ماهنامه خط صلح – مسئلهی اعدام، همواره امری پرچالش در ایران بوده است. این مجازات پیش و پس از انقلاب بهمن ۱۳۵۷ توسط حکومتها اجرا شده و پیوسته آماج نقد منتقدان قرار گرفته است. مجازات اعدام، در ماهیت خود، قتل دولتی است که توسط حکومتها اعمال میشود و خروجی آن چیزی نیست جز بازتولید خشونتی که به بهانهی خشونتی دیگر، بر سر متهم و یا مجرم فرود میآید. این همه، در صورتی است که به قلمرو پیچیدهی اعدامهای سیاسی ورود نکنیم که خود، حدیثی دیگر است. اما این قتل حکومتی، آنگاه که از دیوارهای زندان فراتر رفته، به کف خیابان میآید و در برابر چشم مردم اجرا میشود، ابعاد هولناکتری بهخود میگیرد، به گونهای که این مجازات علنی، به نمایشی سیاسی-اجتماعی بدل میشود؛ نمایشی که در ظاهر اجرای یک حکم کیفری است، اما در واقع مانور قدرتی است از سوی حاکمیت که هزاران تماشاگر دارد و بازیگر نقش اولش، پیکر بر دار آویختهی یک انسان است. نمایشی از گرد هم آمدن انسانها برای تماشای مرگ همنوع خودشان. در این نمایش، اگر مورد قصاص باشد، جماعتی در حال تقاضا از خانوادهی مقتول برای بخشش هستند و جماعتی دیگر برای قتل انسانی چون خودشان اصرار دارند. نمایشی که کارگردانش دستگاه قضایی-حاکمیتی است که ذرهای برای روان شهروندانش ارزشی قائل نیست. همین است که در سوم شهریور ۱۴۰۴، انجمن علمی روانپزشکان نامهای به رئیس دستگاه قضایی جمهوری اسلامی مینویسد و با ابراز نگرانی از اعدامهای علنی رخ داده در بهار و تابستان ۱۴۰۴، میگوید که این اقدامها نه تنها بازدارنده نیست، بلکه تبعات روانی و اجتماعی گستردهای، بهویژه برای کودکان و جامعه، به همراه دارد. این انجمن علمی از رئیس دستگاه قضایی جمهوری اسلامی میخواهد که این روند را متوقف کند. (۱)
اعدامهای علنی از کردکوی تا لارستان فارس، از دامغان تا دلفان و دیگر نقاط کشور و افزایش آنها در سال ۱۴۰۴، پیامی روشن دارند: حاکمیت میگوید که قدرت در دست اوست و خطاکار، بیرحمانه و در برابر چشم مردم مجازات میشود تا عبرت سایرین شود. اما انجمن علمی روانپزشکان در نامهی خود به رئیس قوهی قضاییه نوشته است که اجرای مجازات مرگ در ملاعام، نه تنها تاثیر پایدار و اثبات شدهای بر کاهش جرم ندارد، بلکه باعث پیامدهای منفی روانی و اجتماعی بر جامعه و شهروندان میشود. پیامدهایی که به گفتهی این انجمن علمی، افزایش بالقوهی خشونت، یکی از آنها است. (۱) در واقع روانپزشکان میگویند که صحنههای اعدام انسانها و جان دادنشان بر بالای طناب دار، نه تنها هراس و وحشت میکارند، بلکه به مرور خشونت را عادی میسازند. دیدن بدن بیجان یک انسان در میان ازدحام جمعیت، مرزهای اخلاقی را جابهجا میکند، مردم به تدریج، به خشونت خو میگیرند و از رنج دیگری بیتفاوت میگذرند.
اعدام در ملاعام در دههی۶۰ مانور قدرتی برای حاکمیت بود. حکومتی که از سویی با جنگ و از سویی دیگر با مبارزهی مسلحانهی مخالفان خود در داخل کشور روبهرو بود و برای اعمال سرکوب و ایجاد جو وحشت، از اعدام در ملاعام، بهعنوان یک ابزار بهره میجست. با ورود به دههی۷۰ این روند، رو به کاهش گذاشت و در دهههای بعد نیز پیوسته از تعداد آن کاسته شد. این کاهش، علاوه بر تغییر فضای سیاسی و اجتماعی کشور، نتیجهی فشار افکار عمومی و سازمانهای حقوق بشری بینالمللی بود، همچنین ترس از اینکه شرکتهای بالابر و تولید کنندهی جرثقیلهایی که برای اعدام استفاده میشوند، ایران را تحریم کنند.
