ماهنامه خط صلح – محمد تقوی یکی از معدود فوتبالیستهای تحصیلکردهی دههی ۷۰ ایران است که اغلب در پست دفاع راست، توپ میزد. این بازیکن سابق استقلال و تیم ملی ایران، همچنین سابقهی مربیگری در مدارس فوتبال باشگاه استقلال را هم در کارنامهی خود دارد.
محمد تقوی بیش از یک دهه است که با مهاجرت به کشور انگلستان و گذراندن کلاسهای مربیگری، در مدارس فوتبال منطقهای در بیرمنگام در امر استعدادیابی و آموزش در ردههای پایه، فعالیت حرفهای خود را در فوتبال جزیره پی گرفته است.
محور گفتگوی این شماره از خط صلح با آقای تقوی اما بررسی زوایای سوءاستفاده جنسی از کودکان در مدارس فوتبال ایران است. این موضوع که تا سالها کمتر در رابطه با آن صحبت میشد و مورد توجه رسانهها قرار میگرفت، به تازگی و در پی گفتگوی مسعود شجاعی، بازیکن تیم ملی فوتبال ایران با مهدی رستم پور، بالا گرفته است؛ مصاحبهای که منجر به احضار آقای شجاعی به کمیته اخلاق فدراسیون فوتبال شده است.

سیمین روزگرد
محمد تقوی در این گفتگو وضعیت مدارس فوتبال استقلال و پرسپولیس را فاجعه بار توصیف میکند و میگوید: “چند وقت پیش یکی از همین افراد به اصطلاح لیدر، دست به حرکتی غیراخلاقی زده و او را به زندان بردند. اما مدیرعامل باشگاه رفته او را از زندان درآورده است”.
او معتقد است که “چون مسئولان از خوردن برچسب بی اخلاقی به جامعهی ایران میترسند، اساساً چنین مسائلی را رو نمیکنند”.
آقای تقوی، به نظر شما مهمترین عامل عدم توجه به سوءاستفاده از کودکان در محیطهای ورزشی ایران و خصوصاً مدارس فوتبال چیست؟
مسئلهی مهمی که در ابتدا باید به آن اشاره کرد، مربوط به والدین و مسئولیتشان در قبال کودکان است. والدین با این موضوع آشنایی ندارند که وقتی بچه به یک محیط ورزشی وارد میشود، اولین چیزی که باید به آن توجه شود، بحث امنیت کودک است. پدر و مادرها خیلی دوست دارند بچههایشان ورزشکار حرفهای شوند، اما فراموش نکنیم که قرار نیست همهی بچهها ورزشکار حرفهای شوند. مهمترین موضوع این است که بچهها به یک محیط ورزشی بیایند و با ورزش آشنا شوند. در کشور انگلستان هم خیلی از پدر و مادرها دوست دارند بچههایشان به محیط ورزشی وارد شوند، اما نه به دلیل اینکه ورزشکار حرفهای شوند بلکه به خاطر اینکه با محیطهای ورزشی آشنا شوند و آموزش ببینند. اما متاسفانه در ایران اصلاً به این موضوع توجه نمیشود. بعضی از پدر و مادرها، خصوصاً در یکی-دو دههی اخیر به هیچ عنوان این موضوع را مد نظر نمیگیرند و به بچههایشان فشار میآورند. حتی در مواردی دیده شده که بچهها با ادامه دادن آن ورزش مخالفت میکنند و پدر و مادرها به جای اینکه دلیل مخالفت را جویا شوند، برچسب تنبلی به بچه میزنند. این موضوعی است که حتماً در ایران باید به آن رسیدگی شود. آموزش مهمترین موضوع است. آموزش در خصوص اینکه بچهها موجوداتی ضربه پذیر هستند و نیاز به مراقبت دارند. البته ممکن است در جامعهای، مسئولان نسبت به این مسئله حساس باشند و این خود نکتهی مثبتی است اما در کشور ما و یا کشورهایی که مسئولین حساسیتی نسبت به این مسائل ندارند، چرا پدر و مادرها این حساسیت را به خرج نمیدهند؟
سوالی که مطرح میشود این است که چرا تا به حال شاهد برخورد جدی با عاملان آن نبودهایم؟ آیا شما این مسئله را تایید میکنید که اگر چنین مسائلی افشا شود، دستهایی پشت پرده خواهد بود؟
موضوع مهمی که در کشور ما وجود دارد، نادیده گرفتن برخی از مشکلات است. اولین قدم برای دستیابی به راه حل یک مشکل، این است که قبول کنیم آن مشکل وجود دارد. من متاسف میشوم وقتی میبینم که برخی از مسئولین ما، اساساً این مشکلات را قبول نمیکنند. این اتفاقات نه تنها در ایران، که در همه جای دنیا رخ میدهد. اما اگر در قدم اول وجود چنین مشکلی را بپذیرند، در قدمهای بعدی برخورد هم شکل خواهد گرفت.
