خانه  > slide, اصناف, اندیشه و بیان  >  مسیر ناهموار آموزش و پرورش در سال تحصیلی جدید/ رضا دهلوی

مسیر ناهموار آموزش و پرورش در سال تحصیلی جدید/ رضا دهلوی

ماهنامه خط صلح – دیگر حوصله‌ی این بچه‌ها را ندارم، مدام شلوغ می‌کنند و به درس توجهی ندارند، به هیچ صراطی مستقیم نیستند. نمی‌دانم پدر و مادرها از دست این‌ها چه می‌کشند». این‌ها صحبت‌های معلم بازنشسته‌ی شریفی است که سال تحصیلی گذشته با او همکار بودم. «سی و پنج سال پیش استخدام شدم، بازنشسته شدم و با پرایدم در اسنپ کار می‌کنم. وقتی زنگ زدند که برای تدریس بیایم، توی رودربایستی ماندم، نمی‌دانستم که این‌قدر اذیت می‌شوم. حق‌التدریس را هم به موقع پرداخت نمی‌کنند». درددل‌هایی از زبان مردی که خستگی از چهره‌ی تکیده‌اش پیدا بود. یکی از دخترهایش دانشجو است، دختر دیگرش ازدواج کرده و پسرش هم علی‌رغم اخذ مدرک لیسانس بیکار است. درآمد بازنشستگی‌اش کفاف زندگی‌اش را نمی‎دهد. می‌گوید: «وقتی دخترم به خانه‌ام می‌آید. بیش‌تر از یک وعده در خانه‌ی ما نمی‌ماند. خودم خجالت می‌کشم از این‌که دخترم و همسرش تا این حد متوجه وضعیت وخیم ما هستند». بحران دستمزد بازنشستگان در آموزش و پرورش، سال‌هاست که دامن‌گیر، قشر شریفی از جامعه است که جوانی خود را در مقابل تخته‌های گچی، به پای فرزندان ایران ریخته‌اند و امروز که باید قدر ببینند و در صدر بنشینند، به‌اجبار در مشاغل غیررسمی مثل مسافرکشی، دستفروشی، پادویی در بنگاه‌های املاک و غیره مشغول به‌کار شده‌اند تا شاید بتوانند خانواده‌ی خود را از بحران تورمی کشور نجات دهند؛ تا شاید بتوانند آبرومندانه، صورت‌شان را با سیلی سرخ نگه دارند. این معلم، تعبیر قابل تعمقی از وضعیت معلمی در ایران ارائه می‌کند: «از ابتدای انقلاب تا امروز، مدام تکرار می‌کنند که معلمی شغل انبیا است، معلمی شغل شریفی است، معلم در بالاترین درجات جامعه قرار دارد. راست می‌گویند. آن‌ها مقام معلم را خیلی بالا برده‌اند. شما یک برج ۵۰ طبقه را در نظر بگیرید، جمهوری اسلامی بالاترین طبقه‌ی این برج را به معلمان اختصاص داده است، اما این طبقه، نه آب دارد، نه برق دارد و نه آسانسور. مقام معلم در ایران، مصداق چنین چیزی است. ما را خیلی بالا نشانده‌اند اما هیچ امکاناتی برایمان در نظر نگرفته‌اند. این است مقام معلم در ایران. باید با چه زبانی بگوییم که ما این مقام را نمی‌خواهیم؟ آیا درخواست یک زندگی ساده و بی‌دغدغه، تقاضایی غیرمنطقی است؟».

در جمهوری اسلامی ایران، پس از انقلاب، بودجه‌ی آموزش و پرورش هرساله سیر نزولی داشته، تا جایی‌که بخش عمده‌ی بودجه‌ی اختصاصی، صرف پرداخت حقوق و دستمزد کارمندان می‌شود. علی‌رغم این‌که نزدیک به یک-پنجم کارمندان دولت در آموزش و پرورش مشغول به‌کار هستند، هیچ‌کدام از دولت‌های پس از انقلاب، نتوانسته‌اند سهمی شایسته برای این ارگان تخصیص دهند. به همین دلیل، بخش عمده‌ای از معلمان در سراسر کشور، به مشاغل دوم و سوم روی آورده و به این‌ترتیب، انگیزه‌ی کافی برای تدریس مسئولانه ندارند.

