خانه  > slide, بهداشت و محیط زیست, سایر گروهها  >  سونامی سهمگین و دهشتناک ایدز و نابودی روان در کنار جان/مجید زارعی

سونامی سهمگین و دهشتناک ایدز و نابودی روان در کنار جان/مجید زارعی

ماهنامه خط صلح – بیماری ایدز یکی چالش برانگیزترین و مخرب‌ترین معضلات جوامع کنونی و عصر حاضر است، که شیوع آن در حال افزایش است و به علت تفکرات سوء حاکم بر جامعه و برچسب انگ (Stigma) از سوی اطرافیان، کیفیت زندگی و حتی میزان بقای مبتلایان را به صورت ژرف و عمیقی تحت تاثیر قرار می‌دهد. تحقیقات انجام شده در سراسر قار‌ ها نشان داده که دیدگاه خصمانه‌اى نسبت به افراد مبتلا معمول است. عقاید زننده در مورد ایدز محصول تأثیرات متعدد اجتماعى از جمله اطلاق مسئولیت به عفونت اچ.آى.وى توسط خود فرد و باور به این که افراد مبتلا «آلوده»اند، است.

از زمان آغاز اپیدمى ایدز، افراد مبتلا، انگ و تبعیض قابل توجهى را تجربه کرده‌اند. انگ ایدز در واقع مشتمل یک برداشت منفى و بی‌ارزش شدن همه جانبه‌ی دارنده آن بیمارى است. انگ، خصوصیتى است که فرد یا گروهى را از اکثریت جامعه جدا می‌کند و در نتیجه با فرد و گروه، با بدگمانى یا دشمنى رفتار می‌شود؛ که ما شاهد این پدیده در مورد ایدز و قضاوت‌های ناعادلانه و بی‌انصافانه اکثریت اجتماع در مورد افراد مبتلا به ایدز، بیش از هر نوع بیماری دیگری هستیم.

مطابق با آخرین گزارش سازمان سلامت جهانی(World Health Organization) که به مناسبت روز جهانی آگاهی بخشی درباره‌ی ایدز منتشر شد، شمار مبتلایان به HIV/AIDS در سراسر جهان بر اساس آخرین آمارهای ثبت شده تا پایان سال ۲۰۱۹ میلادی، بیش از ۳۸ میلیون نفر اعلام کرد که در سراسر جهان با بیماری ضعف سیستم ایمنی اچ.آی.وی زندگی می‌کنند، که این رقم یک میلیون نفر بیشتر از سال ۲۰۱۸ است.

این سازمان همچنین اعلام کرده است که دست‌کم ۹ میلیون و ۱۰۰ هزار نفر دیگر در سراسر جهان به این ویروس آلوده هستند که هنوز وجود این ویروس در بدن آنها به دلایل پیدا و پنهان بسیاری که در ادامه به آن می‌پردازم، تشخیص داده نشده و به همین دلیل امکان درمان آنها وجود ندارد و یا این امکان مهم را برای ما بسیار سخت شده است.

همچنین، بنا برگزارش دفتر برنامه مشترک سازمان ملل در موضوع ایدز (UNAIDS) در سال ۲۰۱۸ میلادی ۶۱ هزار نفر در ایران مبتلا به ویروس ایدز بوده‌اند. در این سال ۴۴۰۰ نفر نیز به جمع مبتلایان به این بیماری اضافه شده و ۲۶۰۰ نفر در اثر این بیماری جان باخته‌اند. آمارهای سازمان ملل همچنین حاکی از آن است که میزان مرگ میرهای ناشی از ایدز در ایران از سال ۲۰۱۰ میلادی به این‌سو ۸ درصد افزایش یافته و از ۲۴۰۰ نفر به ۲۶۰۰ نفر رسیده است. که مهمترین علل ابتلا به ویروس اچ‌آی‌وی در ایران تزریق با سرنگ مشترک بین مصرف کنندگان مواد مخدر، رابطه جنسی و انتقال از مادر به کودک است.

