خانه  > slide, اندیشه و بیان, حقوق آکادمیک  >  جنبش دانشجویی؛ از مهاجرت تا مقاومت/ سیمین معینی

جنبش دانشجویی؛ از مهاجرت تا مقاومت/ سیمین معینی

ماهنامه خط صلاح – دانشجویان همیشه در جنبش‌های اجتماعی که در سرتاسر جهان رخ داده، نقشی کلیدی داشته‌اند. دانشجو فرای تحصیل در دانشگاه می‌آموزد در برابر وقایعی که در جامعه رخ می‌دهند، علامت سوال بگذارد، علت را جویا شود و این فعالیت و پویایی است که به دانشجو هویتی مستقل می‌بخشد. دانشجویان در دل جنبش دانشجویی تعریف می‌شوند؛ جنبشی که آرمان‌هایی با محورهای آزادی‌خواهی و عدالت‌طلبی آن را شکل می‌دهد. به جرات می‌توان از جنبش‌ دانشجویی به عنوان یک چرخ‌دنده در موتور محرکه‌ی اجتماعی یاد کرد که در کنش‌های اجتماعی به‌وقوع‌پیوسته در سراسر جهان اهمیت بسیاری دارد.

دانشگاه همواره آیینه‌ای از جنبش‌های یک جامعه بوده ‌است. از مهم‌ترین جنبش‌هایی که به رهبری دانشجویان به وقوع پیوست و ابعاد تأثیراتش بسیار گسترده و فراگیر بود، جنبش مه ۶۸ فرانسه بود که ابتدا با اعتراضات دانشجویی آغاز شد و سپس به توده‌ی مردم و کارگران سرایت کرد و بزرگ‌نمایی نیست اگر بگوییم که در حد یک انقلاب بر جامعه‌ی فرانسه و حتی اروپای آن زمان تأثیرگذار بود.

مه ۱۹۶۸ فرانسه نوع کلاسیکی از جنبش دانشجویی است؛ جنبشی که درون خود آرمان‌هایی ضد سلطه و حکومت استبدادی، ضد پدرسالاری و مواردی از این دست را داشت. دانشجویان فرانسوی در ابتدا اعتراضاتشان را از قوانین سخت‌گیرانه‌ی دانشگاه و زیرپاگذاشتن آن آغاز کردند و تا جایی پیش رفتند که پایه‌های حکومت مارشال دوگل را به شدت به لرزه انداختند. دانشجویان در مه ۶۸ مقابل سیاست‌های نادرست و رفتار مستبدانه‌ی حاکم ایستادند و آهنگی متفاوت از آهنگ مورد پسند حاکمیت نواختند. باید به این موضوع توجه کنیم که اگرچه این جنبش به یک انقلاب ختم نشد، اما تار و پود حکومت و جامعه‌ی فرانسه را تغییر داد و دستاوردهای بسیار ارزشمند و مهمی از جمله تحقق برابری در جایگاه اجتماعی زنان و مردان و رفع تبعیض جنسیتی و تثبیت جایگاه اجتماعی دانشجویان داشت.

جنبش دانشجویی در ایران نیز به نوعی وام‌دار این جنبش فرانسوی است که از نقطه‌ی آغاز تاکنون فراز و فرود بسیاری داشته است. در سال‌های گذشته شکست‌های پی‌درپی جنبش‌های اجتماعی ایران، از ۱۳۷۸ گرفته تا سال‌های ۸۸ ، ۹۶ و ۹۸ باعث شده که علاوه بر افزایش سرکوب از سوی قدرت حاکم فضای یأس و ناامیدی از بهبود اوضاع کشور بر جامعه حاکم شود و علت مهاجرت خیل عظیمی از دانشجویان در این سال‌ها همین باشد، اما در سه ماه اخیر با آغاز جنبش «زن، زندگی، آزادی» در ایران و تداوم آن تا امروز دانشجویان بار دیگر نشان دادند که از مهم‌ترین عناصر جنبش‌های اجتماعی‌اند. نهاد دانشگاه در جنبش امروز ایران از این جهت اهمیت دارد که با تزریق عقلانیت به جنبش آن را از فضای هیجانی دور می‌کند و می‌تواند آن را به سمتی که درست و مؤثر است و باید حرکت کند، هدایت کند.

