ماهنامه خط صلح – مسئلهی فیلترینگ و رفع محدودیت از پلتفرمهای مختلف اینترنتی، از جمله موضوعات پرحاشیهی چند سالهی اخیر در ایران بوده است. در حالیکه وزیر ارتباطات از در دستور کار بودن رفع فیلتر همهی پلتفرمها سخن گفته و اخیراً واتساپ و گوگلپلی رفع فیلتر شدهاند، این سوال مهم در میان افکار عمومی و ذهن ناظران مطرح است که آیا میتوان انتظار داشت سایر پلتفرمها نیز بهزودی از فیلترینگ خارج شوند؟ چه پلتفرمی اولویت خواهد داشت و اصولاً این فیلترینگ در شرایطی که بسیاری از شهروندان به فیلترشکن دسترسی دارند، به چه کار میآید؟
برای بررسی ابعاد مختلف این مسئله، ماهنامهی خط صلح گفتوگویی اختصاصی با کیوان نقرهکار، کارشناس فضای مجازی و مشاور پیشین وزارتخانههای صمت و ارتباطات انجام داده است. آقای نقرهکار که سالها بهعنوان مجری و کارشناس برنامههای فناورانهی رادیو و تلویزیون در شبکههای مختلف صداوسیما برنامه داشته، در این گفتگو به تحلیل دلایل فیلترینگ، نقش حاکمیت و دولت، تاثیر کارتلهای اقتصادی و پیامدهای فیلترینگ بر کسبوکارها پرداخته و دلایل و شرایط فیلترینگ پلتفرمهای اینترتی در ایران را بررسی کرده است. این کارشناس فناوری در این گفتگو همچنین به مسئلهی شبکهی ملی اطلاعات و امر توسعه اینترنت در ایران اشاره کرده و نظرات خود را در رابطه با راهبردهای موجود و مسیر پیشرو در این حوزه، مطرح کرده است.
مشروح گفتگوی ماهنامهی خط صلح با کیوان نقرهکار را در زیر میخوانید.
به گفتهی وزیر ارتباطات، رفع فیلتر پلتفرمها در دستور کار دولت است. اخیراً واتساپ و گوگلپلی رفع فیلتر شدهاند. آیا میتوان امیدوار بود که سایر پلتفرمها نیز در آیندهی نزدیک رفع فیلتر شوند؟
فیلترینگ بحثی است که قدمتی چندین ساله در کشور ما دارد. یعنی مسئله صرفاً به واتساپ و گوگلپلی –که در سالهای اخیر فیلتر شده و حالا آزاد شدهاند— بر نمیگردد که ما احساس کنیم که شاید در بازهای کوتاه مدت همهی اینها از فیلترینگ خارج شوند. بهعنوان مثال، یوتیوب، توییتر ]ایکس[ و فیسبوک از ابتدا و تقریباً از آغاز شروع کارشان در دنیا، در ایران زیر تیغ فیلترینگ قرار گرفتند. بنابراین برای این رفع فیلتر شاید خیلی از این فضاهای فیلترشده مدنظر نباشند، شاید برای کاربران یکی از اصلیترین گزینههای رفع فیلتر، اینستاگرام باشد. چون هم در سالهای اخیر فیلترشده و هم بسیاری از کسبوکارها در این پلتفرم در حال کار هستند. اما مهمتر از بازهی زمانی، دلایل فیلترینگ است که باید به آن بپردازیم. اگر به این دلایل توجه کنیم، متوجه میشویم که بحث فیلترینگ امری فراتر از دولت است. با توجه به این مسئله، میتوانیم ارزیابی کنیم که آیا دولت میتواند چنین کاری انجام بدهد یا خیر.