بنابراین سخن گزاف بر زبان نرانده‌ایم، اگر بگوییم زنگ‌های خطر در برابر سونامی ایدز سال‌هاست به صدا درآمده‌اند و بیماری ایدز از حاشیه‌های داغ اجتماع به متن آن آمده است. از شناسایی نخستین موارد بیماری ایدز در ایران نیز، سال‌ها و دهه‌ها می‌گذرد؛ در همه‌ی این سال‌ها فقط به آمار مرحله‌ی پایانی ابتلا یعنی «بیماری ایدز» اشاره شده است و از هزاران هزار شمار آدمیان دچار آلودگی به ویروس این بیماری یعنی «اچ.آی.وی مثبت» و به هم ریختگی سلامت جسمی و روانی و حتی طرد اجتماعی آنها از سوی خویشان تا بیگانگان، سخنی بر زبان آورده نشده و هیچگاه آزمایش پیش از ازدواج آن، برای شناسایی افراد پیش از ازدواج، اجباری برشمرده نشده است. در همه‌ی این سال‌ها و دهه‌ها، موارد «بیماری ایدز» در ایران منحصر و محدود به زندانیان و معتادان تزریقی برشمرده می‌شد و بر انتقال از راه های دیگر و به ویژه روابط جنسی کنترل نشده به سادگی چشم‌پوشی و کم کاری صورت گرفته است.

در واقع اجتماع ما در مقابل بیماران ایدز، همچون موارد هشدار دهنده‌ی دیگری تا آخرین وضعیت فاش و آشکار خود حالت دفاعی به خود می‌گیرد. در بدو امر همه‌ی ما کم و بیش شاهد و شنوا بوده‌ایم که بسیاری از خانواده‌ها می‌ترسند و حتی فرد بیمار را طرد می‌کنند زیرا فکر می‌کنند بودن با بیمار زیر یک سقف و استفاده از وسایل عمومی، موجب انتقال بیماری و نهایتا مرگ تمام اعضای خانواده در کمترین زمان ممکن می‌شود. حتی طبق گفته‌های افراد مبتلا، در مواردی بیمارستان از پذیرش یک خانم باردار مبتلا به ایدز خودداری کرده است و آنها مجبور شده‌اند که او را چندین بیمارستان ببرند تا سرانجام یکی از بیمارستان‌ها راضی به پذیرش بیمار شود. متاسفانه این واکنش در مقابل بچه‌ها نیز، به طریق پیدا و پنهانی وجود دارد؛ اینکه کودک را به دلیل مبتلا به ایدز از مدرسه طرد و اخراج شده است و یا دنیایی از مشکلات و اختلالات روحی و روانی برای او ایجاد کرده‌اند. بنابراین؛ افراد مبتلا نیز در بسیاری از موارد از مطرح کردن بیماری خود می‌ترسند و سعی می‌کنند که به تنهایی و خلوتگاه خود پناه ببرند و پنهانی روزگار سخت خود را بگذرانند.

چرا که ایدز از آن نوع، بیماری‌هایی است که «درد جسمانی آن بخش کوچکی‌» از مشکلاتی است که فرد بیمار با آن دست و پنجه نرم می‌کند. بیماران ایدزی با مشکلات عدیده‌ای رو به رو هستند چرا که آنان نمی‌توانند مانند دیگر بیماری‌های صعب‌العلاج نظیر سرطان، ام.اس یا … ابراز وجود کنند و گاها از همدردی دیگران بهره‌مند شوند. چرا که به محض رو شدن بیماری آنها، تقریبا اغلب اطرافیان آنها را طرد کرده و از آنان دوری می‌کنند. ایدز از آن نوع بیماری‌هایی است که تنهایی عجیبی را به همراه دارد. حرف و حدیث و پچ پچه‌هایی که گاها با تهمت و رفتار بد همراه است؛ رفتارهای جامعه به حدی بر پیکره‌ی این افراد فشار می‌آورد که اغلب آنها را وادار به سکوت درباره بیماری‌شان می‌کند.

