خبرگزاری هرانا – سعید ماسوری در دی ماه سال ۱۳۷۹ به همراه غلام حسین کلبی به اتهام رابطه با سازمان مجاهدین خلق در شهرستان دزفول بازداشت و تا این لحظه را بدون هیچگونه مرخصی در بازداشتگاه اداره اطلاعات اهواز، اوین و رجایی شهر سپری کرده است.
نامبرده در سال ۱۳۸۱ و در دادگاه انقلاب تهران به اعدام محکوم شد ولی در نهایت حکم وی به حبس ابد تقلیل پیدا کرد.
سعید ماسوری از زمان دستگیری مدت ۱۴ ماه را در سلول انفرادی اداره اطلاعات اهواز سپری کرد و سپس او را به بند ۲۰۹ زندان اوین انتقال دادند.
متن کامل نامه سعید ماسوری که در اختیار خبرگزاری هرانا قرار گرفته را در زیر میخوانید:
الک دلک
چند روز پیش دو خبر به فواصل کوتاه در روزنامهها مورد توجه و عنایت علاقه مندان قرار گرفته و انبوه در باب آن سخنرانی و قلم فرسایی کردند.
اولی دعوت ضرغامی از هنرمندان در یک تجمع بزرگ بود که کلی از آن سخن رانده شد و قلم فرسوده گشت، دیگری منشور حقوق شهروندی بود که آن هم در همین سیاق مورد توجه و عنایت وافر قرار گرفت. اگر چه چند سطر بالا با آنچه که در زیر میآید ربطی ندارد ولی چنانچه کسی آنها را به هم مرتبط ساخت. خیالی نیست.!! که صلاح مملکت خویش خسروان دانند.
درجایی خوانده بودم که روزگارانی تعقل و اندیشه ورزیدن، فلسفیدن و علم جز در چهارچوب منطق ارسطویی نه پذیرفته بود و نه قابل درک. ولو اینکه حتی چیزی با چشم دیده میشد و یا از درون تلسکوپ گالیله هم رویت میگردید چون با آن منطق و دستگاه تفکری همخوانی نداشت پذیرفته نمیشد. چرا که اصالت با آن منطق و دستگاه تفکری بود و پدیدهها میبایست در آن قالب بگنجند و گرنه اساسا موجودیتشان انکار میشد و اینگونه همان عقلانیتی که قرار بود راهگشایی کند، به مانع و سدی شدید مبدل گشته بود و جالبتر اینکه همه هم به این قضیه عادت کرده و مقصود به کلی فراموش شده بود و لذا دستگاه تفکری غالب تبدیل به مانع اصلی شده و کسی را یارای تخطی از آن نبود.
راستش پاراگراف اول نمیدانم چرا، چند سطر اخیر را در ذهنم تداعی کرد و سطور اخیر هم به همان اندازه بیدلیل طنزی را در خاطرم زنده کرد. با نام الک دلک که اگر اشتباه نکنم توسط ایتالیو کالینو و اگر باز هم اشتباه نکنم نویسنده ایتالیایی نوشته شده بود.
داستان هم به طور خلاصه از این قرار بود که در یک شهر در کشوری نامعلوم، بیهیچ دلیلی کودتایی رخ داد و به دنبال آن مردم آن شهر باز هم بیهیچ دلیلی ازهر گونه کار و فعالیت به جز الک دلک بازی کردن به شدت منع شدند. انبوهی از مردم به دلیل تمرض به الک دلک بازی نکردن دستگیر و محاکمه میشدند.
فشارها آنقدر افزایش یافت تا نهایتا و به تدریج همهٔ مردم عادت کردند که به جز الک دلک تن به هیچ کاری دیگری ندهند.
بعد از سالیان که حاکمیت کودتا تثبیت شد حاکمان تصمیم به برداشتن آن ممنوعیتها کردند ولی شهروندان آن شهر بنای مخالفت نهاده و دست به تظاهران زدند و عاقبت حکومت را ساقط و مشتاقانه به بازی الک دلک خود ادامه دادند.
اگر درست به خاطر داشته باشم (چون زندان است و عدم امکانات) طنز کالینو در همین جا به پایان میرسد ولی من دوست داشتم که آن را ادامه دهم. بدین صورت که وقتی تمام شهر به جز الک دلک کار دیگری نمیکنند پیشرفت و توسعه احتمالا به چه شکلی در میآید و مسایل و معضلات از چه نوعی میبود.
