ماهنامه خط صلح – نه کنار پیاده رو فال میفروشد، نه لا به لای ماشینها اسپند دود میکند، نه گدای کنار خیابان است، نه آجر میپزد و نه… اما همچنان کودک کار است. شاید باورش سخت باشد چرا که در باور رایج، کودک کار را بیشتر در فضای شهری و خیابان دیده و شناختهایم. اینقدر که خیابان جزو پسوندهای نامش شده: کودک کار و خیابان.
این یکی از اتفاق در کنج خانههاست؛ شاید هم از بد حادثه. کودکان کارگر خانگی به افراد کمتر از ۱۸ سال گفته میشود که در خانهی افراد دیگر کار میکنند و فعالیتهایی از جمله کارهای سخت خانگی، مراقبت از کودکان، باغبانی، پیغامرسانی و کمک به کارفرمایان خود در اداره کسب وکارهای کوچک را انجام میدهند. بعضی از این کودکان در خانهی کارفرمایان خود و بعضی به صورت جداگانه زندگی میکنند. برخی از آنها در ازای انجام کار پول دریافت میکنند و برخی نیز برای غذا، سرپناه و دریافت مراقبت، این کارها را انجام میدهند.
همین ویژگی “خانگی” بودن، کودکان فعال در این بخش را با خشونتی شاید پیچیدهتر و البته پنهانتر نسبت به سایر کودکان کار رو به رو میسازد. کودکان کارگر خانگی ممکن است برای اقوام و خویشاوندان یا برای افراد غریبه کار کنند. این امر باعث میشود که رابطهی کودکان کارگر خانگی با خانوادهی کارفرما شفاف نباشد. زیرا برای مثال در این شرایط، کودک به کار مشغول است اما کودک کارگر به شمار نمیآید، و یا با اعضای خانواده زندگی میکند، اما به عنوان یک عضو خانواده با او رفتار نمیشود. در سایر رستههای کار کودکان، فرد دستکم پس از ساعتها فعالیت میتواند امیدوار باشد که به خانوادهی خود پناه آورده و هر چند بسیار ناچیز اما به هر حال از امنیت نسبی حضور والدین خود برای ساعاتی میتوانند بهره مند شوند؛ امنیتی که کودک اسیر در کار خانگی با اسارت تمام وقت در خانهی کارفرما از آن بی بهره میشود.
کودکان به کار گرفته شده در کار خانگی توسط والدین و خویشاوندان خود به خانوادههای دیگر فروخته میشوند تا برای آنها کار کنند. مکان و شرایط این کودکان معمولأ چندان مشخص نیست و راه موثری نیز برای آگاه شدن از وضعیت و عاقبت آنان وجود ندارد. تماس بین کودک مستخدم و والدینش قطع و در نتیجه کودک کاملأ به خانوادهی کارفرمای خود وابسته میشود. این وابستگی سبب بالا رفتن آسیبپذیری کودکان میشود و آنان را در معرض سوءاستفادههای دیگر نیز قرار میدهد. شاید همین نکته است که کار خانگی کودکان را سالهاست یکی از انواع برده داری مدرن دانستهاند. کمیتهی تخصصی سازمان بینالمللی کار در گزارش خود در سال ۱۹۹۳، توضیحاتی در خصوص کودکان مستخدم در رابطه با کنوانسیون شمارهی ۲۹۹ ارائه کرده است. این کمیته، جدایی کودکان از خانه و خانوادهی خود را عاملی برای افزایش خطر سوءاستفادههای فیزیکی و جنسی، ساعات کار طولانی، شرایط کار دشوار و توهینهایی دانست که کودکان باید [بالاجبار] تحمل کنند.