عدم تخصیص بودجه‌ی مناسب برای این نهاد فرهنگی، باعث شده که مدارس (حتی در مراکز استان‌ها) فرسوده شوند و امکانات کافی برای آموزش اصولی نداشته باشند. به‌عنوان مثال، تقریباً در اکثر مدارس کشور آزمایشگاه علوم تجربی مناسب یا لوازم و محیط‌های مناسب ورزشی وجود ندارد. درس هنر، کاربرد خود را از دست داده است و معلم و دانش‌آموز، ساعات درس هنر را به بطالت می‌گذرانند. معضلات آموزشی در شهرها و استان‌های مرزی کشور –چون سیستان و بلوچستان، خراسان جنوبی، کردستان و خوزستان— به شکلی فاجعه‌بار گزارش می‌شود. قابل ذکر است که در برخی از مناطق استان‌های تقریباً برخوردار نیز برخی از کلاس‌ها در کانکس برگزار می‌شود.

طبق آمارهای رسمی، در سال تحصیلی پیش رو، نظام آموزشی کشور با کمبود ۱۷۶ هزار معلم روبه‌رو است. (۱) علاوه بر این، طبق اظهارات رئیس مرکز پژوهش‌های مجلس شورای اسلامی، پیش‌بینی می‌شود که تا ابتدای مهرماه ۱۴۰۳، نزدیک به ۷۲ هزار معلم بازنشسته شوند. (۲) به این‌ترتیب در سال‌تحصیلی ۱۴۰۳-۱۴۰۴ رقم کمبود معلم در کل کشور، به ۲۴۸ هزار نفر خواهد رسید که آموزش و پرورش را با فاجعه‌ی بزرگی رو‌به‌رو خواهد کرد. فاجعه‌ای که دست‌اندرکاران، هیچ برنامه‌ی مدونی برای رفع آن ندارند.

اخیراً رمضان رحیمی، عضو کمیسیون آموزش مجلس، اعلام کرد: «برای بهبود وضعیت آموزشی کشور، کمیسیون آموزش با پیگیری‌هایی که داشته، موفق به لغو بخشنامه‌ی محدودیت بازنشستگی معلمان شده است». (۳) به‌کارگیری معلمان بازنشسته در آموزش و پرورش، موضوع جدیدی نیست، سال‌هاست که تصمیم‌گیران نظام آموزشی برای حل معضل کمبود معلم، این راه حل را در دستور کار خود دارند. واکاوی چرایی استفاده از این روش، نتایج قابل توجهی را پیش‌روی خوانندگان خواهد گذاشت.

بر هیچ کس پوشیده نیست که انتظار حاکمیت از معلمان، پرورش جوانانی مطیع، مقلد، مقید به ایدئولوژی حاکم، بی‌انگیزه و ناآشنا با حقوق فردی است. حاکمیت طی ۴۵ سال گذشته، علاوه بر ترویج نفاق و آدم‌فروشی، از دانش‌آموزان انتظار دارد که با یادگیری داده‌های ایدئولوژیکی کتاب‌های درسی و حفظ آن‌ها، سرسپردگی خود را تثبیت نماید. مدارس سراسر کشور، به شکل سنتی اداره می‌شوند. به این معنی که معلم در کلاس درس، متکلم وحده است و دانش‌آموز موظف است که ساکت بنشیند و صرفاً به محتوای تدریس شده گوش فرادهد. در چنین سیستمی، آموزش پرسشگری، روامداری و تفکر نقاد، جایی ندارد. مسلماً این شیوه‌ی اداره‌ی مدارس از طریق معلمانی که به زعم تصمیم‌گیران، امتحان پس‌داده و ۳۰ سال در خدمت چنین تفکری کار کرده‌اند، شدنی‌تر خواهد بود. طی ۴۵ سال گذشته ثابت شده که سیستم گزینشی آموزش و پرورش، معلمانی را جذب کرده که با حاکمیت هم‌سو بوده و در ایجاد فضای بسته‌ی آموزشی کشور، حاکمیت را همراهی کرده‌اند. برای اثبات این موضوع کافی ‌است به تعداد معلمان معترض که طی ۲۵ سال گذشته در اعتراضات صنفی شرکت کرده‌اند، دقت کنیم. شاید حدود ۵ الی۱۰ درصد از معلمان در اعتراضات قانونی صنفی شرکت می‌کنند و اغلب این معلمان کسانی هستند که به‌صورت اتفاقی از سیستم گزینشی آموزش و پرورش تأییدیه گرفته‌اند. قابل ذکر است که در سال‌تحصیلی گذشته بیش از ۳۰۰ نفر از این معلمان معترض، از آموزش و پرورش اخراج و یا به اجبار بازنشسته شده‌اند. از طرفی دیگر، استفاده از نیروی جوان، که با حقوق شهروندی خود و علوم و فنون جدید آشناست و ممکن است دانش‌آموزان را به جوانانی پرسشگر تبدیل کند، برای حاکمیت قابل تحمل نیست؛ عدم تأیید تعداد زیادی از معلمان جدید در سال جاری توسط هسته‌ی گزینش، دلیلی بر اثبات این واقعیت است. از سوی دیگر، جذب ۲۴۸ هزار معلم جدید در آموزش و پرورش، هزینه‌ی هنگفتی را برای دولت خواهد داشت، لذا تصمیم‌گیران با حذف صورت مسئله، به‌کارگیری بازنشستگان را در دستور کار قرار می‌دهند و با سلام و صلوات، سر و ته قضیه را به هم وصل می‌کند.

