خانه  > slide, سایر گروهها  >  کابوسمان پابرجاست؛ در گفتگو با مصطفی پروین، هنرمند اردبیلی/ سیاوش خرمگاه

کابوسمان پابرجاست؛ در گفتگو با مصطفی پروین، هنرمند اردبیلی/ سیاوش خرمگاه

ماهنامه خط صلح – اردیبهشت ماه سال جاری اجرای یک پرفورمنس اعتراضی در اردبیل به نام “کابوسمان پابرجاست” توجه مخاطبان، خصوصاً هنرمندان و فعالین مدنی را به خود جلب کرد. این اجرا در فضایی اتفاق افتاد که سالن اجرا به محوطه داخل منزل هنرمند تبدیل شده بود.

مصطفی پروین، هنرمند جوان اردبیلی، سویه های اعمال خشونت و سلطه را در اجرای خود بازسازی می کند. او سعی دارد لایه های پنهان خشونت جاری در جامعه را آشکار کند. پروین هنر را در گرو امر اجتماعی با رسالت بیان فقدان ها می داند و برای هنرمند نقشی سوبژکتیو در بطن جامعه قائل است؛ کسی که هنر را چون یک حادثه می آفریند و منتظر سیل رویدادها نمی ماند؛ یعنی تاثیر می گذارد تا صرفاً پذیرنده و متاثر باشد. در واقع هنر نه یک مقوله اخته، بلکه خود به نوعی عامل پیش برنده در اجتماع است و اگر در مسیر درست باشد، به فهم همگانی و نهایتاً توسعه میدان آزادی کمک می کند.

گفتنی است که وی علی رغم لغو مجوز نمایشگاه نقاشی اش توسط نیروهای امنیتی در سال های قبل، در آذرماه سال گذشته نیز نمایشگاهی با عنوان “اوین” در منزل شخصی خود و در حمایت از زندانیان سیاسی دایر کرد.

مصطفی پروین هنرمند و فعال مدنی، در گفتگو با خط صلح به بیان هنر خود، فعالیت ها و انگیزه هایش می پردازد.

گفتگو از سیاوش خرمگاه

از کی و چگونه فعالیت هنری تان را شروع کردید؟

من از بچگی با هنر آشنایی دارم؛ با برادرم طراحی می کردیم. در ۱۸ سالگی با طراحی و نقاشی اُنس پیدا کرده و به طور تخصصی شروع به کار کردم. در این شاخه هنری دست به تجربه های زیادی زدم و از تکنیک ها و متدهای بسیار فایده بردم. کارهایم بیش تر بافتی اند؛ به شکل تجربی، فی البداهه و رها کار می کنم و اجازه ورود هیچ قید و محدودیتی را نمی دهم. به گفته مخاطبانم، کارهایم حسی، زننده، تاثیرگذار و به شدت اکسپرسیونیستی هستند. من پُرکارم و در سبک های آبستره اکسپرسیونیستی، اکسپرسیونیستی و غیره به موضوع های زیادی پرداختم و همواره از حوزه تجسمی به عنوان میدان وسیعی برای کارهایم استفاده می کنم.

به عنوان یک هنرمند اعتقا دارید که هنر دارای رسالت اجتماعی است یا خیر؟

بله، من نخواستم تنها در نقاشی بمانم و خواستم که از کلیت بدنم استفاده کنم و به بازی اش بگیرم. شاید بتوان گفت پرفورمنس آرت تنهاترین رسانه معاصر هست که ماهیت سیاسی اش را حفظ کرده و اصلاً سویه اصلی آن سیاسی بودنش است. با شناخت این حوزه وارد ماجرا شدم.  هم چنین با مطالعه تاریخ هنر معاصر از جمله فوتوریست ها، دادائیست ها، سورئالیست ها و بالاخص وقایع دهه ۶۰ میلادی (هیپیسم، جنبش دانشجویی، جنبش سیاهان و غیره) بیش تر به آثار با ارزش هنرمندانی که در این زمینه ها کار می کردند، علاقه مند شدم.