به جرات می‌توان گفت که بیماری ایدز در تمامی جوامع و خصوصا اجتماع ایرانی، مساوی با انگ و بدنامی اجتماعی نظیر بی‌بند و باری جنسی و مرگ لحظه‌ای در خود است. چون روزانه شاهد فروپاشی منابع حمایت اجتماعی به خصوص روابط فردی و خانوادگی، تحقیر شدن، محدودیت و محرومیت اجتماعی، بد رفتاری، کاهش رضایت از زندگی، تیره شدن تعاملات اجتماعی، نگرانی اقصادی، احساس عقب ماندن از زمانه، نگاه منفی به واقعیت‌های زندگی و عدم احساس امنیت و آسایش، عدم تأیید اجتماعی و بی‌اعتمادی اجتماعی‌ست و تمامی این کوله‌های غم و ماتم را به دوش می‌کشد و حقوق انسانى آن‌ها نقض می‌شود.

در حالی که نیاز است افراد جامعه بدانند که روابط جنسی غیرایمن، تنها یکی از دلایل ابتلا به ایدز است و عوامل دیگر و نشانه‌های پیدا و پنهان بسیاری نیز برای ابتلای ایدز وجود دارد و تک بعدی بودن و برچسب‌زنی‌های ما، فقط تیشه به ریشه‌ی ما می‌زند و هیچ کمکی جز افزایش شمار مبتلایان پنهان و مخفی در اجتماع ندارد. لذا همدلی و هم آفرینی ما و جامعه در وهله‌ی نخست می‌تواند روی رفتار این افراد تاثیرگذار باشد و در عین حال باعث پیشگیری از افزایش آسیب‌های پنهان شود.

باید این نکته را پیش چشم، ذهن و گوش بنشانیم و بدانیم که بیماران و قربانیان این بیماری از مشکلات جسمی-روانی عدیده‌ای رنج می‌برند، اما آنچه که بیش از هر چیزی آنها را می‌آزارد مشکلات فرهنگی-اجتماعی ناشی از ماهیت بیماری در خانواده و جامعه است. شاید اصل احترام فردی به ویژه برای بیماران مبتلا به ایدز خیلی مهمتر از اصل ارزش حیات باشد و مسلماً رعایت اصول اخلاقی و آموزشی مطرح شده در مراقبت از این بیماران، سبب کاهش عوارض و مشکلات جسمی-روانی، اجتماعی و فرهنگی ناشی از بیماری و افزایش سطح کیفی مراقبت‌ها و بهبود کیفیت زندگی بیماران می‌شود.

از طرفی دیگر نباید از یادآوری این نکته نیز غافل شویم؛ که با توجه به ایستار اجتماعی-اقتصادی کشور و نرخ بیکاری برآمده از ریشه‌ها و سرچشمه‌های گوناگون، صرف بسنده کردن به ازدواج در چنین ایستاری نیز، نمی‌تواند یگانه راهبرد و راهکار ما در برابر سونامی سهمگین ایدز باشد. ازدواج بر پایه‌ی اقتصاد استوار می‌شود؛ آن هنگام که اقتصاد، دشوار و نابسامان باشد، جوانان از ازدواج ناتوان و گریزان خواهند شد. گریز پسران جوان و مردان میان‌سال از ازدواج، واقعیت نمایان و هویدای دو دهه‌ی اخیر ماست؛ ازدواج کم رخ می‌دهد و بسیار به شکست می‌کشد. دهه‌هاست که از گذر دشواری‌های اقتصادی، متوسط سن ازدواج نه فقط در کلان شهرها، که در شهرستان‌ها و حتی روستاها، آهسته اما پیوسته، افزایش داشته است. متوسط سنی که در کلان شهرها برای دختران به ۳۰ و برای پسران به ۴۰ سال رسیده است. این سن در دهه‌ی ۱۳۵۰، برای دختران زیر بیست (شانزده! تا هجده) و برای پسران زیر سی سال(بیست و پنج) بود. در آن هنگام، سخن گفتن و پافشاری نمودن بر «خویشتنداری و پرهیز مطلق جنسی» ساده و آسان بود.