با این حال، اعدام در ملاعام، رویهای نبود که از نظام کیفری جمهوری اسلامی رخت بربسته باشد. تداوم این جریان در دوران جدید، با یافتههای پژوهشی اصحاب علم، بهویژه روانپزشکان و روانشناسان، به چالش کشیده شد. مثلاً در تابستان ۱۳۸۵، در شمارهی دوم سال دوازدهم مجلهی روانپزشکی و روانشناسی بالینی ایران، پژوهشی با عنوان «اختلال پس از استرس ضربهای در دانشآموزان دبستانی شاهد به دار آویختن یک مجرم» منتشر شد که بر اساس یافتههای این پژوهش، ۵۲ درصد از دانشآموزان ۷ تا ۱۱ ساله که از نزدیک صحنهی اعدام را دیده بودند، دچار علائمی از (PTSD) یا اختلال اضطراب پس از سانحه شده بودند. این پژوهش که در سال ۱۳۸۱ و در خصوص این گروه سنی از کودکان انجام شده بود، نشان داد که شایعترین علائم، تجربهی دوباره و احساس ناراحتی شدید در به یاد آوردن حادثه بوده است. (۲) این پژوهش نتیجه گرفته بود که «دیدن صحنهی به دار آویختن میتواند سبب بروز علائم (PTSD) در حد متوسط تا شدید در کودکان گرد». نکته اینجاست که (PTSD) معمولاً در سربازان جنگ یا قربانیان بلایای طبیعی دیده میشود، نه در کودکان دبستانی که تنها «تماشاگر» یک رویداد بودهاند.
پس از آن و در سالهای بعد، با کمشدن آمار اعدام در ملاعام، واکنشها از سوی جامعهی روانپزشکی کشور نیز فروکش کرد. شاید یکی از معدود استثنائات، سخنان دکتر محمد صنعتی، روانکاو و متخصص روانپزشکی از کالج سلطنتی روانپزشکان انگلستان بود که در گفتوگوی خود با سالنامهی روزنامهی شرق (سال ۱۳۹۱) به این موضوع پرداخت. (۳) محمد صنعتی که در زمان این گفتوگو، عضو هیات علمی و دانشیار گروه روانپزشکی در بخش روانشناسی بیمارستان روزبه و دانشگاه علوم پزشکی تهران بود، از بیتاثیر بودن مجازات اعدام در ملاعام و یا ملا خاص سخن گفت و بر آن تاکید کرد، به باور او: «اعدام چیزی را حل نکرده بلکه میل به خشونت را افزایش میدهد، بهخصوص اگر در ملاعام انجام شود». (۳) همچنین برخی روانشناسان در خارج از کشور مانند رضا کاظم زاده نیز در خصوص اعدام در ملاعام سخن گفته و مصاحبه کردند. (۴) اما ظاهراً با افزایش موارد اعدام در ملاعام در سال ۱۴۰۴، روانپزشکان کشور دیگر سکوت را جایز ندانستند و در نقطهی عطفی، با نامهای از سوی انجمن علمی روانپزشکان ایران به رئیس قوهی قضاییه، در خصوص افزایش اعدامها در ملاعام هشدار دادند و خواستار توقف آن شدند. نامهای که در آن، ضمن رد تاثیر پایدار و ثابت شدهی این نوع مجازات بر کاهش جرم، اخطار داده است که چنین مجازاتی پیامدهای منفی روانی و اجتماعی بر جامعه و شهروندان دارد و حتی میزان ارتکاب به قتل در جوامع مورد بررسی پس از اجرای چنین مجازاتی، بهطور موقت افزایش یافته است. این نامه همچنین از تاثیر این مجازات بر کودکان سخن گفته است. (۱) انجمن علمی روانپزشکان ایران همچنین در این نامه خطاب به محسنی اژهای، رئیس دستگاه قضایی جمهوری اسلامی، گفتهاند که بیم آن دارند که این سنخ اقدامها، آسیب جدی به همبستگی اجتماعی وارد کند. علاوه بر