ارزش حقایق در سخن گفتن نیست، «عمل» افراد اهمیت دارد

با یکی دیگر معلمان بازنشسته به گفتگو می‌نشینم. دانش‌آموخته‌ی دانشگاه تهران است. در سال ۱۳۴۲ به استخدام آموزش و پرورش درآمده و در سال ۱۳۷۳ بازنشسته شده است. این معلم فرهیخته، اکنون ماهانه ۱۲ میلیون تومان دریافتی دستمزد دارد. از فردی محقق و دانشمند صحبت می‌شود که بیش از ۱۵ جلد کتاب نوشته‌ است. او معتقد است که وضعیت دستمزد معلمان در ایران، همیشه به همین شکل بوده: «در طول تاریخ ایران، دستمزد معلمان نسبت به سایر کارمندان دولت پایین‌تر بوده، هرچند در برخی مقاطع، دستمزد معلمان افزایش داشته، اما معلم در ایران، همیشه مظلوم بوده است». ایشان معتقدند ارزش حقایق در سخن گفتن نیست، کار افراد بسیار مهم است: «دولت‌های بعد از انقلاب، حمایت از معلمان را در حد وعده‌های بی‌عمل خلاصه کرده‌اند. آن‌ها از معلمان در مقاطع خاصی مثل انتخابات سوءاستفاده می‌کنند و بعد از این‌که انتخابات تمام می‌شود، آش همان آش است و کاسه همان کاسه. گویی فرهنگیان فرزندان ناتنی دولت‌ها هستند. همیشه ته مانده‌ی سفره نصیب آن‌ها می‌شود. دست‌اندرکاران و تصمیم‌گیران فقط حرف می‌زنند ولی عمل ندارند، واقعیت این است که عمل‌کردن هم سخت است. وقتی شهوت قدرت‌مداری در یک جامعه حاکم باشد، آسیب‌هایی که به جامعه می‌رساند غیر قابل جبران است. وزیری که تخصص، انگیزه، دلسوزی و ایمان به ترقی کشور ندارد، نمی‌تواند آموزش و پرورش را متحول کند. ارزش حقایق در عمل افراد است، با حرف‌های فانتزی و عوام‌فریبانه، سیستم بیمار آموزش کشور بهبود پیدا نمی‌کند، داشتن تخصص و آگاهی، به‌کارگیری افراد متخصص، برنامه‌ریزی دقیق، ایمان و اعتقاد به‌خود، اعتقاد به‌جامعه و ایمان به‌خدا، فاکتورهایی است که شخص وزیر، باید واجد آن‌ها باشد. اکنون این سوال را می‌پرسم طی ۴۵ سال گذشته، کدام وزیر این ویژگی‌ها را داشته، پاسخ روشن است، هیچ کدام از وزرا. اگر کسی ادعا کند که فلان وزیر تمام شرایط لازم را داشته، باید پرسید، چرا آموزش و پرورش هر روز بدتر از قبل شده است؟». این معلم معتقد است، با توجه به این‌که درآمدهای کشور به شکلی نامشخص تقسیم می‌شود و سیستم نظارتی دقیقی وجود ندارد، نمی‌توانیم امیدی به آینده‌ی کشور داشته باشیم. ایشان اضافه می‌کند: «شما دقت کنید به مشکلی که در سال جاری در قانون بودجه پیش آمده، مثلاً حدود یک‌میلیون تن گندم خریداری شده، ولی دولت پول ندارد و مجبور می‌شود با رهبر جمهوری اسلامی صحبت کند تا از صندوق توسعه ملی برای بودجه جاری دولت استفاده نماید. آیا صندوق توسعه‌ی ملی برای چنین مواقعی پیش‌بینی شده؟ وقتی دولت نمی‌تواند بودجه را به‌درستی تقسیم کند و بخش عمده‌ای از بودجه را به نهادهای بی‌مصرف تخصیص می‌دهد، توقع اختصاص‌دادن بودجه مناسب برای آموزش،‌ بسیار بعید به‌نظر می‌رسد». و اضافه می‌کند:‌ «مسئولان به فکر آینده‌ی کشور نیستند، ایمان قوی به پیشرفت کشور ندارند،‌ درمقابل دزدی‌ها و اختلاس‌های کلان، سکوت می‌کنند، وقتی اسمی از مردم می‌برند، منظور خودشان و اطرافیانشان هستند. وزرای آموزش پرورش بهتر از ما می‌دانند که اگر نیروهای جوان وارد نظام آموزشی شوند، بسیار بهتر و برای کسب وجهه خودشان هم قشنگ‌تر است، اما بازنشستگان را می‌آورند تا پول کم‌تری به آن‌ها بدهند و موضوع را کوتاه مدت حل کنند، زیرا وقتی بازنشستگان به‌کار گرفته شوند، پول بیمه جدیدی به دولت اضافه نمی‌شود حقوق کم‌تری می‌دهد و به قول خودشان، قضیه جمع می‌شود».