چرا که دختران در سیزده ـ چهارده سالگی بالغ می‌شدند و سه چهار پنج سال پس از آن به خانه‌ی شوهر می‌رفتند. از هر ده زن، نه تن به شوهر بسنده می‌کردند و پا به وادی پیمان شکنی و روابط برون زناشویی نمی‌گذاشتند. اکنون دختران در یازده ـ دوازده سالگی بالغ می‌شوند و در آستانه‌ی سی و سی و پنج سالگی هنوز نمی‌دانند که آیا بالاخره ازدواج خواهند کرد یا نه؟!

دیگر هویدا شده که پافشاری صرف بر «خویشتن داری و پرهیز مطلق (Abstinence) جنسی» برای جوانان، در راستای پیشرفت بهداشت و سلامت روانی ـ جنسی و پیشگیری از همه گیری ایدز، سودمند و کارساز نبوده و نخواهد بود. چرا که جوانان و نوجوانان فراوانی، فاش و آشکارا، پند و اندرزهای خانوادگی و اجتماعی درباره‌ی خویشتنداری و پرهیز مطلق جنسی و بسنده کردن به «شرم» را پشت سر گذاشته و بدون برخورداری از آموزش‌های لازم خطر کرده‌اند!

بی‌گمان، در چنین ایستاری، انکار و چشم پوشیدن بر واقعیت برهنه و نمایان، راهبردی کارآمد و سودمند برای اجتماع در آستانه‌ی سونامی سهمگین ایدز نخواهد بود. سونامی سهمگینی که ناگهان از راه می‌رسد و بی‌درنگ همچون نهنگی غول پیکر هر آن کس که درست نیندیشد و راست به کار نبندد و در راه بایستد، را به کام خواهد کشید. خانواده‌های بی‌شماری «داغ دار» خواهند شد. داغی که هم «سوگی گران» خواهد بود و هم «انگ و ننگی ماندگار» به جا خواهد گذاشت.

دهه‌هاست که خویشتنداری و پرهیز مطلق(Abstinence) جنسی در جوامع پیشرفته و در حال رشد، جای خود را به راهبردی کارآمدتر و به هنگامتر به نام «آموزش جنسی-زناشویی(Sex education)» داده است. در همه‌ی پژوهش‌های سال‌های اخیر، سودمندی، کارآیی و اثرگذاری راهبرد «آموزش جنسی-زناشویی» بر راهبرد «خویشتنداری و پرهیز مطلق جنسی» سنگینی داشته است.

کدامین راهبرد می‌تواند همچون پرهیز نسبی در روابط عاطفی و هم‌آغوشی و خویشتنداری و خودداری از آمیزش کامل، در سایه‌ی آموزش مخاطرات جنسی، به ویژه در سال‌های آغازین جوانی ـ که دوران چیرگی احساسات بر خرد و منطق و دوراندیشی ست ـ در پیشگیری از ایدز، کارآ و سودمند واقع شود؟

راهبرد بنیادین «آموزش جنسی-زناشویی» نه برای «آزادی و رهایی لاابالی گرایانه‌ی جنسی»، که برای «تعدیل و تنظیم غریزه‌ی جنسی و شهوانی» پایه گذاری و به کار بسته شده است. متاسفانه، این واقعیت در میهن ما به گونه‌ای واژگون شناسانده و از این رو همواره بدان به دیده تردید نگریسته شده است.