فیلترینگ از زوایای مختلفی اتفاق میافتد، بخشی از آن مربوط به مسایل سیاسی و امنیتی است. خود سیاسی و امنیتی دو واژهی جداگانه هستند. یعنی رویکردی که در حوزهی مباحث امنیتی به برخی از پیامرسانها و شبکههای اجتماعی وجود دارد، یک نگاه است. یک نگاه هم مسئلهی سیاسی است. اینکه ما چرا باید از این اپلیکیشنها استفاده کنیم و میتوانیم از نمونههای داخلی آن استفاده کنیم، این در حوزهی دیپلماسیهای سیاسی قرار میگیرد. بخشی دیگر هم گروههایی هستند که با رویکردهای مذهبی، خواهان فیلترینگ موضوعات مختلف و شبکهها و رسانههای اجتماعی هستند. آنها هم بههر حال نهادهای قدرتمند و تاثیرگذاری هستند. در کنار این سه موضوع، بحث کارتلهای اقتصادی بهوجود آمده بهواسطهی فروش فیلترشکنها در سالهای اخیر هم هست. آنها گاهی میتوانند از سه گروه قبلی قویتر عمل کنند و فضای فیلترینگ را بهنفع خودشان نگه دارند، تا بتوانند فیلترشکن را در جامعه گسترش بدهند. به همین دلیل است که شاید آزادسازی سایر پلتفرمها، به این زودی اتفاق نیافتد و شاید هم اصلاً نیازی به آن نباشد. منتهی اگر بخواهیم نگاهی خوشبینانه داشته باشیم، میتوانیم بگوییم که اولین شبکهی اجتماعی که میتواند در دستور کار قرار بگیرد و از فیلترها عبور کند و آزاد شود، اینستاگرام است. ولی بهنظر من، برای تلگرام این مسئله اتفاق نمیافتد. یوتیوب هم میتواند یکی دیگر از این گزینهها باشد که اگر آزاد شود، خیلی تاثیرات سیاسی و امنیتی نخواهد داشت. چون نمونههای مشابه آن مانند آپارات را داریم. صرفاً ممکن است که رویکردهای مذهبی بر فیلترماندن یوتیوب اثر داشته باشد. توییتر ]ایکس[ اما قطعاً باز نخواهد شد. چون بههر حال وزنهی سیاسی آنجا سنگین است. فیسبوک هم فکر نمیکنم که بتواند باز و رفع فیلتر شود. پس میتوانیم با تمام این احوال، یک پیشبینی از آیندهی این شبکههای اجتماعی و پلتفرمها داشته باشیم.
یعنی فکر میکنید که پلتفرم بعدی که رفع فیلتر خواهد شد، اینستاگرام خواهد بود؟ با توجه به روندی که با آن مواجه هستیم؟
اگر دولتمردان و وزارت ارتباطات و دولت، بخواهند با رفع فیلترها تاثیری بگذارند که واقعاً بتواند رونق اقتصادی و اعتمادسازی مجدد ایجاد کند، اینستاگرام میتواند گزینهی خیلی بهتری باشد. چون تا سالهای اخیر، در حال استفاده بوده و خیلی از موارد کسبوکار روی آن سوار شده و به گردش اقتصادی بسیاری از صاحبان حساب کاربری در این پلتفرم، کمک میکرده است. اگر تلگرام آزاد میشد، با توجه به قابلیتها و امکانات و مزیتهای خیلی بیشتر آن، رویکردهای سیاسی و امنیتی هم روی آن بیشتر بود. اما واتساپ آزاد شده که باتوجه به عیان بودن همهچیز بر روی آن، مانند شماره تماس، خیلی نمیتواند تبعات سیاسی و امنیتی داشته باشد و صرفاً یک پیامرسان عمومی است. گوگلپلی هم اصلاً خیلی فرقی نمیکند که باز یا بسته باشد. بهنظر میرسد که دولت با رویکردی محتاطانه وارد مسئله شدهاست.
