خانه  > slide, اندیشه و بیان  >  خیریه یا ان‌جی‌او؟؛ نقد فرهنگ خیریه‌ای حاکم بر سمن‌های ایران/ سمیه جوانمردی

خیریه یا ان‌جی‌او؟؛ نقد فرهنگ خیریه‌ای حاکم بر سمن‌های ایران/ سمیه جوانمردی

ماهنامه خط صلح – ان‌جی‌او (NGO) از جمله مفاهیمی است که متناسب با بستر و زمینه‌ی اجتماعی و سیاسی هر کشوری تعریف متفاوتی به خود می‌گیرد و هم‌چنین کارکرد متفاوتی برایش مفروض پنداشته می­شود. از سوی دیگر این مفهوم معمولاً با طیف گسترده‌ای از مفاهیم دیگر همراه است. عباراتی مانند «خیریه»، «غیرانتفاعی»، «داوطلبانه» و «جامعه‌ی مدنی»، «سازمان بخش سوم» یا در سوی دیگر گروه‌های خودجوش مردمی، انجمن‌های داوطلبانه و غیره. همین خود مزید بر علت شده و رسیدن به تعریف مشخص و مورد وفاق در خصوص نقش و کارکرد ان‌جی‌او را به مراتب دشوارتر کرده.

در یک برداشت کلی می‌توان چنین گفت که سازما‌ن­های فوق همگی با یک هدف شکل می‌گیرند: کمک به حل یک مسئله‌ی اجتماعی و خلق ارزش اجتماعی از این طریق. آن‌چه فارغ از نوع سازمان، خیریه یا ان‌جی‌او مهم است، اثربخشی اجتماعی سازمانی است که در حوزه‌ی اجتماعی فعالیت دارد؛ آن‌چه امروز به واقع پاشنه‌‌ی آشیل هر نوع فعالیت اجتماعی در ایران است. در بیانی ساده اثربخشی اجتماعی یعنی با کمک ابزارها و با به‌کارگیری روش‌هایی میزان اثربخشی هر اقدام و مداخله‌ی توسعه‌ای را بسنجیم. به طور مثال اگر با مسئله‌ی اجتماعی بازماندگان از تحصیل روبه‌روییم، با سنجش اثربخشی دریابیم که کدام اقدام یا مداخله‌ی توسعه‌ای ما را به این هدف، یعنی حل یا کاهش این مسئله‌ی اجتماعی کمک می‌کند. کمک نقدی به خانواده، پرداخت کمک‌هزینه‌ی تحصیلی دانش‌آموز به مدرسه، تهیه‌ی نوشت‌افزار یا روپوش؛ هریک از این اقدامات به‌ خودی‌خود ارزشمند و مفید خواهند بود، اما این‌که کدام‌یک در حل مسئله‌ی بازماندگی از تحصیل مؤثرتر است، در واقع پرسش از اثربخشی اقدام توسعه‌ای و خلق ارزش اجتماعی است.