آیا هنگام آن فرا نرسیده است که وزیر بهداشت، بر پا داشتن «اداره بهداشت، سلامت و آموزش جنسی» را در دستور کار معاونت سلامت این وزارتخانه بنشاند تا سنگر بستن در برابر سونامی سهمگین ایدز، به گونه‌ای کارآمد و اثرگذار آغاز شود؟

در جهان نخست، «نبود آموزش جنسی» را «آموزش جنسی نادرست و به خطا» بر می‌شمارند ( No sex education Is sex education)؛ چرا که کنجکاوی کودکان و نوجوانان با خاموشی و سکوت پدر و مادر و آموزگار فرو نمی‌نشیند و روند پرسشگری، ره پاسخ‌جویی و تجربه‌آموزی در پیش می‌گیرد.

آری، با تمام دلایل پیدا و پنهان باید گفت: زنگ‌های خطر به صدا درآمده‌اند. سال‌ها مسوولان ما وقت داشته‌اند تا راه‌کارهای جهانی مبارزه با گسترش این بیماری و تمامی راهبردهای اثربخش مربوط به (فرد، خانواده، اجتماع) و جلوگیری از انگ و برچسب اجتماعی را به کار گیرند، ولی متأسفانه کوتاهی بسیاری رخ داده است و گسترش ویروس در حال ورود به مرحله فراگیر شدن آن است. دیگر وقت آن است که پژوهشگران و روشنفکران ترقی‌خواه وارد عرصه شوند و با صدایی رسا اعلام کنند که نه تنها باید با تابو‌ها و ترس‌های حاشیه این بیماری مبارزه شود، بلکه رویکردهای اجتماعی و آموزشی از صدا و سیما تا خود آموزش و پرورش و … در دستور کار قرار بگیرد.

بی‌گمان وظیفه‌ی دولت در این زمینه بسیار سنگین است و سه نهاد وزارت بهداشت و درمان، آموزش و پرورش و صدا و سیما باید به صورت مستمر درگیر مبارزه با بیماری شوند، بدون آنکه به رویکردهای ارتجاعی و واپسگرا اجازه‌ی رخ نمایی بدهند. زمان طلایی مبارزه با گسترش بیماری ایدز گذشته است، اما هنوز می‌توان با عزمی ملی در برابر هجوم این بیماری که در بستر نابرابری اجتماعی و عدم آگاهی به پیشروی خود ادامه می‌دهد، ایستاد. زمان را باید دریافت که جاودان نیستیم… زمان را باید دریافت که در برابر آن باید پاسخگو باشیم.

بنابراین نیاز است در پایان این نگاشته اشاره کنیم:

ـ نخست حذف انگ و تبعیض و توجه به عموم افراد جامعه جهت دریافت خدمات سلامت

بر این اساس رویکردهای عدالت محور، از کلیدهای اصلی مواجه به اپیدمی‌هایی چون اچ.آی.وی است. چرا که بیماران و قربانیان این بیماری از مشکلات جسمی-روانی عدیده‌ای رنج می‌برند، اما آنچه که بیش از هر چیزی آنها را می‌آزارد مشکلات فرهنگی و اجتماعی ناشی از ماهیت بیماری در خانواده و جامعه است. این قشر نیازمند توجه عمیقی هستند و بایستی برای کمک به کاهش مشکلات این قشر آسیب پذیر اصول اخلاقی خاصی در متن مراقبت از آنها در اجتماع صورت گیرد و نیازهای آموزشی آنان و افراد مرتبط با آنها مرتفع شود.