نکتهی مهم دیگری که باید به آن توجه کرد، این است که حالا واتساپ و گوگلپلی آزاد شده، ولی اینستاگرام، تلگرام و صفحات دیگری بسته ماندهاند، یعنی دولت سعی میکند با این کارش هم به مردم بگوید که من توانستم قولی که داده بودم را عملی کنم و هم آن چهارگروهی که گفتم، در حوزههای امنیتی، سیاسی، مذهبی و اقتصادی را بتواند به گونهای راضی نگاه دارد. چون در وضعیت فعلی، بخش زیادی از مردم دارند از اینستاگرام و سایر پلتفرمها و شبکههای اجتماعی فیلترشده مانند تلگرام و توییتر ]ایکس[ استفاده میکنند و لاجرم مجبور هستند که همچنان فیلترشکنها را خریداری کنند. بهنظر من اگر بخواهیم به عمق این مسئله بپردازیم، میتوانیم بگوییم که با آزاد شدن واتساپ اتفاق خیلی خاصی نیافتاده که بخواهیم منتظر اتفاقات دیگر باشیم.
در گذشته، ما شاهد فیلترشدن گوگل و جیمیل هم بودهایم. اگر خاطرتان باشد در سالهای پیش از این، یک روز صبح کاربران بیدار شدند و دیدند که حتی به جیمیل و ایمیلهای خودشان هم دسترسی ندارند. در دو دههی اخیر، ما همیشه با این فیلترینگ و مسایل مربوط به آن درگیر بودهایم. به باور شما مسئلهی اساسی این فیلترکردنها که شهروندان درگیرش هستند، چیست؟
ببینید، باتوجه به همین تاریخچهای که شما اشاره کردید اگر نگاه کنیم، در مقاطعی هم بوده که ما سه روز اصلاً اینترنت نداشتیم. یعنی کل اینترنت فیلتر بوده است. این مسئله دلایل مختلفی دارد، جایی ممکن است که مشکل امنیتی باشد؛ یعنی این نگاه وجود داشته باشد که الان اصلاً دسترسی به اینترنت نباید وجود داشته باشد. جایی دیگر ممکن است مسئله سیاسی باشد که بسته به نحلهی سیاسی است که در قالب دولت بر کشور حاکم است. مثلاً در زمان وزارت ارتباطات آقای تقیپور که اوج بحثهای مربوط به شبکهی ملی اطلاعات بود و اینکه تمام اتفاقات باید در داخل کشور بیفتد، شاهد همین نوع تفکرات بودیم. یعنی مسایلی چون ایمیل ملی، سیستمعامل بومی، جستجوگر ایرانی و همهی اینها مطرح میشد. اینها برای این بود که احساس میکردند میتوانند همهی این خدمات را در داخل کشور ارائه کنند. در نتیجه برای اینکه مردم را به سوی نمونههای داخلی مهاجرت بدهند، دسترسی به نمونههای خارجی را قطع میکردند و میگفتند که میتوانید از نمونههای داخلی استفاده کنید. از آن سو هم، چون بودجههای زیادی بابت این موضوع از طرف دولت به شرکتهای سازنده داده میشد، یک رانت و اتفاق مالی شکل میگرفت و در این وسط خیلیها هم منتفع میشدند. با این هدف، سعی میکردند از رسانهها استفاده بکنند و پروبال بیشتری به این موضوع بدهند. از آن سو هم، رسانه بهنوعی مشوق دولت میشد و دولت فکر میکرد که پس من دارم کار درستی انجام میدهم، یعنی یک چرخه وجود داشت، بدون اینکه توجه بکنند که مردم چقدر دارند اذیت میشوند. در این مسیر هم، متاسفانه بودجههای زیادی را از دست دادیم و این پروژههای ایرانی، بومی و ملی، هیچکدام به سرانجام نرسید. بهنوعی میتوانم بگویم که با اعصاب و روان بسیاری از کاربران بازی شد و هزینههای روانی به جامعه وارد آمد. اینها هم به سیاستهای حاکم بر دولت برمیگشت. در دورهی آقای روحانی البته قدری این فضاها بازتر شد، اگرچه در زمان ایشان بود که تلگرام بسته شد، ولی در آنجا نگاه امنیتی حاکم بود، نگاه امنیتی هم نگاه حاکمیتیتری است تا نگاهی که دست دولتها باشد. بههر حال اگر ما این خط و خطوط را ببینیم، میتوانیم تشخیص بدهیم که دلایل این فیلترشدنها چه هست و چگونه میتوان از شر فیلترینگ هم رها شد.