در سطح خرد، میانه و کلان می‌توانیم تحلیل چرایی بروز و تداوم این چالش مشترک میان همه‌ی سازما‌ن‌های فعال در حوزه‌ی اجتماعی را تحلیل کنیم. مراد از سطح کلان سطح سیاست‌گذاری است که اصول و قواعد کلی ناظر بر فعالیت سمن‌ها، اعم از نحوه‌ی شکل‌گیری و تداوم فعالیت‌ها را تدوین و در واقع زمینه و بستر فعالیت سمن‌ها را تعریف می‌کند. نکته‌ی مهم و قابل‌توجه در ایران این است که تعدد مراکز صدور مجوز فعالیت سازمان‌های حوزه‌ی اجتماعی، اعم از وزارت کشور، سازمان بهزیستی، نیروی انتظامی و غیره باعث شده نه‌تنها اطلاعات جامع و کاملی از تعداد سمن‌ها در اختیار نداشته باشیم، بلکه از سوی دیگر سنجش اثربخشی به مثابه‌ی یکی از شاخص‌های مهم تمدید مجوز یک سمن به شمار نمی‌رود. قواعد و رویه­ها به گونه‌ای تدوین نشده که سمن‌های اثربخش­تر بتوانند به بازیگران مسلط حوزه‌ی اجتماعی بدل شوند. تغییر قوانین و دستورالعمل‌های ناظر بر فعالیت سمن‌ها در این زمینه بسیار راه‌گشا خواهد بود. در سطح میانه به تحلیل سازمان‌های حوزه‌ی اجتماعی می‌رسیم. واقعیت این است شناخت اندکی از سازمان‌های حوزه‌ی اجتماعی مبتنی بر تحلیل‌ها و پژوهش‌های علمی داریم. گویا هیچ‌گاه کنش نوع‌دوستانه، چه در شکل فردی و چه در وجه جمعی‌اش، به مثابه‌ی یک موضوع مهم و قابل‌توجه نزد دانشگاهیان و پژوهش‌گران قلمداد نشده، اما بر مبنای شواهد می‌توان این‌گونه گفت که بسیاری از سازمان‌های حوزه‌ی اجتماعی از مختصات مفروض برای یک سازمان اجتماعی اثربخش فاصله دارند. به طور مثال یکی از ویژگی‌های سازمان اجتماعی اثربخش این است که فعالیت‌هایش را در یک حوزه‌ی خاص که در آن دارای مزیت و صلاحیت است، متمرکز نگه دارد و از ورود به حوزه‌های مختلف پرهیز کند. با نگاهی گذرا به سازمان‌های حوزه‌ی اجتماعی از این منظر درمی­یابیم که سازمان در بیش‌تر موارد نه‌تنها بر یک حوزه متمرکز نیست، بلکه چنان در کشاکش و التهاب ورود به حوزه­های گوناگون است که بعد از گذشت چند سال حتی بنیان‌گذار سازمان هم شک می‌کند که آیا واقعاً این همان سازمانی است که ایجاد کرده یا نه. از این‌رو است که کم نیستند سازمان‌هایی که هم‌زمان در حوزه‌ی مدرسه‌سازی، ساخت درمانگاه، کمک به ایتام، حمایت تحصیلی، ترجمه و چاپ و نشر کتاب و غیره فعالیت می‌کنند و این‌گونه است که بسیاری از سازمان‌های حوزه‌ی اجتماعی به واقع نمی‌دانند چه کاری را باید برای چه گروهی و از چه طریقی انجام دهند؛ به بیان دیگر یعنی اجزای کلیدی یک بیانیه‌ی مأموریت متمرکز مفقود است. سایر اجزای یک سازمان اجتماعی موفق، از جمله هیات مدیره‌ی متعهد، آگاه و مسئول، تأمین منابع مالی پایدار، تعریف نظریه‌ی تغییر معتبر برای تمامی اقدامات و مداخلات سازمان، استفاده از تیم اجرایی پرانگیزه و حرفه‌ای متشکل از نیروهای داوطلب یا موظف نیز هریک با چالش‌های بسیاری مواجهند. فقدان هریک از این اجزا سازمان را از اثرگذاری و موفقیت دور می‌کند. بسیار بعید است چنین سازمانی بتواند در خلق ارزش اجتماعی به موفقیت و اثربخشی پایداری دست یابد. در سطح تحلیل فردی به سراغ افرادی می‌رویم که در نقش کمک‌کننده و حامی مالی و نیروی داوطلب و غیره که هریک با انگیزه‌ها و دلایلی به سراغ سازمان‌های حوزه‌ی اجتماعی می‌روند و به اصطلاح مرسوم «مشارکت» می‌کنند.

موضوع مهم این‌جاست که کنش نوع‌دوستانه در خلاء اتفاق نمی‌افتد و ارزش‌ها و نگرش‌های افراد در خصوص مشارکت اجتماعی به شدت بر نوع کنش نوع‌دوستانه اثر می‌گذارد. شناخت ارزش‌ها و نگرش‌های ما ایرانیان در این خصوص می‌تواند یکی از مسیرهای تحول به سمت اثربخشی بیش‌تر سازمان‌های اجتماعی باشد؛ به طور مثال در مرحله‌ی نخست بدانیم ما ایرانیان به چه نوع فعالیت یا اقدام توسعه­ای کمک می‌کنیم. چگونه کمک می‌کنیم؟ توصیه‌ی یک دوست ملاک عمل ماست یا این‌که ابتدا اساس‌نامه، برنامه‌های راه‌بردی، گزارش‌های عملکرد و مالی سازمان را چک می‌کنیم و سپس تصمیم می‌گیریم که منابع محدودمان را به کدام سازمان هدیه دهیم؟ ذکر این مثال خالی از لطف نیست: گزارشی در سال ۲۰۱۳ مبتنی بر نتایج یک نظرسنجی ملی از سیصدوده حامی مالی بزرگ در سنین بیست‌ویک تا چهل در آمریکا نشان می‌دهد که نیکوکاران جوان و ثروتمند با نسل قبل خود، والدین، پدربزرگ و مادربزرگ خود متفاوتند. آن‌ها می‌خواهند مطمئن شوند که کمک‌هایشان به خلق تأثیرات قابل‌اندازه‌گیری می‌انجامد. در نظر آن‌ها «نسل‌های قبل عمدتاً برای دیده‌شدن یا در پاسخ به چشم‌داشت‌های اجتماعی کمک می‌کردند؛ در حالی که آن‌ها خود را در وهله‌ی اول و بیش از هرچیز بر تأثیرگذاری متمرکز می‌دانند. «آن‌ها می‌خواهند تأثیر بگذارند… می‌خواهند نتایج کارشان را ببینند… هر استراتژی، دارایی یا ابزاری را ‌ـــ‌فرقی نمی‌کند قدیمی باشد یا جدید‌ــ به کار می‌گیرند تا اثرگذارتر باشند». فقدان یا کم‌سو‌بودن چنین نگرشی در سطح کنش‌گران خرد بر میزان مشارکت‌های اجتماعی اثر منفی به جای می‌گذارد.

تغییر ارزش‌ها و نگر‌ش‌های حاکم بر فضای اجتماعی ایران مستلزم تغییر در این سه سطح است. در این صورت است که می‌توانیم به اثربخشی سازمان‌های اجتماعی، اعم از خیریه یا سازمان مردم‌نهاد در خلق تغییر اجتماعی پایدار امیدوار باشیم.

مطالب مرتـبط

بدون نظر

نظر بگذارید