ـ تنظیم برنامه‌ای برای پیوستن آنها به سرویس‌های حمایتی موجود در جامعه

انجام مشاوره در مورد روابط جنسی ایمن، مشاوره در مورد انتخاب همسر و زندگی زناشویی و بچه‌دار شدن، بررسی درک و احساسات بیمار نسبت به درمان، ارائه اطلاعات، آموزش و برقراری ارتباط، آموزش در مورد مهارت‌های سودمند زندگی، آموزش نحوه‌ی کنترل استرس، افسردگی و غیره … همچنین جلب حمایت سیاستگذاران، مسئولان و سازمان‌ها از برنامه‌های اطلاع رسانی در کنترل اچ.آی.وی و افزایش همکاری‌های بینابخشی، معرفی اقدامات، دستاوردها و چالش‌های موجود در زمینه‌ی برنامه‌های ایدز، جلب مشارکت انجمن‌های غیر دولتی و عموم مردم در برنامه‌های پیشگیری و کنترل اچ.آی.وی و برجسته‌سازی شعار روز جهانی ایدز و نهادینه کردن آن ضرورت دارد. چرا که وجود سیستم‌های آموزشی و حمایتی در جامعه سبب افزایش آگاهی عامه مردم و جلوگیری از شیوع این بیماری و ارتقاء کیفیت زندگی بیماران مبتلا به ایدز خواهد شد.

ـ اجرای برنامه ۹۰٫۹۰٫۹۰ در جهت کنترل اچ. آی. وی؛

برنامه ۹۰٫۹۰٫۹۰ بر پایه تعهدات بین‌المللی سازمان ملل متحد است که هدف نهایی آن کنترل ایدز یا HIV به شمار می‌رود که تا ۲۰۳۰ میلادی همه‌ گیری HIV کنترل و مهار شود. با توجه به این برنامه باید تا ۲۰۲۰ میلادی، ۹۰ درصد موارد مبتلا به ایدز شناسایی شوند، ۹۰ درصد این موارد به طرف درمان رفته باشند و ۹۰ درصد افرادی که برای درمان اقدام کرده‌اند، تعداد ویروس در بدنشان مهار شود. البته ایران با این برنامه فاصله زیادی دارد اما واقعیت این است که در مقایسه با کشورهای همسایه از وضعیت خوبی برخوردار است. HIV مانند برخی از بیماری‌ها درمان قطعی ندارد اما وقتی درمان دارویی برای فرد مبتلا به ایدز آغاز می‌شود، سیستم ایمنی فرد تقویت خواهد شد، فرد یک طول عمر معمولی خواهد داشت و حجم ویروس در بدن او کاهش پیدا می‌کند و قابلیت انتقال را از دست می‌دهد.

ـ آموزش و پرورش جنسی ـ زناشویی

این آموزش در ایران باید پیش از پرداخت هزینه‌های سنگین و دردناک جدی گرفته شده و راهبردهای بنیادین و راهکارهای دگرگون ساز و کارآمد برای آن اندیشیده شود. آموزشی که تعدیل و تنظیم روابط جنسی پیش و پس از ازدواج را در آماج نشانده باشد و با همکاری و همیاری متخصصین آگاه و واقعگرا، متناسب با ویژگی‌های اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی، معنوی انجام شود. دست یافتن به آماج «خویشتنداری و خودداری خود برگزیده نوجوانان و جوانان از آمیزش کامل» در پناه و پشتوانه‌ی چنین آموزش و پرورش علمی و معنوی‌ای، بی‌گمان می‌تواند سنگری ستبر و سرنوشت‌ساز در برابر سونامی سهمگین ایدز در ایران باشد. بسنده کردن صرف به شرم و نبود هیچ راهبردی، خطایی جبران‌ناپذیر و ویرانگر است که بعدها نتیجه و تاوان آن را خواهیم داد.

ـ آموزش رفتارهای جنسی در نوجوانان توسط متخصصین زبده وکارآمد الزامی است؛

باید آموزش را در مدارس به خصوص بین نوجوانان قبل از بلوغ داشته باشیم و بخشی از کتاب‌های درسی را به این مقوله اختصاص دهیم تا نوجوانان رفتارهای پرخطر را بشناسند و از آن دوری کنند. نباید مسئله‌ی آموزش را سطحی بگیریم و سعی کنیم با کتمان کردن مشکل صورت مسئله را پاک کنیم زیرا ایدز و مشکلات آن در جامعه وجود دارد و قابل انکار چشم پوشی نیست. ایدز یا هر بیماری دیگری در وهله‌ی نخست یک آسیب و درد است. به طور حتم یک بیمار در گام نخست نیازمند همدلی، رافت و رفتار مناسب افراد یک جامعه است و این در مورد ایدز نیز صادق است.