در شرایطی هستیم که بسیاری از شهروندان در گروههای سنی مختلف از فیلترشکنها استفاده میکنند و در واقع این فیلترینگ موجود، دور زده میشود. با توجه به این وضعیت، آیا فیلترکردنها نتیجهای هم دارد؟
بهنظر من به هیچ وجه. این مسئله از دو جنبه قابل بررسی است؛ یکی اینکه بهنظر من، این شبکههای اجتماعی اصلاً فضایی برای رویکردهای امنیتی نیستند، شاید بتواند تحرکاتی ایجاد بکند، ولی در نهایت این مسئله نیست. بهنظر من اما، این نگرش در دولتمردان و افراد تاثیرگذار در حکومت وجود دارد و همین، مبنای برقراری فیلترینگ قرار میگیرد که این شبکههای اجتماعی میتوانند تاثیرات امنیتی و سیاسی داشته باشند. ولی بهنظر من، اصلاً اینطور نیست. نگاه مردم به شبکههای اجتماعی بیشتر به سمت رویکردهای کسبوکاری است، اگر بخواهیم بر اساس دادهها و آمارها هم سخن بگوییم، موضوعات مورد توجه در شبکههای اجتماعی در ایران اول سرگرمی است، بعد آموزش و بعد شاید موضوعات دیگر مدنظر باشد. بنابراین هرچه فضا بازتر شود، تاثیرش بر کسبوکار بیشتر است و دغدغهها و رویکردهای امنیتی هم کمتر خواهد شد، چون ما ابزارهای اقتصادی بیشتری را در اختیار افراد قرار دادهایم.
شما در سخنانتان به کارتلهای اقتصادی در بحث فیلترینگ اشاره کردید. آیا میتوان تاثیر آنها را ادامهی فیلترینگ در کشور مشاهده کرد؟
صددرصد تاثیر دارند. بهنظر من در وضعیت فعلی، کارتل های اقتصادی به مراتب تاثیری بیشتر از نگاهها و رویکردهای امنیتی، سیاسی و مذهبی دارند. ضمن اینکه آنها به واسطهی درآمدهایی که دارند، سعی میکنند دو گروه دیگر را که گروههای تصمیمگیرنده و تاثیرگذار هستند همچنان حساس در مواضع خودشان نگاه دارند، تا آنها با توجه به آنچه که عقیده و رویکردشان نسبت به مسئلهی فیلترینگ است، کار خودشان را ادامه بدهد. اینها چون پول دارند، میتوانند از طریق رسانهها و خود این شبکههای اجتماعی، این فضا را القا کنند و بر گروههای تصمیمگیرندهای که پیشتر برای شما گفتم، تاثیر بگذارند. بهنظر من الان، مهمترین موضوع، فیلترشکنها هستند که درآمدی عالی دارند و این کارتلها هم دوست دارند که این فیلترینگ همچنان باقی بماند.