این مسئله، این انجمن هشدار داده است که آسیبهای چنین اقدامی، یعنی اعدامها در ملاعام، به افراد مشاهدهگر در صحنه محدود نمیماند و فراتر از آن، کسانی که این تصویرهای ضبط شده را مشاهده میکنند هم بدل به قربانیان تاثیر مخرب این تصاویر میگردند. (۱) نامهی انجمن علمی روانپزشکان ایران، در حقیقت، شکستن سکوت طولانیمدت اصحاب روانپزشکی کشور بود، واکنشی ضروری به اقداماتی مخرب که سلامت روان جامعه را نشانه گرفته است. نامهای که بازتابی وسیع هم داشت و رسانههای فارسیزبان در داخل و خارج از کشور به آن پرداختند. شبکههای اجتماعی هم البته به این نامه واکنش نشان دادند و حتی برخی نوشتند که این نامه، صدای علم در برابر صدای خشونت علنی اعدام در ملاعام است. برخی دیگر نیز ابراز امیدواری کردند که بقیهی انجمنهای علمی کشور نیز در امور مختلف اجتماعی مداخله کنند و دست به انتشار نامهها و اظهار نظرهایی اینچنین بزنند.
وحید شریعت، رئیس انجمن علمی روان پزشکان ایران، در خصوص دلیل انتشار این نامه در وضعیت امروز ایران به اکو ایران گفته است: «ما تصور میکردیم باتوجه به صحبتهای قبلی، بهنوعی این نتیجه گرفته شده بود که این اتفاق نباید در ملاعام انجام شود و باید به شکل معمول خودش، مثلاً در زندان، باشد. اما تکرار این اتفاق نگران کننده بود». (۵) علاوه بر نامهی انجمن علمی روانپزشکان ایران که به امضای دکتر وحید شریعت، رئیس این انجمن، رسیده است، برخی اصحاب روانپزشکی هم زبان به انتقاد گشودند و به طرح مسئله و نقد چنین مجازاتی پرداختند. مثلاً امیرحسین جلالی، عضو انجمن علمی روانپزشکان ایران در گفتگو با رسانهها گفته است که اجرای احکام اعدام در انظار عمومی تصویری سیاه و ناامن از جامعه به نمایش میگذارد و بهصورت ناخودآگاه مردم را نگران میکند و آثار روانشناختی بدی بهدنبال دارد. او همچنین تاکید کرده است: «گاهی گفته میشود که بیان برخی از مسایل اجتماعی سیاهنمایی است، اما همین اقدامات میتواند نوعی سیاهنمایی عملی باشد و نشان دهد که جامعه ناامن است». (۶)
نامهی انجمن علمی روانپزشکان ایران شاید اولین اقدام این انجمن و مجموعههای تخصصی رسمی و حکومتی در مقابله با مجازات اعدام در ملاعام بهطور مشخص، و مجازات اعدام بهطور خاص در ایران باشد، امری که البته قدری دیر، ولی مبارک است و نشان میدهد که اصحاب تخصص و اندیشهی رسمی که سابقهای در حکومت دارند، در حوزههای مختلف در حال بهخود آمدن و ورود به صحنهی اجتماعی و طرح مسئله هستند. بالاخره صدای برخی عالمان به خشونت علنی حاکمیت که روان جامعه را مورد هدف قرار میدهد، بلند شده است. امید که این ورود اصحاب علم به صحنهی اجتماعی، بیشتر شود و شاهد چنین بیانیهها و اظهارنظرهایی، بیش از پیش باشیم. همچنین امید است که در میان صاحبان قدرت هم گوشهای شنوا پیدا شوند تا با توجه به این اظهارنظرهای علمی، وضعیت کشور را از آنچه که هست، بدتر نکنند. زنگهای خطر خیلی وقت است که به صدا درآمدهاند. گوش شنوایی باید.
بدون نظر
نظر بگذارید