معضل بیکاری جوانان

طبق گزارش‌ها، در سال ۱۴۰۱، نزدیک به دو و نیم میلیون نفر از جمعیت آماده به‌کار در ایران، نتوانسته‌اند برای خود شغلی پیدا کنند: «کل جمعیت ایران که در سن اشتغال قرار دارند در تابستان امسال ۶۳ میلیون و ۷۰۲ هزار نفر برآورد شده که از این تعداد ۲۶ میلیون و ۱۱۲ هزار نفر در جمعیت فعال اقتصادی قرار دارند. به بیان ساده‌تر ۴۱ درصد از ایرانیانی که در سن کار قرار دارند، تمایل به کار کردن دارند و جویای شغل هستند که ممکن است بیکار یا شاغل باشند. از جمعیتی که در تابستان امسال تمایل به کارکردن داشته‌اند حدود ۲ میلیون و ۳۳۳ هزار نفر نتوانسته شغلی برای خود دست و پا کنند. این تعداد، جمعیت بیکار کشور محسوب می‌شود که بر این اساس نرخ بیکاری در تابستان امسال ۸.۹ درصد بوده است». (۴) با این‌که یکی از پرآسیب‌ترین مسائل جامعه، بیکاری طبقه‌ی تحصیل‌کرده‌ی کشور است، متأسفانه تصمیم‌گیران تمایلی به حل این مسئله ندارند. درحالی‌که می‌توانند بخشی از این جوانان پرانگیزه را در نظام آموزشی به‌کار بگیرند، هیچ اقدام شایسته‌ای اتخاذ نمی‌کنند. به کارگرفتن این جوانان، هم کمبود معلم را جبران می‌کند و هم بخشی از معضل بی‌کاری را.

