیچ خبرنگاری از سرگذشت او ننوشت، اما با اجرای اولین حکم قصاص چشم در ۱۲ اسفندماه سال ۹۳، نامش در صدر اخبار قرار گرفت.
قصاص چشم، حکمی است که تاکنون برای متهمان زیادی صادر شده است اما هیچوقت به اجرا درنیامده بود اما علی این سد را شکست، چشم در برابر چشم، یکی از هزاران دردی است که به گفته خود علی، سالها با خود یدک کشید؛ چراکه تبعات شوم این حادثه، عواطف تک تک اعضای خانوادهاش را هم برانگیخت و علی همزمان با اینکه سوی چشمانش را از دست داد، داغدار پدرش شد که از غصه دق کرد. به همین خاطر او قاطعانه پای حق قصاص مرد اسیدپاش ایستاد.
پرسش- چه شد که قربانی اسیدپاشی شدید؟
مردادماه سال ۸۸ بود، ساعت یک بامداد، پشت فرمان خودروی خود نشسته بودم، وقتی از خیابان فرعی به اصلی پیچیدم، سرعتم کم شد. دو راکب موتورسیکلت به سمتم آمدند. مشکوک به نظر رسیدند و به همین خاطر صورتم را به سمتشان برگرداندم و هرگز نمیدانستم این آخرین تصویری بود که از دنیا دیدم. ناگهان مایعی داغ به صورتم پاشیده شد، چشمهایم به شدت سوخت. پلکهایم به یکدیگر چسبیده بود. فریاد میزدم و خودم را وسط خیابان انداختم. یکی از کاسبهای محل به کمکم آمد. مرد دیگری با آب صورتم را شستوشو داد و سپس به بیمارستان منتقل شدم.
پرسش- چه کسی اسیدپاشی کرده بود؟
از مدتی پیش با زنم اختلاف داشتم. قصد داشتیم از یکدیگر جدا شویم. پسرم هنوز ۱۱ ماهه بود که این حادثه برایم اتفاق افتاد. روزهای اول آنقدر درد داشتم که نمیتوانستم به چیزی فکر کنم، حتی شکایتی را هم طرح نکردم. کمکم به همسرم مظنون شدم، پلیس همسرم را تحت نظر قرار داد تا اینکه مشخص شد، خواستگار خواهرزنم برای اسیدپاشی اجیر شده بود.
پرسش- شدت آسیبتان چقدر بود؟
چهار لیتر اسید سولفوریک خالص روی من پاشیده شده بود. همان شب اول، پلکهایم به یکدیگر چسبید. از آن شب به بعد نابینا شدم.
پرسش- پروندهتان در سکوت خبری دنبال شد، در این مدت به «علی سخنور» چه گذشت؟
روزگاری سخت. درد جسمانی یک طرف و عذابی که خانوادهام به خاطر من میکشیدند از طرف دیگر، روحم همراه با جسمم تحلیل رفت. تا دو ماه اول بعد از حادثه، موضوع را از پدرم پنهان کردیم اما شبی که فهمید، یکباره شکست. روزبهروز افسردهتر شد. دو ماه بیشتر دوام نیاورد و آبانماه همان سال دق کرد و از دنیا رفت.
پرسش- شما اولین نفری هستید که حکم قصاص چشم را آن هم در پروندههای اسیدپاشی اجرا کردید، از روز اجرای حکم قصاص بگویید؟
من به خاطر عذابهایی که این همه سال تجربه کردم از حق قصاص گذشت نکردم. محل اجرای حکم، یک درمانگاه مجهز در زندان رجاییشهر بود. موقع قصاص، بالای سرش بودم. چند پزشک متخصص و قاضی اجرای احکام و همچنین قاضی شهریاری سرپرست دادسرای جنایی تهران در اتاق عمل بودند. چندین بار از من پرسیدند که آیا نمیخواهی رضایت بدهی؟ اما من قاطعانه پای تصمیم ایستاده بودم. مگر او به من رحم کرده بود. او با سنگدلی و در حالی که من را نمیشناخت، تنها به خاطر یک زن حق زندگی را برای همیشه از من گرفت. حتی وقتی پزشک آمپول بیهوشی را برای تزریق آماده کرده بود، از من پرسید این آخرین فرصت است، تزریق کنم؟ و من قاطعانه پاسخ مثبت دادم.
پرسش- زمان اجرای حکم حرفی بین شما و متهم پرونده رد و بدل نشد؟ تقاضای بخشش نکرد؟
در دادگاههایی که برگزار شد، میدانست که من هرگز از حق قصاص نمیگذرم اما موقع اجرای حکم از من درخواست حلالیت میکرد!
پرسش- بعد از اجرای حکم چه گفت؟
بیحس بود اما در همان حال گفت، چشمهایم میسوزد و من به او گفتم تو یک هزارم دردی را که من کشیدم، تجربه میکنی.
پرسش- حق قصاص شما برای دو چشم متهم بود اما چرا یک چشم او را قصاص کردید؟
در این پنج سال من ذرهذره سوختم و تحلیل رفتم. میخواستم کمکم زجر کشیدن را بفهمد. میخواستم بفهمد وقتی تکتک اعضای بدنت را از دست میدهی چه حس دردناکی را باید به یدک بکشی.