در هر انتخاباتی در سالهای اخیر، شعارهایی برای رفع فیلتر مطرح شده است. زمانی آقای روحانی گفت که دست وزیر ارتباطات من روی دکمه فیلتر نخواهد رفت. در انتخابات اخیر هم شاهد شعارهای آقای پزشکیان در این حوزه بودیم. پرسش اینجاست که بالاخره مسئول اصلی این فیلترینگها و وضعیت موجود در این رابطه کیست؟
این موضوعی است که مورد توجه مردم است و میتواند یکی از ابزارهای هر نامزدی در انتخاباتها باشد و به تحرک اجتماعی کمک بکند. ولی نکته اینجاست که اصولگرایان و اصلاحطلبان نگاههای متفاوتی در این حوزه دارند. اصلاحطلبان تلاش میکنند تا این فضا را بازتر کنند و اصولگرایان بر مبنا و ایدهی خودشان هستند. ما اصولگرایان را ندیدیم که بیایند و بگویند که من این فضا را باز میکنم. این خود نکتهی مهمی است که ما با رویکرد هرکدام از این گروههای سیاسی آشنا باشیم. اما در مورد اینکه در عمل و بعد از اینکه اصلاحطلبان و اصولگرایان در راس کار قرار میگیرند، این فضا چگونه میشود، مسئلهی فیلترینگ یک بحث حاکمیتی است. در همین شورای عالی فضای مجازی، دولت چهار، پنج عضو دارد، اگرچه رئیس دولت، رئیس شورا هم هست، ولی ما میبینیم که اعضای دیگری در قالب نقش خصوصی یا اعضای حقیقی هم در آنجا حضور دارند و در کل یک جمع بیست و چند نفره هستند که باید تصمیم بگیرند. در این جمع، از دولت چند نفر هستند، حتی اگر در دولت همه یکسویه موافق رفع فیلتر باشند، بازهم تعدادشان به حد نصاب نمیرسد. پس نشان میدهد که این مسئله یک امر حاکمیتی است. همین امر کار را برای گروهی که بخواهد فضا را عوض کند و بهسمت دیگری ببرد خیلی سخت میکند.
نکته اینجاست که بهطور مشخص، فیلترینگ اینستاگرام و تلگرام به کسب و کارهای کوچک در کشور ضربهای جدی زده است. آیا بهنظر شما، نباید بهسمتی برویم که با عقب رفتن این فیلترینگ، فضا برای این کسب و کارهای کوچک بازتر شود و به اقتصاد جاری کشور کمک شود؟
صددرصد. من در صحبتهای قبلی هم گفتم. شبکههای اجتماعی مانند اینستاگرام و پیامرسانهایی مانند تلگرام به واسطهی امکانات و آپشنهایی که دارند، میتوانند خیلی روی کسبوکارها تاثیر بگذارند، نه فقط کسبوکارهای کوچک و متوسط که حتی در جاهایی میتوانند روی کسبوکارهای بزرگ هم کمکرسان باشند. صددرصد موافقم که لااقل باید این دو پلتفرم، با همان نگاه توسعهای و کسبوکاری باز شوند و در اختیار افراد قرار بگیرند.
پس از رفع فیلتر واتساپ و پیش از آن، بحثی با عنوان اینترنت طبقاتی مطرح شده است. نظر شما در خصوص این مسئله چیست؟
ببینید، من باز به همان کارتلهای اقتصادی برمیگردم. زمانیکه فیلترینگ رخ میدهد، مردم برای عبور از فیلترینگ از فیلترشکنها استفاده میکنند. بخشی از این فیلترشکنها هم هزینهبر هستند و یک چرخهی اقتصادی ایجاد میکنند. حالا دولت برای اینکه بتواند بخشی از این چرخهی اقتصادی را بهسمت خودش سوق بدهد و برای خودش درآمدزایی بکند، میآید و بهصورت یکسویه از این رفع فیلتر استفاده میکند. میگوید که من به قول و وعدهام عمل کردم و رفع فیلتر را انجام دادم. حالا اگر میخواهید از پلتفرمهای خارجی مانند واتساپ استفاده کنید، هزینهی اینترنت شما مثلاً سه برابر میشود و باید هزینهاش را بدهید، کاری که برای رجیستری تلفنهای موبایل هم رخ داد. یعنی بیشتر یک نگاهی مبنی بر درآمدزایی است. در مورد حل مسئلهی رجیستری تلفنهای اپل هم همین نگاه درآمدزایی حاکم بود. با این روش دولت هم به نوعی مردم را راضی کرد و هم برای خودش محلی از درآمد درست کرد. اینجا چه کسی ضرر میکند؟ کاربر. چون الان باید برای واتساپ هزینهی بیشتری بدهد، از آنطرف هم، وقتی میخواهد از اینستاگرام استفاده کند، باید هزینهی فیلترشکن هم بدهد. یعنی دو هزینه به کاربر اضافه شده است. اگر فقط فیلتر بود و این بحث طبقاتی نبود، یکبار هزینهی فیلترشکن را میداد و استفاده میکرد، ولی الان کاربران باید از سویی هزینهی فیلترشکن و از سویی هزینهی اینترنت طبقاتی برای واتساپ را هم بدهند. دولت، البته الان فکر میکند که همچنان این بازی را بهنفع خودش و بهنفع فیلترشکنها دارد. ضمن اینکه آن سه گروه امنیتی، سیاسی و مذهبی هم همچنان راضی هستند. چون نگاه آنها بیشتر به اینستاگرام و تلگرام است تا واتساپ.