در همین رابطه، این معلم بازنشسته، این‌گونه نظر می‌دهد: «معلمی که ۳۰ سال یا ۳۵ سال سابقه دارد خوب است که به عنوان مشاور در مدارس از آن‌ها استفاده کرد. کسی که بیش از ۳۰ سال در مدارس فرسوده شده است، دیگر توان تدریس ندارد و نمی‌تواند با جوان ارتباط بگیرد. چه بهتر که از نیروی جوان استفاده کرد تا بهتر بتواند با دانش‌آموزان ارتباط برقرار کند. با این‌کار هم آسیب‌های اجتماعی کم می‌شود، هم جوانان مشغول کار می‌شوند، هم کلاس‌ها دارای معلم می‌شوند و هم آمار بیکاری ترمیم می‌شود. من نمی‌گویم که نباید از بازنشستگان استفاده کرد، از تجربه‌ی بازنشستگان در اتاق‌های فکر می‌توان استفاده کرد ولی نه در کلاس. در کشورهای پیشرفته‌ی فرهنگی، جلسات مشورتی هست، یعنی بازنشسته، مشاور مدیران و وزیران می‌شود، چون تجربه دارد. ایجاد مراکز مشاوره برای نیروهای بازنشسته یا شورای بازنشستگان برای تحقیقتاتشان بسیار مفید است، زیرا که تجربه‌ی این افراد باعث کمک به نیروهای جدید می‌شود. در تمامی دنیا برای تجربه ارزش قائل هستند و در تمامی کشورهای پیشرفته، معلمی که بالای ۳۰ یا ۳۵ سال تدریس کرده را دیگر برای تدریس در مدارس به‌کار نمی‌گیرند. به‌نظر من، باید خود بازنشسته‌ها کنار بکشند تا افراد جدید بتوانند کار کنند». و اضافه می‌کند: «ایران کشور ثروت‌مندی است. منابع انسانی زیادی دارد. اگر برنامه‌ریزی و تخصیص بودجه‌ی مناسب انجام شود و مدرسه در اولویت باشد، خانواده‌ها به آرامش می‌رسند. اگر هم خانواده درست شود، جامعه به آرامش خواهد رسید و جامعه درست خواهد شد. باید معلم‌های، جوان، پرانگیزه و خوب سر کار باشند. باید برای معلمان دستمزد شایسته و مناسب تخصیص دهند. حقوق بازنشستگی فاجعه است. کدام یک از مسئولان می‌توانند با ماهیانه ۱۲ میلیون تومان زندگی کنند؟ امروز، باعث شده‌اند که معلم جزو ضعیف‌ترین قشر جامعه باشد. امروز، معلم هیچ انگیزه‌ای ندارد». این معلم بازنشسته برای رفع مشکل، این‌گونه نظر می‌دهد: «باید انتخاب اصلح کنیم، یعنی بهترین انتخاب را برای جامعه داشته باشیم. شرایط جامعه، موقعی درست می‌شود که انتخاب اصلح داشته باشیم، اولین مرحله این است که مسئله‌ی شغل جوانان حل شود و جوانان سر کار بیایند، تعداد زیادی از این جوانان نابغه‌اند، اما توانایی‌های آن‌ها سرکوب شده ‌است. شخص جوان می‌تواند با دانش‌آموزان هم‌دلی کند و کنارشان باشد، چون فکرش نزدیک‌تر است به دانش‌آموزان و فضای بهتری برای بچه‌ها ایجاد می‌کند. اول افراد جوان استخدام شوند، اولویت با آن‌هاست و عامل خیلی از جرائم، بیکاری است».

اولویت آموزشی و اولویت وزیر آموزش و پرورش

وظیفه‌ی اصلی آموزش و پرورش ساختن جوانانی متخصص، نوآور، جامعه‌پذیر است. طبق تعاریف متعارف در سراسر جهان، آموزش وسیله‌ای است که از طریق آن شخصیت انسانی شکوفا می‌شود؛ به این معنی که یک دانش‌آموز به سیستم آموزشی کشور سپرده می‌شود و خروجی آن یک «شهروند» مسئولیت‌پذیر و توانمند است که می‌تواند با روحیه‌ی روامداری، در زندگی سیاسی، اجتماعی و فرهنگی شرکت ‌کند.

اخیراً علیرضا کاظمی، وزیر منصوب دولت پزشکیان در آموزش و پرورش اعلام کرد: «مهم‌ترین اولویت ما نماز است و باید دغدغه‌ی دانش‌آموزان شود». مشخص نیست که این اظهار نظر، دغدغه‌ی واقعی علیرضا کاظمی است یا نه. در سطور بعدی، این اظهارت را بررسی می‌کنیم. مبنای نقد ما این است که وزیر آموزش و پرورش، بر اساس اعتقاد قلبی و ایمان قطعی، اولویتش را بر «نماز» قرار می‌دهد.