به اعتقاد من، در این راستا باید ارگانی جدا از قوهی قضاییه و پلیس تشکیل شود. این ارگان بایستی به بررسی چنین موضوعاتی در فضای ورزش و فوتبال ما بپردازد و اگر به جایی رسید که قابل حل نبود، بعد به پلیس و قوهی قضاییه گزارش داده شود تا سنگینترین برخوردها هم با عاملان آن صورت بگیرد. در کشورهای دیگر، کار با بچهها بسیار سخت و پیچیده است و اگر با بچهها عملی بر خلاف اصول اخلاقی صورت گیرد، با هیچ کسی شوخی ندارند. اما مسئلهی مهم در ایران این است که چون مسئولان از خوردن برچسب بی اخلاقی به جامعهی ایران میترسند، اساساً چنین مسائلی را رو نمیکنند. در حالیکه چنین برداشتی اشتباه است؛ قرار نیست اگر یک فرد خلافی کرد، بی اخلاقی او به همهی جامعه بسط پیدا کند. ما باید به جای پنهان سازی، به واکاوی مشکلات بپردازیم، و در مطبوعات و تلوزیون در مورد آن صحبت کنیم که بقیهی بچهها و پدر و مادرها از آن درس بگیرند و همینطور کسانی که دست به این کارها میزنند، مطمئن شوند که نمیتوانند به راحتی از عواقب آن فرار کنند.
برخی معتقدند که لیدرها در این زمینه تقصیر زیادی دارند. آیا شما موافق این مسئله هستید؟
من موافق این مسئله هستم که در فوتبال لیدرها اصلیترین تقصیر را دارند. آدمهایی که از لحاظ اخلاقی مورد تایید نیستند، دور و بر تیمهای بزرگ هستند و این مسئله به فوتبال ما لطمههای جبران ناپذیری میزند. این افراد به نوجوانان، در باغ سبز نشان میدهند که ما میتوانیم به واسطهی رفاقت و آشناییمان با مربی، شما را توی تیم بیاوریم. یکی از دلایل اصلی که در باشگاههای بزرگ این اتفاقات میافتد، همین مسئله است. مثلاً من دیروز پیغامی از طرف یکی از هواداران در ایران دریافت کردم که به این موضوع اشاره داشت. این هوادار میگفت لیدری یک بچهی ۱۴-۱۵ ساله را مورد آزار جنسی قرار داد و باعث شد که فوتبالش نابود شود و حتی عکس آن لیدر را هم برای من فرستاده بود. البته من فعلاً نمیتوانم این موضوع را تایید کنم و به همین خاطر اسمی هم از شخص خاصی نمیبرم. اما مطمئنم که چنین افرادی در کنار باشگاههای بزرگ ایران هستند. و خیلی متاسف هستم که مدیران باشگاهها اجازه میدهند چنین اشخاصی اطراف آکادمیها باشند. در رابطه با بزرگسالان موضوع متفاوت است. با وجود اینکه من مخالف حضور این افراد در هر شرایطی هستم، اما حداقل بزرگسالان در این رابطه خودشان میتوانند از خودشان مراقبت کنند و امنیتشان این طور به خطر نمیافتد. اما در ردهی پایه وقتی این افراد میآیند در کنار تیمها قرار میگیرند، خیانت است؛ نه تنها به آن بچهها که به کل ورزش ایران.
