خانه  > slide, اندیشه و بیان, فرهنگی  >  رسول‌اف، آرنت و باقی قضایا!/پانیذ قهرمانی

رسول‌اف، آرنت و باقی قضایا!/پانیذ قهرمانی

ماهنامه خط صلح – همین چند روز پیش بود که با خبر شدیم فیلم شیطان وجود ندارد (There is no evil) ساخته‌ی آخر کارگردان ایرانی، محمد رسول‌اف توانست برنده‌ی جایزه‌ی برتر در جشنواره برلینانه سال ۲۰۲۰ شود و خرس طلایی برلین را از آن خود کند. این فیلم محصول مشترک ایران، آلمان و چک است که علاوه بر جایزه‌ی برتر این جشنواره، جایزه‌ی جانبی “هیئت داوران کلیساهای آلمان” را هم دریافت کرد.

این فیلم مجموعه‌ای از چند اپیزود را در بر می‌گیرد که به مضامینی چون مساله‌ی آزادی در انتخاب، مسئولیت فردی، مجازات اعدام و تحت سیطره‌ی اجبار محیط بودن انسان‌ها، می‌پردازد. اگر این مضامین را در کنار صندلی خالی محمد رسول‌اف در جشنواره‌ی برلین بگذارید، جایی که او ممنوع الخروج است و حکم یک سال زندان را برایش بریده‌اند، این‌که نمی‌تواند به هیچ جشنواره‌ای وارد شود و در مراسم جهانی در کنار فیلمش حضور داشته باشد، در چنین شرایطی مضامین یاد شده، بسیار بیشتر از باقی موقعیت‌ها در پیش روی شما خواهند درخشید و صدای بلندتری خواهند یافت.

فیلم آخر رسول‌اف با نام پرسش برانگیز “شیطان وجود ندارد” برای در امان ماندن از تیغ سانسور، بدون دریافت مجوز و به طور مخفیانه فیلمبرداری و ساخته شد و به دلیل این‌که جایی برای نمایش در داخل مرزهای کشور خود نداشت، طبق روال دیگر آثار مستقل و بدون مجوز هنری، روانه‌ی جشنواره‌های خارج از کشور شد تا راهی به آن سوی مرزها بیاید و فرصت روی پرده رفتن و دیده شدن را به دست آورد.

به هر حال این دست تجربه‌ها برای سینماگران ایران و خود رسول‌اف اتفاق تازه‌ای نیست و آثار او همواره دستگاه سانسور و ممیزی حکومت ایران را قلقلک داده تا آن‌ها نیز جواب او را به شیوه‌ی خود بدهند.

چه سینمای رسول‌اف را دوست داشته باشیم یا دوست نداشته باشیم، چه شاخصه‌های هنری‌اش برایمان اهمیت داشته باشد یا اهمیت نداشته باشد اما این واقعیت دارد که محمد رسول‌اف بدل به فیلمسازی مهم و دغدغه‌مند در سینمای ایران شده است و دانستن آن چه که در طول این سال‌ها بر او رفته، ما را به تامل و بررسی وضعیت او وا می‌دارد.

آثار و فیلم‌های رسول‌اف سرشار از دل مشغولی‌های اجتماعی است. او با ساخت درام‌های سیاسی چون “جزیره‌ آهنی” و “دست نوشته‌ها نمی‌سوزند” همواره نگاه نقادانه‌اش، متوجه مسائل و مشکلات حاضر در جامعه‌ی ایران و سیاست‌های حاکم بر آن بوده است. به همین دلیل با این‌که در جشنواره‌ها و فستیوال‌های خارجی همواره فرصت ستایش و تحسین جهانی را به دست آورد اما هیچ کدام از آثار او در داخل ایران نتوانستند نمایش عمومی داشته باشند.

شاید نقطه‌ی عطف آن چه که امروز متوجه او شده است زمانی باشد که رسول‌اف در کنار جعفر پناهی، به دلیل ساختن فیلمی درباره‌ی اعتراضات و وقایع اتفاق افتاده پس از انتخابات سال ۱۳۸۸ با اتهام اجتماع و تبانی به جهت اقدام علیه امنیت ملی بازداشت شد و حکم چند سال زندان را دریافت کرد که البته بعدها در دادگاه تجدید نظر رای تغییر یافت و او به یک سال حبس محکوم شد.

پس از آن در سال ۹۶ پس از این‌که فیلم “لرد” رسول‌اف در بخش رقابتی “نوعی نگاه” در هفتادمین جشنواره‌ی فیلم موفق به کسب جایزه ی بهترین فیلم شد، هنگام بازگشت به کشور گذرنامه‌ی او توقیف شد و پس از آن او را به شعبه ۱۲ بازپرسی دادسرای فرهنگ و رسانه احضار کردند. در آن جا نیز به دلیل اتهام “تبلیغ علیه نظام” به یک سال زندان و دو سال ممنوعیت خروج از کشور و محرومیت از عضویت احزاب و گروه های سیاسی و اجتماعی محکوم شد.

