خانه  > slide, سایر گروهها  >  افزایش عوارض خروج از کشور؛ کاهش شانس امید/ بهروز کاظمی

افزایش عوارض خروج از کشور؛ کاهش شانس امید/ بهروز کاظمی

ماهنامه خط صلح – سه نکته مقدماتی:

۱- چند سال پیش دوستی از من پرسید: “چه چیزی از زندگی در خارج از ایران برایت جذاب بوده؟ آزادی؟ تفریح؟ یا چه؟”. گفتم: “احساس آزادی! این به معنای استفاده از آن نیست بلکه بتوانی درک کنی که وقتی آزاد هستی چه احساسی داری!”

۲- کافیست یک عصر تابستانی در حوالی میدان تکسیم استانبول قدم بزنید تا شاهد ایرانیان فراوانی باشید که برای سفر به ترکیه آمده اند. بسیاری از این توریست ها از طبقه متوسط هستند و تنها چند سفر خارجی داشته اند که غالب آن ها به ترکیه و دوبی بوده است. با این همه، آن ها که سال ها خارج از ایران زندگی کرده اند در مواجهه با بسیاری از ایرانیانی که برای اولین بار از ایران خارج می شوند متوجه نکات ریز فراوانی در رفتارشان می شوند.

۳- چند سال پیش محمد خردادیان، پس از سال ها زندگی در آمریکا به ایران آمد و بازداشت شد و در نهایت محکوم. در حکم محکومیت او بندی وجود داشت که ناظر حساس را میخکوب می کرد. حکمی که برای بسیاری از بازداشت شدگان سیاسی هم صادر شده و می شود: ۱۰ سال ممنوعیت خروج از کشور!

همان زمان وبلاگ نویسی نوشته بود: “معمولاً وقتی کسی را می خواهند محاکمه کنند او را در زندان (قفس) قرار می دهند. آیا این حکم به این معنا نیست که عدم خروج از ایران به معنای ماندن در چیزی شبیه زندان و عدم بهره بردن از بسیاری چیزها هم چون حس آزادی است به خصوص برای طبقه متوسط؟

بهروز کاظمی

افزایش عوارض خروج از کشور یا پایان امید؟

بسیاری معتقدند اعلان شفاف بودجه در سال ۱۳۹۶ بسیاری از مردم را متوجه اسرار وضعیت خراب اقتصادی و در جا زدن کشور کرد. بخشی از این شوک اجتماعی را می توان در شبکه های اجتماعی و در مورد ردیف بودجه های مربوط به مراکز مذهبی دید. در بودجه سال آینده اما افزایش نرخ عوارض خروج از کشور هم چند روزی شبکه های اجتماعی را تحت تاثیر قرار داده بود تا جایی که سکانداران دولت و مجلسیان را قانع کرد که باید در آن تغییری ایجاد کنند.

به نظر می رسد بیش ترین گروهی که دادشان از این تغییر در آمده بود، همان هایی بودند که آن ها را در طبقه متوسط قرار می دهیم. گروهی از جامعه که علی رغم پتانسیل علمی و فرهنگی بالا از بنیه اقتصادی ضعیفی برخوردار است و کوچک ترین تغییری در وضعیت اقتصادی، تاثیرش را در زندگی روزمره آن ها نشان می دهد. افراد این طبقه خواسته های اجتماعی مشابه با اکثر افراد از طبقه بالاتر اقتصادی دارند؛ حال آن که توانایی بسیار محدودتری از بعد مالی دارند.

طی سال های گذشته، تجربه چند روز زندگی در خارج از ایران و تغییر “درک حسی” از آزادی های رایج در جهان به “درک عینی”، به مسئله ای رو به رشد در بین جامعه ایرانی بدل شد. نیازی که در بین طبقه متوسط بسیار رو به رشد است. طبقه متوسط برای حکومت هایی که از دموکراسی کم تر بهره برده اند، از این جهت مهم است که حالت انقلابی گری کم تر و نقشی فعالانه تر در حوزه های اجتماعی و سیاسی دارد. پایگاه رای اصلاح طلبان و اعتدالیون در ایران، بیش تر در این طبقه است. هر چقدر این طبقه از رشد جمعیتی بیش تری برخوردار شود، شانس اتفاقات لحظه ای -از جمله شورش ها و انقلاب ها- کم تر می شود اما افت میزان امید در این طبقه می تواند عوارض جبران ناپذیری برای حاکمیت و کشور داشته باشد. اتفاقی که در ایران در حال افتادن است.

