خانه  > slide, دگرباشان جنسی  >  پیچیدگی‌های نقض گسترده‌ حقوق اقلیت‌های جنسی و جنسیتی/ملیکا زر

پیچیدگی‌های نقض گسترده‌ حقوق اقلیت‌های جنسی و جنسیتی/ملیکا زر

ماهنامه خط صلح – ۱۷ ماه می روز جهانی مقابله با «همجنس‌گراستیزی، دوجنس‌گراستیزی، ترنس‌ستیزی و اینترسکس‌ستیزی» چرا حایز اهمیت است؟ این روز ما را با چه چالش‌هایی مواجه می‌کند؟ وقتی از ستیز با اقلیت‌های جنسی و جنسیتی حرف می‌زنیم از چه حرف می‌زنیم؟

در قانون مجازات جمهوری اسلامی، رفتارهمجنس‌گرایانه جرم‌انگاری شده است و حتی برای آن تحت لوای «لواط» مجازات اعدام نیز وجود دارد.

جرم‌انگاری روابط همجنس‌گرایانه به شکلی ساختاری و در امتداد آن اجتماعی منجر به حذف همجنس‌گرایان می‌شود. این مسئله زمانی پیچیده می‌شود که با تابوسازی از مسئله همجنس‌گرایی و به کمک همجنس‌گراستیزی نهادینه شده در جامعه، حاکمیت موفق به جلوگیری از هرگونه فعالیت مدنی و سیاسی در راستای جرم‌زدایی از همجنس‌گرایی در داخل مرزهای کشور می‌شود. این مسئله سنگ بنای جلوگیری از به رسمیت شناختن انواع گرایش جنسی و هویت‌های جنسیتی افراد ال‌.جی.‌بی.‌تی.‌آی می‌شود و در ادامه سبب می‌شود که اقلیت‌های جنسی و جنسیتی به صورت خاموش و روزانه انواع تبعیض و خشونت را متحمل شوند، بدون آن که بتوانند علیه خشونتی که می‌بینند به مراجع قانونی و حمایتی شکایت کنند. حاکمیت نظم حاکم بر اجتماع را علیه افراد ال.‌جی.‌بی.‌تی.‌آی تنظیم کرده است.

اما حاکمیت تنها مسئله همجنس‌گرایی را جرم‌انگاری نکرده است، بلکه با پزشکینه کردن و بیماری خواندن گرایش جنسی و هویت‌های جنسیتی افراد ال.‌جی‌.بی‌.تی.‌آی، از طریق غیر علمی‌ترین و غیر اصولی‌ترین روش‌های ممکن، مانند تجویز بی‌رویه‌ی داروهای ضد افسردگی و تجویز داروهای ضد جنون، الکتروشوک‌تراپی و حتی هدایت همجنس‌گرایان به سمت عمل‌های موسوم به «تغییر جنسیت» از طریق فشارهای ساختاری و اجتماعی سعی در انکار گرایش و هویت جنسی و جنسیتی افراد ال.‌جی.‌بی.‌تی.‌آی دارد. امری که بسیاری از فعالین این حوزه از آن به عنوان حذف سیستماتیک افراد ال.‌جی.‌بی.‌تی.‌آی از صحنه اجتماعی یاد می‌کنند.

همچنین فقدان قوانین حمایتی از اقلیت‌های جنسی و جنسیتی به شکل کلی و همین طور فقدان این قوانین برای ترنس‌جندرها قبل و بعد از عمل‌های «تطبیق جنسیت» شرایطی را به وجود آورده است تا بسیاری از افراد ال.‌جی.‌بی.‌تی.‌آی به شکل روزانه با همجنس‌گراستیزی و ترنس‌ستیزیِ موجود در جامعه از طرفی و ستم ساختاری از طرف دولت و حاکمیت از طرف دیگر رو به رو شوند. دامنه‌ی این ستیز ویژه با اقلیت‌های جنسی و جنسیتی نهاد‌های آموزشی، سلامت، قضایی، مسائل اقتصادی-معیشتی و همین طور خانواده را در بر می‌گیرد و ستم را به تمام سطوح زندگی افراد ال.‌جی.‌بی.‌تی.‌آی می‌رساند.