دانشگاه مطلوب از نظر حاکمیت دانشگاه زنده و معنادار و خردمند که جنبش را هدایت می‌کند، نیست. دانشگاه مطلوب آن است که هم‌سو با عقاید حاکم باشد و هیچ صدای مخالف و انتقادی‌ای از آن به گوش نرسد. دانشگاه از منظر نهاد قدرت باید ابزاری باشد برای تولید موافقان و هم‌فکران تا مانند سدی محکم در برابر این جنبش بایستد و مانع گسترش آن شود، اما هویت کنونی دانشگاه همان است که در حقیقت باید باشد و دانشجویان در سمت درست تاریخ ایستاده‌اند. به دنبال وقایع اخیر ما شاهد اتحاد سراسری دانشجویان از همه‌ی دانشگاه‌های کشور، چه آن‌ها که بسیار شناخته‌شده‌اند و چه آن‌هایی که تا به حال اسمشان را نشنیده‌ایم، بودیم. دانشجویان رشته‌های متفاوت، از علوم انسانی گرفته تا پزشکی و مهندسی، همگی در کنار هم ایستادند و صدای اعتراضشان تا آن‌سوی مرزها شنیده شد و دانشجویان کشورهای دیگر را نیز با خود همراه کردند و الان دوازده هفته است که این اعتراضات دانشجویی ادامه دارد.

جنبش «زن، زندگی، آزادی» و اثراتش تغییر مهمی در نگاه دانشجویان ایجاد کرد. مفهوم زندگی به عنوان بخشی از بدنه‌ی اصلی این جنبش اهمیت زیادی دارد. پیش از این در نظر بیش‌تر دانشجویان زیست مطلوب و خواسته‌هایشان گویا در جغرافیای دیگری به حقیقت می‌پیوست و برای رسیدن به آن به دنبال رفتن و ساختن آن زندگی در جایی دیگر بودند، اما حالا روزنه‌ی امیدی برای دانشجو ایجاد شده و وقایع اخیر سبب شده که معنای زیستن حقیقی در ماندن و ساختن وطن باشد.

این تصور ذهنی با خواندن «سرود زن» در دانشگاه شریف نمود واقعی پیدا کرد. دانشگاهی که همواره در تمام این سال‌ها سکوی پرتابی برای دانشجویان نخبه بود، حالا دانشجویانش با جمعیت زیاد در دانشگاه با هیجان و غرور فریاد می‌زنند «بمان و پس بگیر». این اتفاق به‌یادماندنی بود و دانشجویان را به نماد مقاومت و ایستادگی تبدیل کرد، اما دستگاه سرکوب حاکمیت در مقابل این امیدواری و ایستادگی قرار گرفته است. نهاد دارای زور و قدرت از هیچ تلاشی دریغ نمی‌کند تا با نهایت سرکوب و ارعاب دانشجویان به شیوه‌های مختلف، از بازداشت توسط نیروهای امنیتی گرفته تا تعلیق و ممنوع‌التحصیلی، صدای فریاد به‌حق دانشجویان را خاموش کند و این باریکه‌ی امید را بر روی آنان ببندد، اما باید این نکته را به یاد داشت که استفاده از زور ممکن است برای کوتاه‌مدت کارا واقع شود، اما بر خشم جامعه می‌افزاید‌. به تعبیر فرخی یزدی «رساتر گر شود این ناله‌ها فریاد می‌گردد».

اکنون دانشجویان در مقابل حاکمیت ایستاده‌اند. دانشجویان خواستار تغییر و رعایت حقوقشان و شنیده‌شدن اعتراضشانند و در سوی دیگر حاکمیت از تمام توان خود بهره می‌گیرد که سیاهی را بر دانشگاه چیره کند و کوچک‌ترین روزنه‌ی نور را ببندد. حالا باید دید کدام طرف پیروز خواهد بود؛ آیا مثل سال‌های گذشته دوباره تاریکی بر نور غلبه می‌کند و امید از جامعه رخت می‌بندد و تاریخ تکرار می‌شود یا بالاخره نور بر تاریکی پیروز می‌شود و می‌مانند و پس می‌گیرند؟

دانشجویان در تمام این سال‌ها فریاد زدند که برای رسیدن به اهدافشان از همه‌چیز می‌گذرند و تا پای جان می‌ایستند. قطع به یقین دانشگاه و دانشجو حذف‌شدنی نیست. دانشگاه و دانشجو زنده می‌ماند و مبارزه برای مطالبات به‌حق خود را تا رسیدن به پیروزی که خواست همه‌ی مردم ایران است، ادامه می‌د‌هد.

مطالب مرتـبط

بدون نظر

نظر بگذارید