با این توضیحات، تعریف شما از اثر هنری چیست؟

هنر فقدان مدار هست (این چیزی است که روانشناس ها به آن پرداخته اند)، همیشه در والایش و ناکامی است. هنرمند زمانی به خلق اثر هنری مبادرت می ورزد که به بیان فقدان برسد. هنرمند تماماً متاثر از پیرامون و محیط اطرافش است. من جزو جغرافیای خودم هستم. این جامعه و شرایطش است که این گونه در من اثر گذاشته است. ضمن این که تماتیک خود بنده هم به بروز کارهایم کمک کرده است. حتی بخش های عظیمی از کارهایم را به محیط پیرامونم (شهر یئری، شیروان دره، جنگل های قاراداغ و حیران، دریاچه ارومیه و غیره) اختصاص داده ام. اصلاً به نظر من هر اثر هنری ناکام است و در توضیح آن و بلکه خود ناکامی ست که شکل می گیرد، فرم پیدا می کند و بروز می یابد. ظلم های اجتماعی و ناعدالتی ها را که می بینید، در حس خفگی و خلاء می مانید و این طوری است که شما دست به تولید اثر می زنید. من وقتی ظلم را می بینم، دست و پایم به لرزه می افتد و باید کاری کنم؛ نمی خواهم انسان تهی و توخالی باشم، کار خودم را می کنم و با مصلحت ها کاری ندارم. خلق اثر هنری خلق موجود زنده است مستقل از صاحبش (ردپای صاحبش است ولی مستقل از صاحبش هویت دارد و عمل می کند). نه نیازی به وصف دارد و نه توضیح کسی. حی و حاضر است با فرم زنده و ما از آن دریافت حسی می کنیم. یک اثر هنری می تواند قرن ها زنده بماند، کهنه بشود و در شرایطی از بین برود. کار اتفاق می افتد؛ یعنی خودش را تحمیل می کند و این هنر است. این اتفاق در میدان هنری انجام می شود، زمانی که هنرمند آزاد باشد، می تواند از قوانین عدول کند، تابوشکنی کند، نافرمانی کند، جلوتر از زمان خودش حرکت کند، جسور باشد و در نقطه ای قرار بگیرد که حال و آینده را از هم جدا کند.

ممکن است از انگیزه برگزاری نمایشگاهی از آثارتان به نام “اوین” که در آذر ماه ۹۷ انجام شد، برایمان بگویید؟

من اتفاق را رقم می زنم، نه این که اتفاق به سرم بیفتد و وظیفه هنرمند بهنگام (Contemporary Artist) همین است و علاوه بر طرح مشکلات انسانی و درک آن با تاروپود و خون اش، باید آن را به خوبی انتقال دهد و منعکسش کند. مایه مباهات است که در تاریخ ۹ آذرماه ۹۷، نمایشگاهی با عنوان “اوین” در منزل شخصی خودم و در حمایت از زندانیان سیاسی دایر کردم و برای من افتخاری بود که افتتاحیه این نمایشگاه را آقای عباس لسانی، فعال مدنی سرشناس آذربایجان قیچی کرد و هم چنین در این مراسم سخنرانی داشت. ایشان اکنون (زمان انجام گفتگو) در اعتصاب غذا هستند و خبر دارم که از بیماری های کبدی، زخم معده و دیسک کمر رنج می برند. با بی خبری از وضعیت این فعال مدنی، مردم مضطرب و نگران هستند. استدعا دارم که در این رابطه تلاش مضاعفی داشته باشید و صدایشان را منعکس کنید. می خواهم بگویم آقای لسانی الگوی شهامت و شجاعت من و امثال من بوده و هست، ایشان با آن سن اش می رود کف صحنه و خودش پای همه قضایا می ایستد. مسایل جامعه را به خوبی می شناسد و سال ها کوشیده است که از آزادی دفاع کند.

یکی دیگر از کارهای شما اجرای پرفورمنس “کابوسمان پابرجاست” در اردیبهشت امسال است، این کار اعتراضی چه چیزی را نشانه گرفته بود؟

من اعتراضم را علیه هر پدیده اجتماعی غلط و خشونت آمیز به خصوص کلیت نقض حقوق بشر در ایران عنوان کردم. می دانید که نقض حقوق بشر در ایران وجهه های گوناگونی دارد؛ از جمله افزایش فشارهای سیاسی بر اتنیک ها، فقدان الزام به رعایت حقوق زن، نفی آموزش به زبان مادری، مسایلی نظیر مشکلات معیشتی و اقتصادی، تحدید حق برابری و آزادی و بسیاری از موارد دیگر.

به شکل بارزی اجرای این پرفورمنس از جلوه های مختلف خشونت مدار بود؛ چرا؟

در اصل اجرا، در کلیت خودش خشونت پرهیز و ضد آن است و سعی بر این است رابطه فرد با وخامت جامعه آشکار شود. اجرا، خشونت رایج و شایع در جامعه را بازگو می کند و در اعتراض به آن است. هم چنان که برتولت برشت می گوید، کار هنر، بازسازی واقعیت است و این بازسازی بدون استفاده از خشونت در اجرای هنری ممکن نیست؛ چرا که جامعه سرشار از خشونت است. بر اثر فرهنگ غالب و یا سلطه، این جامعه دستخوش خشونت هایی بوده و هست. واقعیت دقیقاً این است. همان طور که گفتم من جایگاه خاص خودم را دارم، به این خاطر که شرایط اجتماعی متفاوتی دارم؛ شما نمی توانید این جا را با سوییس، فرانسه یا هر جای دیگری مقایسه کنید.