با توجه به تجربه و شناخت شما از زیر و بم فوتبال ایران، فکر میکنید چرا مدیران باشگاهها این افراد را اطراف تیمهای پایه نگه میدارند؟
خوشبختانه در زمان ما این موضوعات خیلی کمتر بود. میتوانم بگویم به ندرت اتفاق میافتاد که ما لیدر داشته باشیم. نهایتاً یک مسئول تدارکات و یا به قول قدیمیها یک بوقچی بود. الان نزدیک به یک دهه است که این موج بسیار منفی در فوتبال ما به وجود آمده است. دلیل اصلی آن هم این است مدیرانی که در باشگاههای ایران هستند، بیشتر از اینکه به فکر باقی گذاشتن کارنامهای درخشان برای خود و تیمشان باشند، دنبال این هستند که تحت هر شرایطی جایگاه خودشان را حفظ کنند. برای من خیلی عجیب است که وقتی میخواهند مدیرعامل یک باشگاه را عوض کنند، چند نفر میروند جلوی وزارت ورزش و سر و صدا میکنند و وزارت ورزش تصمیم میگیرد که آن مدیرعامل را برندارد! ایراد کار از همین جا شروع شده است. چرا وزیر ورزش از چند نفر هیاهو کننده میترسد و تصمیمش را عوض میکند؟ وقتی وزیر ورزش میترسد، معلوم است که مدیران باشگاهها هم این آدمها را کنار خودشان میآورند. نمیخواهم بگویم همه، اما اکثر مدیرانی که الان در فوتبال ما هستند، بیش از اینکه به دنبال این باشند که شایستگی آن پست را داشته باشند، به دنبال آن هستند که با هوچیگری، هیاهو و ترس در دل بقیه انداختن به واسطهی افراد این چنینی -که اسم لیدر دارند و من واقعاً هیچ جای دنیا نظیرشان را ندیدهام- صندلی خودشان را حفظ کنند.
من بیش از یک دهه است که در انگلستان زندگی میکنم و بیشتر باشگاهها را از نزدیک دیدهام. در اینجا اساساً چیزی به نام لیدر وجود خارجی ندارد. نهایتاً یک انجمن هواداران است که اگر نظری برخلاف نظر باشگاه داشته باشند، به صورت محترمانه و از طریق نمایندهشان به نمایندهی باشگاه منتقل میکنند. و خوب، میدانید که فوتبال در اینجا بیش از ۱۵۰ سال قدمت دارد…
در طول دوران بازی و یا مربیگری خود، شاهد مورد و یا مواردی از این قبیل کودک آزاریها بودید؟ اساساً چقدر سوءاستفادهی جنسی از کودکان در ایران رایج است؟
بله، متاسفانه این مسائل وجود داشت و نمیشود انکارش کرد. چندین و چند بار این موارد در مدارس فوتبال اتفاق افتاده بود. نمیتوانم بگویم در همهی مدارس فوتبال، اما معمولاً در مدارس فوتبالی که آنچنان شناخته شده نبودند این اتفاقات میافتاد. اما مهمترین مسئلهای که باعث میشد این موضوع سرپوشیده بماند، ترس از انگشت نما شدن آن بچه بود. خانوادهها سعی میکردند روی این موضوع سرپوش بگذارند و بیش از اینکه سعی کنند، قانونی مسئله را دنبال کنند، شخصاً وارد عمل میشدند و موضوع تمام میشد.
با این حال اعتقاد دارم با توجه به اینکه تقاضای فوتبال برای بچهها بیشتر شده، شرایط هم بسیار بدتر است. ببخشید این مثال را به کار میبرم اما ]الکس[فرگوسن گفته بود که بچههای فوتبالیست مثل لاکپشتهایی هستند که سر از تخم درمیآوردند اما تا به دریا برسند، خیلیهایشان از بین میروند و فقط آنهایی که به دریا میرسند، نجات پیدا میکنند. در واقع از این تعداد زیاد بچههایی که دوست دارند بیایند و فوتبالیست حرفهای شوند، خیلیها صدمات جبران ناپذیری میبینند. وظیفهی باشگاههاست که به این موضوعات رسیدگی کنند و در رابطه با آن برنامه ریزی داشته باشند. بله، وزارت ورزش و دولت هم متاسفانه اصلاً به چنین مسائلی رسیدگی نمیکنند اما نمیتوانیم همه چیز را گردن آنها بیندازیم و وظیفهی باشگاهها را فراموش کنیم. البته بماند که یک سری از باشگاهها مثل فولاد خوزستان یا ذوب آهن و سپاهان اصفهان نمونه هستند و من خبر دارم که بسیار منظم و درست کار میکنند و نتیجهی آن را هم میبینند.