پرسش آخر. هر از گاهی بحث اینترنت ملی در کشور مطرح میشود، عدهای هم آنرا اینترانت داخلی میدانند. باتوجه به زیرساختها، امکانات و وضعیت کشور، آیا امکان رفتن به این سمت وجود دارد؟ آیا مسیر به این سمت است؟
من، ساده و شفاف پاسخ میدهم، چون در مقطعی مشاور معاون وزیر در بحث شبکهی ملی اطلاعات بودم. اگر مسئله این است که اینترنت در ایران بخواهد شبیه به اینترنت در کرهی شمالی بشود و ما کاملاً محدود به داخل کشور بشویم، چنین اتفاقی به این شکل هیچ وقت روی نخواهد داد. ما در اینترنت کشورمان بسترهای دیگری را فراهم کردیم که نمیتوانیم کاملاً روی اینترنت داخلی تمرکز کنیم. بحث شبکهی ملی اطلاعات و شبکه داخلی اینترنتی در کشورهای پیشرفتهی دنیا مانند کره جنوبی، چین و یا روسیه وجود دارد. الان من این کشورها را هم میگویم باز طرح میشود که نگاه ما به اینترنت متصل به اینترنت جهانی نیست. ولی واقعاً این نیست. برخی کشورهای اروپایی هم شبکههای داخلی خودشان را دارند. پس اصل مسئله، یک موضوع خوبی است، ولی چون همزمان شد با طرح مسایلی مانند ایمیل، جستجوگر و سیستمعامل ملی، ناخودآگاه اذهان را بهسمتی برد که فکر کنند که این شبکه باعث میشود که ارتباط اینترنت ما با جهان قطع شود، ولی این نیست. منظور از شبکهی ملی اطلاعات این است که یک سری دادههایی که مرتبط به مردم یک کشور است، مانند اطلاعات پزشکی، درمانی، سازمانی، اقتصادی و آموزشی، در سرورهای داخل آن کشور باشد، مواردی که نیاز نیست در سرورهای جهانی در دسترس باشد. در کنار آن هم، یک اینترنت با کیفیتتر، با سرعت بالاتر و قیمت پایینتر در اختیار کاربران قرار بگیرد. یعنی برخلاف اینترنت طبقاتی، اگر کسی از سایتهای داخلی استفاده میکند، هزینه، پایینتر و کیفیت بالاتر باشد. اگر هم اینترنت بینالملل استفاده میکند هزینه بیشتر باشد. الان ما صرفاً قیمت را داریم و خیلی کیفیت یا سرعت را در این شبکهی ملی اطلاعات نمیبینیم. ما نیاز داریم که اینترنتمان جهانی باشد. در نهایت اینکه میتوان بهعنوان یک فرصت به آن نگاه کرد، مگر اینکه بخواهیم باز با همین رویکردهای داخلی و ملی، اذهان عمومی را منحرف کنیم، وگرنه شبکهی ملی اطلاعات، اتفاق خوبی است.
با سپاس از وقتی که در اختیار ماهنامهی خط صلح قرار دادید.
بدون نظر
نظر بگذارید