طبق آمار رسمی، تعداد مساجد در ایران ۸۵ هزار باب است. تعداد حسینه، مهدیه، زینبیه و تکایا نیز ۷۳ هزار باب اعلام شده است. (۵) مطابق اعلام این آمار ۱۶۸ هزار باب مسجد و حسینیه در سراسر کشور مشغول به فعالیت هستند و تعداد ۱۰۰۰ باب حوزه‌ی علمیه (۶) به پرورش طلاب علوم دینی مبادرت می‌ورزند.

«در لایحه بودجه ۱۴۰۳، منابع مختلفی برای نهادهای مذهبی و تبلیغاتی در نظر گرفته شده. تنها، در ۲۵ ردیف در بخش بودجه‌ی دستگاه‌های اجرایی، بیش از ۵۴ هزار میلیارد تومان از منابع عمومی کشور به این نهادها اختصاص پیدا کرده است. علاوه بر این ردیف‌ها، در بخش‌های دیگر لایحه بودجه امسال نیز، مبالغ و منابع دیگری برای این نهادها در نظر گرفته شده است». (۷) مطابق آمار منتشر شده، بودجه‌ی نهادهای مذهبی و تبلیغاتی در سراسر کشور، در سال ۱۴۰۳ با افزایش۶۰ درصدی نسبت به‌سال قبل، برای دفتر تبلیغات اسلامی۸۳۰ میلیارد تومان، حوزه‌های علمیه ۷ هزار میلیارد تومان، موسسه‌ی نشر آثار امام۱۶۰ میلیارد تومان، کمک به معیشت روحانیان ۱۲۲۷ میلیارد تومان، دفتر تبلیغات اسلامی حوزه‌ی علمیه ۸۳۱ میلیارد تومان، مرکز خدمات حوزه‌ی علمیه ۷۵۴۴ میلیارد تومان، شورای عالی حوزه‌های علمیه ۶۹۶۲ میلیارد تومان، سازمان تبلیغات اسلامی ۸۷۳۱ میلیارد تومان، قرارگاه قرب بقیه‌الله ۲۹۵۵ میلیارد تومان، ستاد مرکزی راهیان نور ۴۹ میلیارد تومان، شورای هماهنگی تبلیغات اسلامی ۲۶۸ میلیارد تومان، جامعه المصطفی ۱۴۲۷ میلیارد تومان، ستاد احیای امر به معروف ۲۵۶ میلیارد تومان و صدا و سیما ۳۱ هزار میلیارد (۸) در نظر گرفته شده است. آمار بودجه‌ی بخش عمده‌ای از این نهادها به منظور جلوگیری از اطاله‌ی کلام، در این‌جا ذکر نشده است.

طبق آمار مرکز پژوهش‌های مجلس شورای اسلامی، بودجه‌ی آموزش و پرورش در سال ۱۴۰۳ «با احتساب ردیف‌های متفرقه‌ی اعمال نشده، مجموعاً ۲۷۸ هزار میلیارد تومان می‌باشد».(۹)

مقایسه‌ی آماری نشان می‌دهد که طی سال‌های پس از انقلاب، حاکمیت در مسئله‌ی تبلیغات اسلامی بودجه‌ی قابل‌توجهی را تخصیص داده است. حال باید از وزیر آموزش و پرورش پرسید: وقتی شما اعلام می‌کنید که اولویتتان در نظام آموزشی کشور نماز است، آیا بدین معنی نیست که دستگاه عریض و طویل تبلیغات اسلامی با بودجه‌ی قابل‌توجهی که در این راستا هزینه می‌شود، نتوانسته به اهداف ایدئولوژیکی خود دست یابد؟ آیا مساجد و حوزه‌های علمیه نتوانسته‌اند وظیفه‌ی خود را به‌درستی انجام دهند؟ آیا نظام در رسیدن به اهداف ایدئولوژیکی خود عقیم بوده است؟ طبق آموزهای قرآنی، «اخلاص» وظیفه‌ی هر فرد مسلمان است. یعنی معلم، مدیر، وزیر، وکیل و غیره باید اخلاص داشته باشند. جناب وزیر محترم آموزش و پرورش، مخلصانه باید پاسخ‌گو باشند که آیا این سخنان بدین معنی است که حکومت اسلامی در رسیدن به اهداف خود ناتوان بوده است؟