یعنی شما معتقد هستید که دو باشگاه بزرگ پایتخت، یعنی استقلال و پرسپولیس، در این زمینه ضعیف عمل کردهاند؟
من نمیگویم ضعیف عمل کردهاند، میگویم این دو باشگاه افتضاح و فاجعه بار عمل میکنند. البته من با توجه به شناخت بیشتری که به باشگاه استقلال و ردههای پایهی آن دارم (به نسبت پرسپولیس)، صحبت میکنم. اتفاقاتی که در آکادمی باشگاه استقلال میافتد، فاجعه است. عملاً بازیکن برای اینکه در تیم آکادمی، امید و یا جوانان بازی کند، باید پول بدهد. هیچ کجا این اتفاق نمیافتد. در همه جای دنیا شما اگر قرار است تیمی در ردهی بزرگسالان داشته باشید، باید برای ردهی پایه هم هزینه کنید. مثلاً اگر قرار است باشگاهی ۱۰۰ هزار تومان خرج کند، ۷۰ هزار تومانش برای بزرگسالان و ۳۰ هزار تومانش برای تیمهای پایه است. اما در ایران تیمهای پایه هیچ گونه منبع مالی ندارند. علناً مسئولین باشگاه به مسئولان آکادمی و مربیان میگویند که شما باید خودتان برای خودتان منبع درآمد درست کنید. این اتفاقات باعث میشود اولاً بچههایی که واقعاً استعداد دارند، به دلیل مشکلات مالی فرصت رقابت با دیگران را از دست بدهند و جذب باشگاه نشوند. ثانیاً آدمهایی که سوءاستفادهچی هستند -چه از لحاظ اخلاقی و چه از لحاظ مالی-، وارد فضای فوتبال شوند. و من واقعاً متاسفم که این اتفاقات در باشگاه میافتد.
خبر دارم چند وقت پیش یکی از همین افراد به اصطلاح لیدر، دست به حرکتی غیراخلاقی زده و او را به زندان بردند. اما مدیرعامل باشگاه استقلال رفته او را از زندان درآورده است.
اخیراً سیاوش اکبرپور در مصاحبهای، آن هم پس از استعفا یا مجبور به استعفایش، افشا کرد که ۳ بازیکن به لیست تیمش اضافه شده بود که او اصلاً آنها را ندیده بود. همچنین او به شکل ابهام برانگیزی از دیدن مسائلی گفت که امیدوار است هرگز در زندگیاش نه با آنها برخورد کند و نه ببیندشان. آیا میتوان از حرفهای آقای اکبرپور چنین برداشتی داشت که او هم شاهد آزار جنسی کودکان بوده است؟ اگر چنین است، فکر میکنید چرا تجاوز جنسی به کودک که در همه جای جهان میتواند جنایتی تکان دهنده تلقی شود، در اینجا فقط برای شدت بخشیدن به یک افشاگری در مورد پارتی بازی، مطرح میشود؟
ببینید موضوعی که شخصاً به آن اعتقاد دارم این است که، وقتی وارد یک محیطی میشوید، باید اصولی را رعایت کنید. اگر میبینید کسی بدون اجازهی شما وارد لیست شده، نباید دیگر ادامه میدادید. در واقع آقای اکبرپور همان روز اول باید شرط میگذاشت و میگفت اگر قرار است من مربی باشم، این سه نفر نباید باشند. اگر قبول کرد که این سه نفر باشند، دیگر نمیتواند اعتراض کند. بعضی مواقع اتفاقاتی میافتد که اشخاصی که در متن کار هستند، وقتی از کار کنار گذاشته میشوند، موضوعاتی را عنوان میکنند که بیشتر خودشان را زیر سوال میبرد. اگر شما زمانی که سرمربی بودی این چیزها را دیدی، چرا از آنها عبور کردی و الان که کنار گذاشته شدی اعتراض میکنی؟ نظر من این است که اگر شما کنار گذاشته نمیشدی، با همین موضوعات کار را ادامه میدادی. در نتیجه نمیتوان فرقی بین شما با آدمهایی که هنوز در چنین شرایطی در حال فعالیت هستند، قائل شد. البته قصد من زیر سوال بردن آقای اکبرپور نیست؛ منظورم این است که ایشان باید زودتر این مسائل را بیان میکردند. شما حتی وقتی روز اول متوجه میشوی که تیمت زمین ندارد، باید استعفا بدهی. میگویی من آدمهایی را اطرف تیم میدیدم که از لحاظ اخلاقی درست نبودند؛ اولین روزی که این مسئله را دیدی باید استعفا میدادی. بیش از یک دهه هم هست که این اتفاقات در تیمهای پایهی استقلال در حال رخ دادن است، پس مربیان همان زمان که در مسند کار هستند، باید این موضوعات را مطرح کنند.