مسئله آشکارسازی اقلیت‌های جنسی و جنسیتی و بی‌خانمانی

به موجب این سطح از ستم ساختاری و اجتماعی نهادی بسیاری از اقلیت‌های جنسی و جنسیتی بعد از آشکارسازیِ گرایش جنسی یا هویت جنسیتی‌شان از خانواده طرد شده و مجبور به ترک خانه می‌شوند. همجنس‌گراستیزی و ترنس‌ستیزی موجود در ساختارها منطق اقتصادی خود را هم دارد و منجر به حذف استقلال مالی و شرایط دشوار کاری برابر برای اقلیت‌های جنسی و جنستی می‌شود، از آن‌جایی که این افراد هیچ پشتیبانی مالی و شغلی ندارند، بسیاری از آن‌ها افراد بی‌خانمانی می‌شوند که حتی خوابگاه‌های مخصوص افراد بی‌خانمان هم میزبانی آن‌ها را قبول نمی‌کند.
بسیاری از اقلیت‌های جنسی و جنسیتی پس از آشکارسازی با انواع خشونت از طرف جامعه مواجه می‌شوند. این خشونت‌ها همیشه فرم و فشردگی یکسانی ندارند. عدم دسترسی به نهاد‌های حمایتی و عدم وجود قوانین حمایتی در نهایت این طیف از اقلیت‌های جنسی و جنسیتی را به سمت گرفتن مشاوره از دم دست‌ترین نزدیکان و دوستان خود سوق می‌دهد. امری که به صورت معمولی شاید در زندگی همه اتفاق می‌افتد اما در جایی که احتیاج به تخصص است باید به متخصص رجوع کرد.

برای روشن شدن این گوناگونی در خشونت پس از آشکار سازی به دو روایت متفاوت می‌توان ارجاع داد:

روایت اول: «بعد از آشکار کردن هویت جنسیتی‌ام برای خانواده با خشونت فیزیکی از سوی پدرم مواجه شدم که مدت‌ها ادامه داشت و باعث شده بود تحت فشار روانی زیادی قرار بگیرم تا این که یک روز با یک کوله‌پشتی از خانه خارج شدم، دوستانم از پناه دادن به من خودداری کردند و من مجبور به گذراندن شب در پارک شده بودم، شبی که یک فرد با چاقو به من حمله کرد و سعی کرد من را با زور سوار ماشینش کند. این یکی از خشونت‌ها و آزارهایی بود که تجربه کردم. سرما، گرسنگی و عدم رعایت بهداشت فردی هم از دیگر مشکلاتم در آن زمان بود. این مشکلات سبب شد تا به پیشنهاد دوستانم به روحانی‌ای که به عنوان یک فرد خیر و درست‌کار شناخته می‌شد پناه ببرم. بعد از این که به خانه‌اش رفتم بارها به من تجاوز کرد و در نهایت من مجبور شدم به خانواده‌ام که به پلیس مراجعه کرده بودند، و گم شدن من را گزارش داده بودند، برگردم. شکایت از این روحانی اما اتفاقاتی را برای من رقم زد که در پی آن مجبور به ترک ایران شدم.»

روایت دوم: «من در یک روستا با خانواده‌ام زندگی می‌کردم، وقتی به شهر مهاجرت کردیم با فردی که مثل خودم یک مرد ترنس بود آشنا شدم و حس خوبی گرفتم که من تنها نیستم، وقتی با خانواده‌ام مطرح کردم من را با خشونت از خانه بیرون کردند و من به سمت تهران به راه افتادم، در تهران پیش یک دوست زندگی می‌کردم تا این که خانواده‌اش متوجه ترنس بودن من شدند و مجبور به ترک خانه‌شان شدم. وقتی از خانه آن‌ها بیرون آمدم به دنبال کار گشتم اما هیچ کس به من کار نمی‌داد، یا مدرک تحصیلی می‌خواستند یا سنم را بهانه می‌کردند اما مشکل اصلی‌شان چیز دیگری بود. برای خواب به مسجد رفتم اما بعد از چند ساعت به من گفتند می‌خواهند مسجد را ببندند و من باید بروم، جایی نبود که به آن پناه ببرم.»