حال که آقای علیرضا کاظمی «نماز» را که ستون اصلی دین اسلام است، اولویت اصلی خود قرارداده، لذا با ایشان طبق اعتقادات و ادبیات خودشان سخن می‌گوییم و با احترام، وزیر آموزش و پرورش را به رعایت دستورات قرآنی دعوت می‌کنیم.

طبق آموزه‌های دینی، اسلام، سه پیام مهم برای بشریت دارد:

۱- پیام اول برای عموم مردم است، فارغ از دین، مذهب، رنگ، زبان و نژاد. «یَا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاکُمْ مِنْ ذَکَرٍ وَأُنْثَی وَجَعَلْنَاکُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاکُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ خَبِیرٌ». (۱۰)

۲- پیام دوم برای اهل کتاب است: «قُلْ یَا أَهْلَ الْکِتَابِ تَعَالَوْا إِلَى کَلِمَهٍ سَوَاءٍ بَیْنَنَا وَبَیْنَکُمْ أَلَّا نَعْبُدَ إِلَّا اللَّهَ وَلَا نُشْرِکَ بِهِ شَیْئًا وَلَا یَتَّخِذَ بَعْضُنَا بَعْضًا أَرْبَابًا مِنْ دُونِ اللَّهِ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُولُوا اشْهَدُوا بِأَنَّا مُسْلِمُونَ». (۱۱)

۳- پیام سوم برای کسانی است که به اسلام ایمان دارند: «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَهٌ فَأَصْلِحُوا بَیْنَ أَخَوَیْکُمْ وَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ». (۱۲)

آیه‌ی اول با مخاطب قراردادن عموم مردم، آن‌ها را به رعایت احترام به ادیان و سنت‌های گذشتگان و دوری از تعصبات نژادی و قومی و مذهبی دعوت می‌کند و از مردم می‌خواهد که راه پرهیزکاری را در پیش بگیرند و از یک‌سو نگری و نان به نرخ روز خوری فاصله بگیرند. مخاطب آیه‌ی دوم، پیروان ادیان توحیدی (زرتشتیان، مسیحیان و یهودی‌ها) هستند. از پیروان این ادیان و از مسلمانان خواسته شده که با مودت، دوستی، هم‌فکری و در حرکت توحیدی، همبستگی خود را استحکام بخشند و از تشتت و اختلاف دوری کنند. در آیه‌ی سوم مسلمانان را به اتحاد و یک‌پارچگی و دوری از اختلاف و تفرقه فرامی‌خواند و آنان را از اختلاف و چنددستگی برحذر می‌دارد.

این در حالی است که در ایران، رفتار حاکمیت برخلاف این دستورات قرآنی است، وضعیت باورمندان به ادیان غیر از اسلام، با محدودیت‌های فراوانی مواجه است. این تنگ‌نظری حتی نسبت به مسلمانان اهل سنت هم اعمال می‌شود. از ابتدای انقلاب تا امروز، هیچ‌کدام از مسئولان رده‌بالای کشور، از مسلمانان اهل سنت انتخاب نشده‌اند. این محدودیت تا جایی پیش‌رفته است که این‌گروه اسلامی، در پایتخت ایران، حتی یک مسجد هم ندارند. هموطنان مسیحی، یهودی، زرتشتی نیز، هیچ‌گاه در تصمیم‌گیری‌های کلان کشور، نقش نداشته‌اند. حتی شیعیانی مثل یارسانان، هموطنان اهل حق، که اصولاً به مذهب تشیع اعتقاد دارند نیز، از دیدگاه حاکمیت، جزو بیگانگان محسوب می‌شوند و اجازه‌ی دخالت در امور کشور را ندارند. این هموطنان، حتی در برگزاری مناسک مذهبی، با مشکلات فراوانی روبه‌رو هستند. حوادثی که در سال ۱۳۹۶ و در خیابان گلستان هفتم برای دراویش گنابادی اتفاق افتاد، هنوز از خاطر مردم پاک نشده است. در این میان، هم‌وطنان پیرو آیین بهاییت، در نهایت بی‌رحمی، قلع و قمع می‌شوند، اجازه‌ی کار ندارند (طی سال‌های گذشته، با پلمپ‌کردن مغازه‌های این هموطنان، اجازه‌ی کارکردن را از آنان سلب کرده‌اند)، اجازه‌ی تحصیلات عالی ندارند، اجازه‌ی اشتغال در ادارات دولتی ندارند. مشخص نیست که این رفتارها با استناد به کدام دستور الهی و یا حتی با کدام مجوز اخلاقی انجام می‌شوند؟ هم‌چنین کودکان مرزنشین، در بدترین شرایط ممکن، مشغول به تحصیل هستند. وضعیت آموزشی کشور، هرسال اسفناک‌تر از سال قبل گزارش می‌شود. معدل دانش‌آموزان هرساله با افت شدیدی همراه است. با این اوصاف، آیا بهتر نیست که وزیر آموزش و پرورش وظایف تعریف‌شده در حوزه‌ی مسئولیتش را به‌درستی انجام دهد و موضوعات دینی را به متخصصان بی‌شمار این بخش واگذار نماید؟