نکتهی دیگر دربارهی کار اجباری خانگی کودک، تبعیض جنسیتی گسترده حول این آسیب است. بنا بر آمارها بخش بسیار بزرگی از کودکان به کار گرفته شده در این عرصه، دختران هستند. این موضوع تا حد زیادی به دلیل سنتهای غلط رایج در جوامع توسعه نیافته دربارهی وظیفه زن در مدیریت امور خانه بر میگردد. به طور مثال، والدین باور دارند که کار کردن دختر آنها برای یک خانوادهی ثروتمند میتواند موقعیتهایی را برای دختر مذکور و نیز برای آنها به دنبال داشته باشد. محدودیتهای اجتماعی دختران سبب میشود که کار خانگی یکی از معدود کارهای مناسب برای آنان تلقی شود. همچنین، بسیاری عقیده دارند که کار خانگی آسانتر از کارهای دیگر است و محیط مناسبی را برای دختران و کودکان فراهم میآورد. کارفرمایان کودکان کارگر خانگی، به هیچ عنوان کار خود را بهرهکشی از کودکان نمی بینند، همین چیرگی نسبت دختران به پسران، احتمال بروز خشونت جنسی علیه این کودکان را به شدت افزایش میدهد. بنابر برخی آمارهای رسمی در ایران ۹۱۵ هزار کودک به عنوان کودک خانه دار به ثبت رسیده که از این تعداد ۹۸٫۹ درصد دختر هستند.
خشونت جنسی نسبت به کودکان کارگر خانگی که حاصل انزوا و آسیبپذیری آنهاست، امری تقریبأ شایع است. برای مثال، دختران خدمتکار خانگی در هائیتی گاهی “لَپوسا” نامیده میشوند که یک کلمه در زبانکریول محلی و به معنای “فلان کاره” است. این دختران به عنوان وسیلهای برای ارضای خواستههای جنسی پسران و مردان خانه در نظر گرفته میشوند. بنا به گزارشها، بیشتر از یک چهارم دخترانی که در دارالسلام (تانزانیا) مورد بهرهبرداری جنسی قرار میگیرند، در گذشته از کودکان کارگر خانگی بودهاند. بسیاری از این دختران پیشتر مورد سوءاستفاده جنسی اعضای خانوادهی کارفرمایان قرار گرفتهاند. در صورتی که دختران باردار شوند، معمولاً از خانه بیرون رانده شده و مجبور میشوند در خیابانها سر کنند، زیرا احساس شرم از موقعیت، بازگشت به خانه را برایشان دشوار میسازد. بسیاری از خانوادهها از پذیرفتن این “دختران فاسد” سرباز میزنند، زیرا درنظرشان رفتار آنها مایه ننگ و رسوایی خانواده شده است.
اما وضعیت خرید و فروش کودکان در ایران و بردگی آن ها در کار خانگی اجباری چگونه است؟ پاسخ ساده به این پرسش این است: هر چند اظهار نظر و اطلاع رسانی در این مورد حتی بسیار کمتر از سایر انواع کار اجباری کودکان است، اما بنابر برخی آمارها همان طور که در ابتدای این گزارش هم گفته شد یکی از دلایل کم اطلاعی در این مورد، ویژگی خانگی بودن آن است که باعث میشود هیچ گاه دولت یا نهادهای مدنی متوجه نشوند فلان کودک در فلان خانه در حال تحمل بردگی است؛ مگر کارد به استخوانش رسیده و در اثر شکنجههای فراوان، نامش به تیتر روزنامه ها تبدیل شود.
کار خانگی کودک بر خلاف دیگر انواع کار کودکان تنها به دلیل فقر خانواده انجام نمیشود. در اغلب موارد، مشکلات خانوادگی، روند کشیده شدن کودکان به حیطه کار خانگی را تسریع میکنند. جدایی، سوءاستفادههای فیزیکی و جنسی در خانواده، در کنار مشکلاتی مانند اعتیاد به الکل را میتوان از جمله عوامل مهم این امر به شمار آورد.
از این نظر این آسیب را میتوان مشابه فرار جوانان و نوجوانان از خانه دانست. درست مانند یک جوان که عطای بودن در کنار خانواده را به دلیل محرومیتها و خشونتهای گوناگون به لقایش میبخشد؛ یک کودک هم ممکن است خانوادهی اصلی خود را رها و به خانوادهای دیگر پناه آورد. هر چند در خانوادهی جدید هم در کنار احتمال محرومیت از دستمزد، میتواند محرومیتهای دیگر از جمله تبعیضهای عاطفی و جسمی را تحمل کند. گسترده بودن عوامل کشیده شدن به کار خانگی و البته پیچیدهتر بودن آسیبهای آن نسبت به دیگر انواع کار کودکان، مبارزه با آن را دشوارتر میسازد؛ آن قدر که فعلاً در ایران تلاش میشود اصل مسئله یعنی وجود و گستره آن انکار شود.
بدون نظر
نظر بگذارید