به همین میزان هر چه تعداد روایت‌هایی که از افراد پس از آشکارسازی‌شان وجود دارد بالا برود، تفاوت و پیچیدگی‌های متفاوت فرم و محتوای خشونتی که اقلیت‌های جنسی و جنسیتی با آن رو به رو هستند بیشتر روشن می‌شود. ارجاع به این روایت‌ها و خواندن‌ آن‌ها به بهانه‌هایی مثل روز جهانی مبارزه با همجنس‌گراستیزی، دوجنس‌گراستیزی، ترنس‌ستیزی و اینترسکس‌ستیزی هم از همین جهت حائز اهمیت فراوان است.

به تازگی علی ربیعی، سخنگوی دولت، حمایت دولت از بازگشایی مرکز طلوع بی‌نشان‌ها به منظور پناه‌دهی به افراد ترنس را اعلام کرده است و اما این رویکرد چیزی از خشونت ساختاری که بر علیه افراد ترنس وجود دارد را کم نمی‌کند. پزشکینه کردن هویت ترنس باعث شده است تا به افراد ترنس به دید افراد دارای اختلال و بیماری نگاه شود. همچنین دوگانه‌ی زن و مرد باعث شده تا افرادی که در این هنجار غالب جامعه همان‌جنسیتی (سیس) محور نمی‌گنجند بیشتر در معرض خشونت، تبعیض و انگ‌زنی اجتماعی قرار بگیرند. در این میان افراد همجنس‌گرا با این مشکل مواجهند که در عین بیماری انگاری حیات جنسی و عاطفی‌شان با جرم‌انگاری انکار و تا حدودی «ناممکن» می‌شود.

بررسی هر چه بیشتر پیچیدگی‌های ساختاری در نظام حقوقی جمهوری اسلامی نشان می‌دهد که ستیز عمومی موجود در جامعه با اقلیت‌های جنسی و جنسیتی تنها یک مسئله فرهنگی نیست، کما این که مسئله‌ی فرهنگ هم هیچ‌گاه بدون ساختارهایی که این فرهنگ را می‌سازند قابل تعریف نیست. جامعه ال.جی.بی.تی.آی ایرانی با مسایل زیادی از جمله مسئله‌ی جرم‌انگاری و قانون‌گذاری، مسئله‌ی اقتصادی-معیشتی، بحران بیکاری، خشونت خانوادگی و خشونت‌های اجتماعی مواجه است. نقض گسترده‌ی حقوق بشر در مورد افراد ال.‌جی.‌بی.‌تی.‌آی از آن جایی که حیات و زیست اجتماعی این بخش از جامعه را به کل با موانع گسترده مواجه می‌کند، در نهایت امر با لایه‌های بسیار زیرین‌تری از جمله حق مسکن (حق داشتن سرپناه که در ماده‌ی ۲۵ اعلامیه‌ی جهانی حقوق بشر و ماده‌ی ۱۱ میثاق بین‌المللی حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی مطرح شده است) و مسئله بی‌خانمانی نیز می‌رسد. یعنی با وجود این که قانون مشخص تبعیض‌آمیزی در مورد ممنوعیت اسکان افراد ال.‌جی.‌بی.‌تی.‌آی در جمهوری اسلامی وجود ندارد، اما نقض گسترده‌ی حقوق این افراد در بسیاری از موارد تا مرحله‌ی بی‌خانمانی و بی‌سرزمینی این بخش از جامعه پیش‌ می‌رود.

به همین دلیل وقتی از مناسبت‌هایی چون ۱۷ ماه می برای بیان روایت‌های جامعه ال.جی.بی.تی.آی استفاده می‌شود، مسئله چیزی فراتر از تعریف یک سری روایت غم‌انگیز یا بحث بر سر گرایش جنسی، چیزی که به کرات به عنوان مغلطه علیه روایت‌گری جامعه ال.جی.بی.تی استفاده می‌شود، است. بلکه موضوع شکستن این سکوت و بازنمایی وجود جامعه‌ای‌ست که به واسطه ساختار سیاسی، اقتصادی، اجتماعی موجود در حال حذف شدن دائمی و تجربه خشونت مکرر است.

مطالب مرتـبط

بدون نظر

نظر بگذارید