پانوشت‌ها:
۱- کمبود ۱۷۶ هزار معلم در سال تحصیلی جدید، خبرگزاری هرانا، ۱۰ تیر ماه ۱۴۰۳.
۲- همان.
۳- در سال تحصیلی جدید با کمبود ۱۷۶ هزار معلم مواجه خواهیم بود، خبرگزاری هرانا، ۱۳ شهریورماه ۱۴۰۳.
۴- آمار عجیب از آمار بیکاری از ایران، وب‌سایت تابناک، ۱۶ آذرماه ۱۴۰۱.
۵- گزارش رصد فرهنگی (۴۵): مسجد در ایران، وب‌سایت مرکز رصد فرهنگی کشور، ۴ آذرماه ۱۴۰۲.
۶- ۱۰۰۰ حوزه‌ی علمیه در سطح کشور داریم، دیدبان ایران، ۱۷ آذرماه ۱۴۰۲.
۷- لایحه بودجه ۱۴۰۳؛ افزایش ۶۰ درصدی بودجه مذهبی و تبلیغاتی، وب‌سایت ایران بودجه، ۲۶ فروردین‌ماه ۱۴۰۳.
۸- بررسی بخش دوم لایحه بودجه سال ۱۴۰۳ کل کشور (۱۶): حوزه رسانه و فضای مجازی، مرکز پژوهش‌های مجلس شوری اسلامی، ۴ اردیبهشت‌ماه ۱۴۰۳.
۹- بررسی بخش دوم لایحه بودجه سال ۱۴۰۳ کل کشور (۲۰): وزارت آموزش و پرورش، مرکز پژوهش‌های مجلس شوری اسلامی، ۸ اردیبهشت‌ماه ۱۴۰۳.
۱۰- آیه‌ی ۱۳ سوره‌ی حجرات: ای مردم، ما همه شما را نخست از مرد و زنی آفریدیم و آن گاه شعبه‌های بسیار و فرق مختلف گردانیدیم تا یکدیگر را بشناسید، همانا بزرگوار و با افتخارترین شما نزد خدا با تقواترین شمایند، همانا خدا کاملاً دانا و آگاه است.
۱۱- آیه‌ی ۶۴ سوره‌ی آل عمران: بگو ای اهل کتاب، بیایید از آن کلمه حق که میان ما و شما یکسان است پیروی کنیم که به جز خدای یکتا را نپرستیم، و چیزی را با او شریک قرار ندهیم، و برخی، برخی را به جای خدا به ربوبیّت تعظیم نکنیم. پس اگر از حق روی گردانند بگویید: شما گواه باشید که ما تسلیم فرمان خداوندیم.
۱۲- آیه‌ی ۱۰ سوره‌ی حجرات: به حقیقت مؤمنان همه برادر یکدیگرند پس همیشه بین برادران ایمانی خود صلح دهید و خداترس و پرهیزکار باشید، باشد که مورد لطف و رحمت الهی گردید.

مطالب مرتـبط

بدون نظر

نظر بگذارید