پرسش- شما برای اجرای حکم قصاص چشم دیگر متهم سه ماه مهلت دادهاید، آیا در زمان تعیینشده باز هم این حکم را اجرا خواهید کرد؟
قطعاً اجرا میکنم.
پرسش- هزینههای درمانتان چقدر شد؟
دقیق نمیدانم. هیچوقت فاکتور عملهای جراحی و داروهایم را نگه نداشتم اما تقریبا ۳۰۰ میلیون تومان صرف هزینههای درمانم شد.
پرسش- هیچ ارگان و سازمانی یا دولت کمکی به شما نکردند؟
خیر. یکی از برادرانم دو بار شغلش را به خاطر من عوض کرد. طول درمانم سخت و هزینهبر بود و او هر روز برای مداوا و تعویض پانسمانهایم با من همراه میشد. برادر دیگرم هم کارمند بود و به خاطر مرخصیهایی که از ادارهاش میگرفت تا پای اخراج شدن رفت اما در این مدت از هیچکس کمک نگرفتیم و مسئولان هم سراغی از من نگرفتند.
پرسش- در این مدت وقتی در جریان حادثههای اسیدپاشی قرار میگرفتید، چه احساسی داشتید؟
وجودم دوباره آتش میگرفت. به همان شبی که این حادثه برای خودم اتفاق افتاد، برمیگشتم. درکشان میکردم و حالشان را میفهمیدم.
پرسش- شما که تجربه قصاص متهم پروندهتان را دارید، به دیگر قربانیان اسیدپاشی که در صف قصاص اسیدپاشها ایستادهاند، چه پیشنهادی میدهید؟
من این حکم را اجرا کردم تا آنهایی که ممکن است در آینده قصد چنین جنایتی را داشته باشند، از عاقبتش بترسند. به قربانیان اسیدپاشی هم میگویم، دست و دلتان نلرزد، عذاب وجدان نگیرید، مگر آنها به ما رحم کردند؟! بگذارید برای همه درس عبرت باشد.
شما جای اون فرد بودین چیکار میکردین؟گذشت میکردین؟
از نظر من آقای علی سخنور یه حیوونه که حاضر میشه همچین کاری کنه. واقعا براش متاسفم. اگه پدر شما فوت شد مشکل از اونه که انقدر آدم ضعیفی بوده که نمی تونسته کوچکترین موضوع رو حل کنه. زندگی پر از حادثه است. ممکن بود شما پشت فرمان که نشستی هزار و یک اتفاق برات بیفته. بعد پدر شما باید فوت میشد? اون موقع می خواستی کی رو بهونه کنی؟ یه نگاهی به خودمون بندازیم همه چیز رو نندازیم گزدن بقیه.
آقای سخنور میگه اون یه چشمش رو گذاشتم بعدا کور کنم عذاب بکشه، این آقای علی سخنور رو به نظرم از تو خیابونها جمع کنیم چون انقدر خودش ادم مشکل داریه که هر جرمی رو می تونه مرتکب شه و وجودش در جامعه برای همه ما خطرناکه. واقعا باید این ادم درمان بشه و مطمئنا مشکلش ربطی به اسید پاشی نداره، مشکل خیلی ریشه ای تر و قدیمی تر از این حرفهاست و اسید پاشی یه بهونه است که بخواد عقده های بچگیش رو برطرف کنه.
واقعا متاسفم که قانون به یه ادم های مشکلداری مثل ایشون همچین اجازه ای رو میده
از نظر من ک کار خوبی کرد ،تو جامعه ای ک روز به روز به تعداد اسید پاش ها اضافه میشه باید همین کارو کرد
من هیچ باوری به دین اسلام ندارم اما اینکه هر دیوانه ای اسید دستش بگیره و بره مردم را کور کنه و سپس بخشیده بشه بسیار مسخره هستش..
تویی که میگی نباید چشم اسیدپاش کور بشه. بیا همین الان یک نفر بیارم اسید بهت بپاشه و تو هم ببخش اون اسیدپاش را ……..
این اسیدپاش ها باید جوری مجازات بشند که دیگه همچنین کاری در کشور ما نباشه
همان گونه که خیلی ها گذشت کننده ها را تحسین میکنند اما کسانی را که مانند آقای سخنور از حق خود نمی گذرند نمی شود سرزنش کرد.البته همه سعی میکنیم امثال ایشان را قانع کنیم تا بگذرند.از طرف دیگر شاید کسانی که مانند آقای سخنور مقابله به مثل میکنند در تصمیم جنون آمیز حیوان صفتان اسیدپاش تردید ایجاد کند.همان پست تر از حیوانات درنده(البته مقایسه این انسان نما ها با حیوان جفا به حیوانات است)که در اصفهان با پشت گرمی حکومت اسلامی به صورت دختران معصوم هم وطنمان اسید پاشیدند اگر با آنها این عمل انجام شود کم است.و باید بدتر از این رفتار شود.
جواب دادن خشونت با خشونت مروچ خشونت و عادی کننده است
در عوض زندان بهترین راهه برای در امان بودن و تربیت انسان های خطرناکه