بله، افرادی برای پیدا کردن منابع مالی برای باشگاه، مثلاً میآیند به مربیان میگویند که شما به عنوان مربی باید ۱۰ بازیکن برای تیمت انتخاب کنی و ۱۰ نفر دیگر را ما انتخاب میکنیم. وقتی مربی قبول کرد که با چنین شرایطی کار کند، دیگر نمیتواند بیاید و بگوید که آن سه بازیکن را به من تحمیل کردند. منظور من این است که مربیان ما، باید سفت و سخت پای این موضوعات بایستند. اگر هیچ مربی زیر بار این مسائل نرود، آنها هم به این نتیجه میرسند که نمیتوانند این کار را ادامه دهند. در این رابطه بیشتر ایراد را متوجه مربیان میدانم.
قطعاً بحث کودک آزاری در محیطهای ورزشی محدود به ایران نیست اما فرق آن در یک جامعهی باز با قوانین مدون بر اساس تبیین حقوق فرد و نیز جایگاه دولت و خانواده به عنوان دو نهاد با وظایف، حقوق و اختیار تعریف شده و یک جامعهی بسته که حقوق افراد در آن به درستی تعریف نشده و نهادهای نظارتی چندانی وجود ندارد، چیست؟ مثلاً با مقایسهی انگلستان و ایران با دو سیستم کاملاً متمایز از حیث حقوق، اختیارات و وظایف، شما معضل کودک آزاری در محیطهای ورزشی را چگونه میبینید؟
به هیچ عنوان نمیتوان چنین مقایسهای را انجام داد. در انگلیس حفاظت از بچهها بالاترین اهمیت را دارد و کسانی که قرار است با بچهها کار کنند، جدا از اینکه باید دورههای آموزشی خاصی را طی کنند، سابقه یا همان سوء پیشینهشان را بررسی میکنند و جزئیترین مسائل زندگیشان تحت نظر است. در کنار این مسائل، نهادهایی فعالیت این افراد در محیطهای ورزشی را دائماً زیر نظر دارند. اینجا هر باشگاهی برای خودش یک آکادمی دارد و آن آکادمی اگر قرار است یک مدرسهی فوتبال محلی درست کند، زیر نظر باشگاه است و تمامی مربیان و مسئولان آن نیز زیر نظر همان باشگاه هستند و در نهایت هم فدراسیون فوتبال انگلیس بر مسائل نظارت میکند. در واقع بسیار سیستماتیک با این مسئله برخورد میکنند. از طرفی نه تنها در محیطهای ورزشی که حتی در مدرسه هم به بچهها آموزش و آگاهی داده میشود. هر چند که با تمام این موارد، باز هم این اتفاق میافتد…
اما متاسفانه در ایران بعید میدانم آگاهی بخشی در خصوص چنین مسائلی در مدارس اهمیت داشته باشد. همچنین مدیران و مربیان آموزشهای لازم را نمیبینند. نوع برخورد مربیان با بچهها خیلی مهم است؛ در حالی که شما باید دیسیپلین و نظم خاص کار را رعایت کنید، در عین حال باید با بچه خوش رفتاری داشته باشید. اما در ایران این مسئله کمتر دیده میشود. مثلاً در مقطعی مدارس فوتبال استقلال دست من بود. خودِ من سر تمرینات آدم بسیار بداخلاقی بودم و با بچهها بارها بداخلاقی کردم چرا که تصورم این بود با این کار به آنها دیسیپلین یاد میدهم ولی بعدها متوجه شدم که من با آن کار بچهها را از ورزش فراری میدهم. ما باید بچهها را جذب ورزش کنیم و در عین حال دیسیپلین و نظم را هم حذف نکنیم.