من اینگونه تجسم میکنم که وقتی تعداد بازیکنان الک دلک در شهر بینام و نشان خیلی زیاد میشوند، قطعا با بحران فضا و مکان برای بازی کردن مواجه خواهند شد و این طبعا یک مدیریت شهری را میطلبد. به دنبال آن تولید وسایل و لوازم ضروری الک دلک و کمبودهای آن مطرح شده و چون تقاضا نسبت به ارزش افزایش یافته است کارگاهها و یا کارخانجاتی باید در دستور ساخت قرار گیرد و در آن کنار آن بازارهایی برای عرضه و مبادله و خلاصه آنکه اقتصادی هدایت شده و یا نشده (که البته اینجای بحث دارد) ضرورت مییابد و هم بازار آزاد و یا کنترل شده (که البته این هم جای بحث و بررسی دارد!!) و البته مدیریتی کارآمد میطلبد.
پرواضح است که مقولاتی مثل نوبت بازی، زمان اختصاص یافته به هر بازی، تیم بندی بازیکنان، رده بندی سنی، استانداردهای زمین و قوانین و مقرارات بازی و غیره همه و همه تضمین یک نظام حقوقی را بلافاصله در اولویت قرار میدهد و این نیز میبایست مبتنی بر عرف اجتماعی بوده و قطعا یک سری تاثیرات اجتماعی را در پی خواهد داشت که لازم است در رسانههای جمعی رادیو و تلویزیون، نشریات، تئاتر و حتی موسیقی در غالب یک هنر الک دلکی توجه کافی به آن مبذول داشته شود و قطعا نظام آموزشی هم نباید از آن مهم غفلت کند.
خلاصه آنکه در آموزشهای عالی و تحصیلی باید ارتباط مستقیم داشته باشد. لذا رشتههای مثل اقتصاد الک دلکی، مدیریت الک دلکی، حقوق الک دلکی و همین طور مهندسی، جامعهشناسی و فلسفه الک دلکی هم باید در نظر گرفته شود، چون یقینا یک جامعه الک دلکی به کلیه نخبگان و فرهیختگان نیاز دارد آن هم در سطح عالی و تخصصی.
بالاخص آنجا که مردم به سبب عدم آگاهی و حتی ضعف حافظه تاریخی به هدایت و راهنمایی این قشر تحصیل کرده و روشن فکر نیاز دارند و اینجاست که نقش روشن فکر از اقتصاددان و جامعهشناس گرفته تا فیلسوف و مورخ و هنرمند و حقوقدان و غیره در یک جامعه الک دلکی کاملا ضروری میگردد و نقش همه، اهم از هنرمند یا دانشمند، همانا باز نمایاندن و باز شناساندن حقیقت الک دلک است.
آن هم با بیرون کشیدن چالشها و مسایل الک دلک از متن جامعه و بیان سادهتر آن به زبان هنر و علم و دادن راهکار برای توسعه الک دلک سنتی به دوران مدرنیتسم و بعد پست مدرنیسم و باز پست پست مدرنیسم و همین طور الی آخر تا پست به توان ان مدرنیسم است و به خاطر اهمیت موضوع است که پیش از ورود به پراکتیک اجتماعی، تعیین و تکلببف کردن یک سری از قوانین ضروری مییابد.
مباحثی نظیر تقدم و تاخر آگاهی الک دلکی و هستی اجتماعی الک دلک و حقوق ذاتی و موضوعه در الک دلک، هنر برای الک دلک، هنر برای هنر (طبعا در جامعه الک دلکی) الک دلک در علوم انسانی و جایگاه آن در جامعه الک دلکی، هنرمند و الک دلک، الک دلک در سراشیب مدرنیته، الک دلک و قومیتها، جامعهشناسی سیاسی الک دلک و غیره و برخی مسایل کلیدی دیگر که پیش از هر تغییرو تحولی باید در همان جامعه الک دلکی و به یاری همان فرهیختگان و روشن فکران به نقد کشیده شده و پاسخ در خور خود را بیابند.
راستش پاسخهای ذهنی به این موضوعات آنقدر جالب و جذاب مینماید که چون الک دلک را لحظاتی در ذهن خودم احساس کردم پس بهتر است فیصلهاش دهم.
سعید ماسوری. بند۴ سالن ۱۲. گوهر دشت
اول بهمن ۹۲
بدون نظر
نظر بگذارید