ـ توجه به جوانان که مهم‌ترین گروه در معرض بیماری‌های مقاربتی هستند؛

موضوع سلامت جنسی جوانان بسیار جدی است. که متاسفانه سیاست راهبردی و آموزش جنسی در سطح کلان نداریم؛ چرا که پیام اصلی ما مداخلات مبتنی بر شواهد و متناسب با فرهنگ برای حفظ سلامت جنسی نوجوانان و جوانان قبل از ازدواج است اما این درحالی است که در برنامه‌های کشور، برنامه‌های سلامت جنسی جوانان کنار گذاشته شده است که نیاز به توجه و اهمیت فراگیر دارد. به همین خاطر آموزش جوانان و سیاستگذاری‌های کلان در این زمینه می‌تواند وضعیت آسیب‌پذیری جوانان در برابر HIV و دیگر بیماری‌های مقاربتی را کاهش دهد.

ـ در پیشگیری و تشخیص HIV نقش NGO ها بسیار مهم است.

این انجمن‌ها می‌توانند با آگاهی دادن به افراد مبتلا اطلاع دهند که در صورت اقدام به‌موقع می‌توانند بیماری‌شان را درمان کرده و با مصرف دارو میزان شیوع ویروس در بدن‌شان را کنترل کنند و به فرایند درمان پایبند باشند و به کمک آنها میزان انگ‌های اجتماعی در مورد HIV را کاهش دهیم.

ـ استفاده از واژه‌ها و استعارات درست در رسانه در خصوص این بیماری بسیار اهمیت دارد.

برای مثال وقتی می‌گوییم فردی که دارای رفتار جنسی پرخطر است، واژه پرخطر فرد را در لیست سیاه قرار داده و از دیگران جدا می‌کند یا کلمه مبتلا از بلا می‌آید و این واژه نیز نشانگر خطاکار بودن فرد است. پس باید در بیان این بیماری از واژه‌ها و استعارات درست استفاده کنیم. ما باید دنبال راه حل درست باشیم. ما حق نداریم به هیچ آتشی بدمیم و کاهش هر آسیبی وظیفه‌ی رسانه است. رسانه‌ها نباید از انگ استفاده کنند؛‌ موضوعی که یا به دلیل بخش نظام ممیزی یا ناآگاهی عده‌ای از روزنامه نگاران، رخ می‌دهد. گاهی خود رسانه‌ها نیز خواسته یا ناخواسته نفت روی آتش ریخته و به درستی اطلاع رسانی انجام نمی‌دهند. در حالی که آن‌ها نیز باید آموزش ببینند تا با اشراف به موضوع به درستی اطلاع رسانی کنند.

آموزش از طریق رسانه‌های جمعی و ارائه‌ی آموزش در مورد حقوق انسان‌های مبتلا به ایدز و رعایت شیوه‌های مناسب بهداشتی آدمیان در ارتباط با این افراد ضرورت ویژه دارد. برگزاری کنفرانس‌های مراقبت از بیمار که به بررسی موارد روانشناختی در مراقبت از بیماران مبتلا به ایدز می‌پردازد، می‌تواند حساسیت، آگاهی و بازده عملکرد تیم درمان را نسبت به نیازهای این بیماران افزایش دهد.

ختم کلام: بیاییم با همدلی، همراهی، هم آفرینی و همیاری «با اچ.آی.وی مبارزه کنیم؛ نه با فردی که با اچ.آی.وی زندگی می کند.»

مطالب مرتـبط

بدون نظر

نظر بگذارید