خانه  > slide, اندیشه و بیان  >  هنر فریاد اعتراض ماست/ مینا جوانی

هنر فریاد اعتراض ماست/ مینا جوانی

ماهنامه خط صلح – اعتراض کلام آخر است که وقتی شکل می بندد، در همه‌ی ارکان زندگی جاری می‌شود. در صدای خیابان، چهره‌ی عابران، تصویرهای تلوزیونی، فیلم‌های شبانه، فهرست کتاب‌های پرفروش، رستوران‌های خلوت، شعارهای از پشت پنجره و البته در هنر. اگر بخواهیم به نقطه‌ی شروع اعتراض و نمود آن در هنر بپردازیم، شاید باید آن‌قدر به عقب برگردیم تا به اولین نشانه‌های ظلم حکومت‌ها و نظام‌ها در هر جامعه‌ای در هر جغرافیایی، با هر زبان و رنگی که شکل گرفته است، برسیم. هنر یک کنش آزادانه است و در نقطه‌ای با زبان اعتراض سخن می‌گوید که آزادی را در خطر ببیند. هنر اعتراضی با تمام زیرشاخه‌هایش از  ابزارهای درون خود استفاده می‌کند، خودش را به مخاطب می‌رساند و در صف معترضان می‌ایستد.

برای هنرمند اولویت در یک اثر اعتراضی بیان بی‌پرده و واضح ظلم است. اثر در هنر اعتراضی سخن نمی‌گوید، فریاد می‌زند. نقاشی از درون خود واژه تولید می‌کند، به موسیقی می‌دهد، تبدیل به فرم می‌شود به تئاتر داده می‌شود و دوباره تجسمی از واژه است که همین‌گونه ادامه پیدا می‌یابد.

آدورنو بر این باور است که هنر یک جنایت مرتکب‌نشده است. به این معنی که هر اثر هنری از فکرکردن به یک جنایت انجام‌نشده الهام گرفته است. می‌توان از این گزاره چنین برداشت کرد که اگر هنرمند معترض در جامعه‌ای زندگی کند که از حق آزادی بیان برخوردار باشد، زمانی که اثر خود را در معرض نمایش قرار می‌دهد، نگران عواقب آن نخواهد بود؛ اما هنرمند متعهد در ایران از لحظه رویارویی با ایده تا شیوه‌ی اجرا و در نهایت نمایش اثر خود نگران تمام عواقب اثر هنری‌ای که خلق کرده، است؛ چراکه در جامعه‌ای زندگی می‌کند که نه‌تنها آزادی بیان در آن جایگاهی ندارد، بلکه زمانی که اعتراضش را در اثر هنری فریاد می‌زند، جمهوری اسلامی این اجازه را به خودش می‌دهد تا بازه‌ی وسیعی از جرایم، از تبلیغ علیه نظام تا توهین به مقدسات را در پرونده‌ی هنرمند جای دهد. هنرمند در ایران با چنین شرایطی اعتراض خود را در قالب نقاشی، موسیقی، تئاتر، پرفورمنس یا هر شیوه‌ی اجرایی دیگر بیان می‌کند.

هنرمند در ایران برای بیان بینش خود در هر حوزه‌ای می‌ترسد که مبادا با برخورد قهرآمیز حکومت و پرونده‌سازی مواجه شود؛ هرچند اگر هنرمند غیر از تمجید از ارزش‌های این نظام حرفی بزند، وارد فهرست بلندبالایی از هنرمندانی می‌شود که زیر ذره‌بین نهادهای امنیتی می‌روند. به همین دلیل بسیاری از هنرمندان در هنگام خلق اثر تمام تلاش خود را می‌کردند که منظور اصلی خود را آن‌قدر پیچیده بیان کنند که گاهی اصل تفکر او  در بین این پیچیدگی‌ها گم می‌شد؛ اما اتفاقی که پس از کشته‌شدن مهسا (ژینا) امینی رخ داد، این بود که هنرمندان با خشم و اعتراض مردم همراه شدند و بدون هیچ ترسی شروع به خلق آثار هنری کردند؛ هرچند که پس از انتشار این آثار با برخورد شدید نیروهای سرکوب‌گر مواجه یا دست‌گیر شدند.

زمانی که مخاطب برای دیدن آثار تجسمی به گالری می‌رود یا بروشور یک تئاتر را مطالعه و خود را آماده می‌کند تا روی صندلی سالن تئاتر بنشیند یا برای شنیدن موسیقی به کنسرت می‌رود، خروجی نهایی یک اثر هنری را می‌بیند یا می‌شنود؛ اما قصه‌ی هنرمند در ایران مسیری تاریک و ترسناک را طی می‌کند؛ اما در ایران گاهی برای نشان‌دادن چند تار موی زن در نقاشی، اثر از روی دیوار گالری‌ها پایین کشیده می‌شود. متن‌های تئاتر پذیرفته نمی شوند، چراکه رویکردی انتقادی داشتند و با برچسب‌هایی از قبیل ترویج فرهنگ غربی یا هم‌راستا‌نبودن با ارزش‌های اسلامی مواجه شدند. بازیگران چندین ماه از عمر خود را صرف تمرین یک تئاتر می‌کنند و در نهایت متن نمایش با چنین دلایلی مجوز نمی‌گیرد یا در بهترین حالت زمانی که مجوز می‌گیرد، بازبین‌هایی می‌آیند که با بی‌رحمی و در نهایت بی‌سوادی در طول بازبینی برای دادن مجوز تئاتر به خود اجازه می‌دهند وقیحانه به اندام بازیگران زل بزنند و در نهایت به نمایش مجوز ندهند؛ مگر این‌که لباس بازیگران گشاد باشد. آن‌ها موقع ترک سالن حتماً این نکته را به گروه گوش‌زد می‌کنند که بازیگر زن خیلی نباید تحرک داشته باشد، نباید بپرد، نباید موهایشان معلوم باشد وگرنه زحمت خودتان هدر می رود.

بارها پیش آمده زمانی که یک دختر خوانندگی را به عنوان حرفه‌ی خود انتخاب می‌کند، در ابتدا همه به او می‌گویند که صدایش از ممنوع‌ترین‌ها در ایران است. خوانندگان زن ایرانی پس از سال‌ها تلاش و یادگیری و صرف عمر در این حوزه زمانی که به نقطه‌ی شکوفایی می‌رسند، راه به جایی پیدا نمی‌کنند و در بهترین حالت به عنوان هم‌خوان در سایه‌ی یک خواننده‌ی مرد قرارشان می‌دهند.

هنرمندان قبل از این خیزش سراسری تمام خلاقیت خود را خرج این می‌کردند که چطور می‌توانند اعتراض خود را از دست سلاخ‌های هنر فراری دهند و به چشم و گوش مخاطب برسانند. هنرمندان در ایران طی این چهار دهه مارپیچی را طراحی کردند که تنها خودشان و مخاطبشان راه‌حل آن را می‌دانند و امروز ما شاهد این راه‌حلیم. امروز می‌توانیم تفاوت رنگ خاکستری را از رنگ‌های دیگر تشخیص دهیم. امروز بین فریاد و پچ‌پچ‌کردن مخاطب به نقطه‌ای رسیده که فریاد را انتخاب کرده است.

مطالب مرتـبط

بدون نظر

نظر بگذارید