تفکر شوونیستی هر بلایی سر فعالین مدنی می آورد تا جرات تکرار فعالیت نداشته باشند. علی رغم این که می دانم در رابطه با این کار مجازات خواهم شد، برای من تجربه بسیار موثری بود و حتی به نظرم کار زمانی جایگاه خودش را پیدا خواهد کرد که دستگیر بشوم و هزینه اش را با زندان و یا هر مجازات دیگری متقبل شوم و این هنر محض و عین نافرمانی مدنی است.

در اجرای این پرفورمنس مخاطبان شما چه کسانی بودند؟

می خواهم در رابطه با این اجرا بگویم که کار خودش گویاست؛ از میزان سن و رنگ و غیره گرفته تا اکت ها و هنجارهایش. بخش اعظم کار صریح و شفاف و در عین حال پر از استعاره و کنایه است. من این خشونت ها را از فرط سختی و مشقت حاکم در جامعه مستند و به وضوح به چشم می بینم. لمس واقعیات، انگاره های ذهنی ام برای کار هنری را به تجربه بدل کرد. از دیدگاه من هنرمند باید به مشکلات جامعه بپردازد. و این رویه نشان از آگاهی و اشراف هنرمند به درد مردم و جامعه دارد. توجه کنید که مادرم علی رغم میل اش با پافشاری من در جمع مخاطبانم حاضر شد و اصرار من به این دلیل بود که حتی مادرم هم وخامت اوضاع جامعه را درک کند. هنرمند نباید حتی یک مخاطب را از قلم بیاندازد؛ خصوصاً که مادر و رابطه مادر فرزندی در لحظات بحرانی اهمیت مضاعف دارد. مانند قسمتی از اجرا که حین آتش گرفتنم به صورت واقعی، او هراسان به سمت من دوید؛ هرچند که متاسفانه این بخش از فیلم سانسور شده است. حاضر شدن مخاطبان و مشارکت و در نهایت مداخله آن ها هنگام آتش گرفتنم، حاکی از موفقیت اجرای من بود. صحنه به قدری جدی و واقعی بود که مخاطبان در جای خود آرام نگرفته و  با تلاش برای نجاتم و حتی در آوردن لباس هایم که در حال سوختن بود، به نوعی در اجرا شرکت کردند. مخاطب های من پریشان و عاصی شده بودند و این برای من به این معنی بود که اجرا در مسیری که باید می رفت، حرکت کرده است. تاثیر یک پرفورمنس اگر درست پیش برود باید حتی در چهره مخاطبان قابل دیدن باشد. در این اجرا دوربین هایی برای مانیتور کردن صورت مخاطبان و واکنش های بروز داده شده توسط آن ها، در نظر گرفته شده بود. اما متاسفانه به دلایل امنیتی (از آن جا که تعدادی از دوستان هنرمندم و هم چنین فعالین مدنی افتخار حضور داده و در بین مخاطبان بودند)، بخش مخاطبان از فیلم منتشر شده حذف شد. اما در واقع با توجه به حالات پریشانی و عاصی شدن مخاطبان، می توانم بگویم که اجرا تاثیر لازم را گذاشته بود.

اگر نکته ای هست که می خواهید به آن اشاره کنید، بفرمایید.

از دیگر امتیازاتی که اجرا داشت، می توان به بی کلامی آن اشاره کرد. در اجرا هیچ سخنی نیست؛ به جز قسمت آخر که من ناخواسته جمله ای را فریاد زدم و آن اکت ناخواسته اتفاق افتاد. منظور این است که در نهایت، این اجرا هم مخاطب و هم خود من را غافلگیر کرد. یعنی تجربه جدیدی حتی در زندگی شخصی ام بود و به من جسارت و هنرمندانه ایفای نقش کردن را آموخت.

چندی پیش که با مخاطبانم گفتگو می کردم، بابت سوختنم ناراحت بودند. البته مشکل سوختگی رفع شد، اما تقریباً یک ماه خانه نشینم کرد. به خاطر محدودیت های زیادی که در جوامعی مثل کشور ما وجود دارد، نمی توانیم اجراها را در مکان های عمومی و متفاوت -از خیابان ها گرفته تا مکان های خاص- به نمایش بگذاریم. به همین دلیل من به اجبار کارهایم را در خانه اجرا می کنم. همان طور که می دانید مجوز صادر شده برای کارهای من چندین بار توسط ماموران امنیتی لغو شده است.

با سپاس از وقتی که در اختیار خط صلح قرار دادید.

مطالب مرتـبط

بدون نظر

نظر بگذارید