با این سوابق و گذشته‌ای که بر رسول‌اف رفت، چند روز پیش، ساعاتی پس از این‌که “فیلم شیطان وجود ندارد” برنده‌ی جایزه‌ی خرس طلایی شد، سازمان امنیت دست به کار شد و برای کشیدن گوش این سینماگر حرف نشنو، او را برای اجرای حکم یک سال زندانش فراخواند. این در حالی است که این روزها بسیاری از زندانیان به علت شیوع ویروس کرونا به مرخصی آمده‌اند و به نظر می‌رسد این فراخوان بیشتر برای رسول‌اف جنبه‌ی تنبیهی دارد.

واضح است که این اتهامات قطعا در زیر سایه‌ی فقدان آزادی بیان، برچسب نامشخص سیاه‌ نمایی، نقض قوانین حاکم بر سینماگران و تنها به علت ساختن فیلم به محمد رسول‌اف تحمیل شده است. رسول‌اف خود در جایی در این باره گفته است: “حرف اصلی در بازجویی این بود که من سیاه‌‌نمایی کرده‌ام و نسبت به شرایط، نقد ناسالم دارم و امید در آثارم وجود ندارد. واقعا منظورشان را نمی‌فهمم… کار من در سینما قصه‌گویی است. عجیب است که مرا بابت قصه گفتن به تبلیغ علیه نظام متهم می‌کنند. داستان هیچ کدام از فیلم‌هایم سیاسی نیست بلکه نقد اجتماعی است که تبدیل به بازتاب سیاسی می‌شود…”.

اما چرا فیلم آخر رسول‌اف بار دیگر شاخک‌های دستگاه ممیزی و امنیتی را نسبت به او حساس‌تر کرده است که خواهان انتقام از او شده‌اند. آن چه که از گفته‌های منتقدان شنیده می‌شود این است که این فیلم چهار داستان درباره‌ی کسانی است ماموریت انجام اعدام به آن‌ها محول شده است. این شخصیت‌ها نیز در طول داستان دائما درگیر انتخاب‌های خود هستند و اثر عمل خود را بر روی نزدیکان خود نظاره می‌کنند. محمد رسول‌اف طی نیز یک تماس ویدئویی با تلفن همراه در کنفرانس مطبوعاتی جشنواره برلین شرکت کرد و درباره‌ی فیلم اخیرش چنین گفت: “موضوع این فیلم مسئولیت پذیری افراد است. می‌خواستم درباره‌ی کسانی حرف بزنم که از خود سلب مسئولیت می‌کنند و می‌گویند که تصمیم‌ها را افراد بالا دست در سلسله مراتب قدرت می‌گیرند. اما آن‌ها می‌توانند نه بگویند و این نقطه‌ی قوت آن‌ها است”.

پر واضح است که همین بیان رسول‌اف از مضمون فیلمش، بار دیگر به سیاق سابق فیلم‌هایش، خواسته یا ناخواسته پایه‌های قدرت را قلقلک داده است و انگشت اتهامش می‌تواند همه‌ی همراهان و کارمندان یک سیستم کشتار غیرانسانی و غلط را نشانه بگیرد. در واقع فیلم رسول‌اف بیان این اندیشه است که هیچ کس در مراتب و مناسبات قدرت، معصوم و پاک نیست و حکم توجیهی و فریبنده‌ی “من مامورم و معذور” در چارچوب اخلاق انسانی و تفکر انتقادی افراد، جایگاه و پشتوانه‌ی معتبری ندارد و هر عملی همواره باید مورد بازبینی و بازاندیشی افراد قرار بگیرد.
از طرفی دیگر، اعدام در ایران دارای ابعاد قانونی است و به عنوان ابزار تنبیهی مجرمان عادی و متهمان سیاسی عمل می‌کند. همچنین شغلی غریب و ناشناخته با عنوان مامور اعدام وجود دارد که احتمالا فاعل آن به کرات این عمل را انجام داده و می‌دهد. درک تجربه‌ی چنین انسانی همیشه برای مخاطب جالب خواهد بود. درک این‌که یک مامور اعدام نسبت به آن چه که مرتکب می‌شود چه احساسی دارد؟ از آن جایی که سیستم قضایی ایران برای اعدام وجهه‌ی شرعی و قانونی قائل شده است، پرداختن به آن و نقد اجتماعی چنین مضمومنی می‌تواند به راحتی در لیست برچسب‌های مختلف و با تعبیرهای نامشخصی چون نقد ناسالم یا عنوان سیاه‌نمایی قرار بگیرد.