راه برون رفت از این مسئله را چه میدانید؟ چه نظارت یا مکانیزمی میتوانید پیشنهاد دهید که محیطهای ورزشی-آموزشی کودکان کمتر شاهد این چنین وقایعی باشد؟
اولین کاری که باید کرد، فرهنگ سازی است. دوم آموزش مربیان است. سوم، نظارت بر کار این افراد است. ما باید مربیانمان را به خارج از کشور بفرستیم تا آموزش ببینید. اگر قرار است مدارس فوتبال داشته باشیم، باید یک الگو و برنامهی مشخص برای آن در نظر بگیریم در حالیکه متاسفانه -حداقل در فوتبال-، هیچ الگویی نداریم. ما باید بدانیم که قرار است برای تیمهای پایهمان چه کاری انجام دهیم.
چند وقت پیش متوجه شدم که مهدی مهدوی کیا در حال انجام یک کار اصولی است. اما با سرمربی، یعنی آقای دوستی مهر -که مربی خودِ ایشان هم بوده-، مشکل پیدا کرد. این اختلافی که بین آقای مهدوی کیا و دوستی مهر به وجود آمده، در واقع اختلاف فرهنگی بین دو نفر است. آقای مهدی کیا در آلمان فوتبال بازی کرده و شاهد بوده که در آنجا چطور با بچهها برخورد میشود و آمده به آقای دوستی مهر گفته این روشی که شما در پیش گرفتهاید، غلط است. آقای دوستی مهر هم گفته است که سه-چهار دهه در سطح پایه کار کردهام، تجربه دارم و موفق هم هستم. در اینجا باید گفت که نه آقای دوستی مهر اشتباه میکند و نه آقای مهدی کیا. اما به هر حال آقای دوستی مهر باید بداند که دنیا عوض شده و بچهها هم عوض شدهاند. این تغییرات باعث میشود که نوع آموزش و برخورد با بچهها هم عوض شود. به همین خاطر است که میگویم مربیان را باید به خارج از کشور فرستاد تا در کلاسهایی که در کشورهای مختلف است شرکت کنند و با فرهنگهای مختلف آشنا شوند تا بتوانیم راه حل مناسبی هم برای مشکلات خودمان پیدا کنیم.
موضوعی که هیچ وقت نباید فراموش کنیم این است که، مشکلات این چنینی در همه جای دنیا و در هر ورزشی وجود دارد. مثلاً در امریکا در رشتهی ژیمناستیک برای جوانی چنین اتفاقی افتاده بود. در همین انگلیس که به تازگی مسئلهی تجاوز به فوتبالیستها -آن هم در سطح وحشتناک آن-، افشا شده و تمامی خبرگزاریها هم نسبت به آن نوشتهاند. در برزیل همین طور و یا کشورهای افریقایی که موارد مشابه بسیار زیادی وجود دارد؛ مثلاً یکی از دوستان من که در سنگال فوتبال بازی میکرد، همیشه از این موضوع میگفت و اینکه چه اتفاقات وحشتناکی در آنجا میافتد. اما مهمترین چیز این است که ما قبول کنیم چنین مشکلاتی جزئی از فرهنگ و ورزش است و نمیتوانیم آن را نادیده بگیریم. وقتی قبول کردیم، من فکر میکنم که میتوانیم برای آن راه حل هم پیدا کنیم.
بدون نظر
نظر بگذارید