پس از اعتراضات اخیر خیابانی در ایران (که از بسیاری جهات برای اولین بار رخ داده بود)، برخی از کارشناسان بر این باور بودند که اعلام شفاف بودجه نقشی جدی در تحریک مردم داشته است. مردمی که یکی از معدود دلخوشی های بخشی از آن ها، همین سفرهای چند روزه به خارج از ایران بود. این اختلاف قیمت در عوارض خروج از کشور برای این طبقه عددی بسیار قابل توجه است. در شرایطی آن ها از این پس مجبور به پرداخت چند برابری عوارض خروج از کشور هستند که به عنوان یک نمونه  باید شاهد افزایش بودجه موسسات مذهبی عجیب و غریب باشند.

واکنش ها نسبت به اعتراضات اخیر نشان داد که بخشی از مردم -که از قضا بسیاری از آن ها از طبقه متوسط هستند-، دیگر امید چندانی به اصلاح امور و بهبود وضعیتشان ندارند. آن ها سال ها مشارکت عمومی در مسائل سیاسی مد نظر نظام را تجربه کرده بودند؛ هزینه داده بودند اما امید را حفظ کرده بودند. وقتی سخنگویان دولت سعی کردند افزایش نرخ عوارض خروج از کشور را به معنای همیاری مردم در توسعه زیرساخت های گردشگری داخلی و افزایش شانس جذب توریست خارجی ترجمه کنند، بسیاری نپذیرفتند؛ زیرا ردیف های دیگر بودجه مقابل چشمشان بود. مردم به دولت و مجلسی رای داده بودند که بتواند پس از دوران مصیبت بار احمدی نژاد، آلام آن ها را یکی یکی بهبود بخشد اما گاهی یک تلنگر ساده منجر به فرو ریختن امیدهای فراوان می شود.

شاید در حالت عادی بسیاری از افرادی که به این افزایش اعتراض کرده و می کنند، دیگر توانایی سفر خارجی نداشته باشند اما امید آن ها جریحه دار شده است. این گونه افزایش نرخ ها در این طبقه -و به عبارتی اکثریت مردم-، این باور را به وجود آورده است که مشارکت یا عدم مشارکت در تحولات قانونی سیاسی، تاثیر چندانی ندارد. آن جا که دولت پول کم می آورد، به جای کاستن از هزینه های غیر ضروری و کم کردن بودجه نهادهای خاص، نگاه به جیب مردم دارد. مردمی که دیگر چیز زیادی در جیبشان نمانده است و این حق را دارند که با اندک توانایی مالی خود، شانس استفاده از تفریحات حداقلی و بهره مندی از آزادی های موقتی را داشته باشند؛ اتفاقی که انگار باید از آن هم محروم شوند.

اگر حکمرانان امروز ایران به دنبال ریشه یابی اعتراضات اخیر هستند، باید به این مسئله دقت کنند که چه اتفاقی افتاده است که بخشی از همان مردمی که چند ماه پیش در یک انتخابات نسبتاً پر شور شرکت کرده بودند و طبیعتاً باید بخشی از انرژی انتقادی آن ها تخلیه می شده است، حال به کف خیابان می آیند و آماده هزینه های سنگین می شوند؟ این گروه شانس های امید تغییر مسالمت آمیز هستند که کمرنگ شدنشان می تواند اتفاقاتی متفاوت را در آینده رقم بزند. شاید افزایش نرخ عوارض خروج از کشور برای دولت توجیهاتی داشته باشد اما در “شرایط حساس کنونی” برای بخش زیادی از مردم ایران تنها یک نشانه است: ما حق لذت بردن از زندگی نداریم و امید چندانی هم باقی نمانده است.

گابریل مارسل، فیلسوف مشهور فرانسوی معنای امید را با آرزو متفاوت می داند. او معتقد است که امید حالتی درونی است که این باور را به وجود می آورد که شر هرگز پیروز نهایی نخواهد بود. او داشتن امید را شانس یک جامعه برای باور به آینده بهتر می داند. حال جامعه ای را تصور کنید که نشانه های فراوانی از باطل بودن امید می بیند. حتی یک شهروند عادی هم می تواند از تصور این جامعه دچار وحشت شود.

مطالب مرتـبط

بدون نظر

نظر بگذارید