من این فیلم را هنوز ندیده‌ام اما همین حد از بیان مضمون فیلم توسط منتقدان، کارگردان و همراهان فیلم، نظرات هانا آرنت، فیلسوف آلمانی یهودی تبار را به خاطرم می‌آورد که خود از جوخه‌ی اعدام و اردوگاه‌های مرگ‌بار نازیسم آلمان جان سالم به در برد و پس از آن درباره‌ی آن بسیار نوشت. از سویی دیگر به این دلیل که فیلم “شیطان وجود ندارد” نیز در کشور آلمان خوش درخشید، به نظرم رسید شناخت این شباهت‌ها و نزدیکی‌ها بین فیلم رسول‌اف و اندیشه هانا آرنت، خالی از لطف نیست. خصوصا نظریات آرنت در تحلیل محاکمه‌ی آدولف آیشمان برای شناخت مسئله می‌تواند راهگشا باشد. بررسی محاکمه‌ی آدولف آیشمان، کسی که خود وظیفه‌ی کشتار یهودیان را در اردوگاه‌های مرگ‌بار آلمان نازی بر عهده داشت، بسیار به مضمون اصلی فیلم جدید رسول‌اف نزدیک است و هیچ بعید نیست که کارگردان فیلم با آرای فلسفی و سیاسی آرنت در این زمینه تا حدودی آشنایی داشته باشد.
هانا آرنت فیلسوف لیبرال و تاریخ‌نگار آلمانی بود که بسیاری او را فیلسوف امروز می‌دانند. نظرات و اندیشه‌های آرنت تاکنون به طرز عمیقی در تلقی دنیا از آن‌چه که در قرن بیستم گذشته تاثیر گذار بوده است.

آرنت در سال ۱۹۳۳ در پی روی کار آمدن نازیسم و رواج سیاست یهود ستیزی افراطی آن به ناچار از زادگاه خود، آلمان فرار کرد و به پاریس رفت و به مدت هفت سال در آن جا ماند. در سال ۱۹۴۰ پس از آن که فرانسه به اشغال آلمان درآمد با همسرش به آمریکا رفت و در همان جا به عنوان یک فیلسوف و نویسنده‌ی آزاد به کار نوشتن و اندیشیدن ادامه داد.

آرنت در زمانی که آیشمان توسط موساد ربوده و در اسرائیل محاکمه شد، در دادگاه حضور یافت و سعی کرد به دور از تبار یهودی خویش و آزارهایی که از نازیسم و ماموران آن متوجه او شده بود، به رصد و تحلیل این دادگاه و نقد آن بپردازد. او در تحلیل محاکمه‌ی آدولف آیشمان، به نقد بینش و شیوه‌ی نگاه آیشمان به مساله‌ی کشتار دیگران می‌پردازد. ماموری که همواره خود را صرفا یک سرباز خوب و وظیفه شناس می‌دانست و مدعی بود تنها به وظیفه‌ی ملی و میهنی خویش عمل کرده است و اتفاقا شایسته‌ی تقدیر نیز می‌تواند باشد.

آرنت در کتاب “آیشمان در اورشلیم” و با عنوان فرعی “ابتذال شر” به این مساله می‌پردازد که در یک سیستم استبدادی و در یک دولت تمامیت خواه، افراد در سلسله مراتب بوروکراتیک جامعه، قابلیت تشخیص انتقادی را از دست می‌دهند و تنها به فضیلت اطاعت متکی هستند. او دریافت که آیشمان نه یک جانی به صورت آن چه که از یک جانی در ذهن داریم است بلکه او صرفا یک فرد معمولی است. اما این معمولی بودن بدل به هولناک‏ترین و آزاردهنده‏ترین جنبه‌ی فاعلیت این فرد شده است چرا که فضیلت را در اطاعت چشم و گوش بسته از امر بالاتر و شبه الوهی دانسته و قادر نیست شر حاصل از اعمال قساوت‏آمیز و هولناکی که انجام داده است را دریابد. او یک جانی یا یک بیمار روانی یا یک فرد انتقام جو نبوده، بلکه او تنها سربازی بود که از مافوقش اطاعت کرده است.

بنابراین چنین انسانی با سرکوب قوه‌ی تشخیص و احساسات انسانی‌اش به یک ابزار کشتار بدل شده است. او آزادی و فهم متقابل انسانی را از خود دریغ کرده و مسئولیت آن چه که انجام داده است را به سیستم نسبت می‌دهد.

نکته‌ای که در اندیشه‌ی آرنت و مضمون فیلم اخیر رسول‌اف مشترک است این است که هر دو به وجود شیطان و تجسم شر در بیرون از خویشتن یک فرد مشکوکند، به کارخانه‌ی ابزارسازی و ربات‌سازی نظام‌های تمامیت‌خواه از افراد نقد دارند و معتقدند که افراد قادرند با ارتقای تشخیص و قوه‌ی انتقادی خود به این‌که ماموری معذور باشند نه بگویند و به این ترتیب مسئولیت آن‌چه را که تاکنون انجام داده‌اند را بر عهده گیرند. بنابراین عمل فردی اعدام گران به خصوص وقتی که می‌دانند ممکن است بی‌گناهی را از چوبه‌ی دار بیاویزند از اهمیت بنیادینی برخوردار است. چگونگی انجام این انتخاب فردی هنگامی روشن خواهد شد که فرد خود را با کسانی که توانسته‌اند نه بگویند مقایسه کند و خود را به جای دیگری بگذارد و در نهایت به درستی تصمیم بگیرد.

مطالب مرتـبط

بدون نظر

نظر بگذارید