خبرگزاری هرانا – بر اساس یافتههای روانشاسان در تحقیقات و پژوهشهای علمی خویش، آدمیان همواره برای رفتارهای خویش میبایست دارای تمایل درونی باشند که بدان انگیزه میگویند و حالتی که موجب ایجاد انگیزه میشود انگیزش نام دارد. برای تقریب به ذهن میتوان مثالی را مطرح کرد. شما احساس گرسنگی میکنید. اینجا یک میل درونی در شما ایجاد میشود که میبایست به دنبال غذا بروید. احساس گرسنگی را انگیزش گویند و میل درونی جهت کسب غذا را انگیزه میگویند. البته سلسله مراتبی در میان نیازها وجود دارد که خارج از بحث میباشد. ولی براستی چرا انسان در صدد رفع نیازهای خود بر میاید؟ اینجا صحبت از مفهومی پیش میاید که اگر چه در ابتدا بسیار ساده جلوه میکند ولیکن به مراتب پیچیدهتر میشود. بحث تعادل حیاتی است. شما وقتی آب و غذا نخورید حیات شما به خطر میافتد و به صورت بحث انگیزه و انگیزش پیش میاید. ولیکن برای توضیح بهتر روند ارضاء نیازهای ابتدایی بهتر میشود آنرا در بحث محرک – پاسخ تحلیل کرد. در مثال بالا زمانی که شما بوی غذا را احساس میکنید (محرک) در دهان شما بزاق ترشح میشود (پاسخ). این یکی از مدلهای بسیار ساده محرک – پاسخ بر اساس یک سائق فیزیولوژیک است. اگرچه در بحث فوق رفتارهای پیچیده تری وجود دارد بمانند اینکه شما گاها تحریک میشوید ولی پاسخ شما متفاوت با پاسخ طبیعی خواهد بود. فرد گرسنهای که به ازای خرید مواد غذایی به خرید کتاب میپردازد بیانگر گفته ماست. نمیبایست قوائد محرک – پاسخ را ساده انگاشت چون ما علاوه بر رفتارهای طبیعی به واسطه قوایشناختی آنها را جرح و تعدیل میکنیم و در اینجاست که تاثیرات محیط، فرهنگ، تاریخ و آداب و رسوم و سنت، دین و سایر عوامل تاثیر گذار بر رفتارهای هر چند ساده تاثیر خواهند گذاشت. اگر چه گذر زمان و موقعیتهای مختلف زمانی و مکانی این قواعد را دستخوش تغییرات قرار میدهد. ولیکن برای درک بهتر این مفاهیم لاجرم در عالم ذهن میبایست تفاوتی را میان آن دو مطرح کرد.
یکی از تفاوتهای اساسی میان محرک و انگیزه خاستگاه برامده ایشان است محرک همواره عاملی بیرونی است و لیکن انگیزه خاستگاهی درونی دارد. مثال اول رابطه انگیزه و انگیزش و مثال دوم مدل محرک و پاسخ را بیان میکند.
نیازهای اولیه انسان بر طبق انچه در قائده مازلو هرم خویش مطرح میکند، نیاز به خوراک، پوشاک و نیاز جنسی و سایر نیازهای فیزیولوژیک و به اصطلاح غریزی آدمی است. در این بین موضوع بحث ما حول محور نیاز جنسی میگردد و سعی ما بر این است تا شاید بتوانیم از منظر نگارنده متن و زاویه دید وی و پدیدار حاصل از کنششناختی وی را در مورد بحث انگیزه و انگیزش مطرح سازیم.
بر اساس آنچه فیزیولوژی اعصاب و مغز مطرح میکند اعمال و امور جنسی در انسان توسط هیپوتالاموس مغز کنترل میشود. بعد از رسیدن به مرحله بلوغ جنسی در هر دو جنس آدمی و پس از ترشح هورمونهای جنسی در اندام جنسی افراد ما شاهد تغییرات جسمانی و روانی در فرد خواهیم بود. عمده تغییرات در ذیل ایجاد احساس نیاز جنسی و برقراری رابطه جنسی جهت ارضا و کسب تشفی خاطر و رضایت روانی حاصل از این عمل باشد. در اصل اگر فرد اقدام به عمل جنسی ننماید و رابطهای برقرار نماید در واقعه زمینه را برای بروز عدم تعادل روانی که منجر به عدم تعادل زیستی میگردد را فراهم مینماید. البته این مساله آنچنان که مشاهده خواهیم کرد همه گیر نیست و زمان بندی خاصی را و همچنین جامعه هدف خاصی را بیان نمیکند. هیچ جنس گرایان، افرادی که تا سنین بالا اقدام به رابطه جنسی نمیکنند و همجنسگرایان که برخلاف آنچه رفتار جنسی طبیعی قلمداد میکنند (ارتباط با جنس مخالف) عمل مینمایند. تمامی این مصادیق به نوعی نسبی بودن این مفهوم را باز میتاباند.
حال قبل از هر اقدامی لازم است تعریفی ابتدایی از گرایش جنسی ارائه نماییم. گرایش جنسی به معنای تمایل فرد به ایجاد رابطه جسمانی، عاطفی و احساسی به همجنس یا غیر همجنس و یا هر دو تعریف میشود. این تعریف در واقع تعریف کلاسیک گرایش جنسی را که تنها ارتباط جنسی و عاطفی را با جنس مخالف طبیعی تلقی میکرد بسط داد و فربهتر کرد.
در بحث از اینکه چگونه میشود که افراد با گوناگونی وسیعی دست به رفتار جنسی میزنند مارا با دنیای مفهومی رفتاری وسیعی روبرو خواهد کرد ولیکن ابتداییترین تمایلات جنسی آدمی تحت سیطره جامعه و قوانین و آداب و رسوم او شکل میگیرد. آدمی در ابتدای مراحل رشد به جستجوی جنسی میپردازد. (نگاه شود به مقاله همجنسگرایی و توالی رشد از منظر فروید از همین نگارنده) در محیط اطراف و با هر دو جنس ارتباط اجتماعی برقرار میکند و به مفهوم هویت جنسی خویش دست مییازد. البته ما همواره در کشورهایی با فرهنگ بستهتر و سنتی با پدیده تاخر زمانی در رشد مواجه هستیم. ممکن است یک نوجوان آمریکایی با سرعت بیشتر و زمان کمتری و به صورت کاملتری به هویت جنسی خود دست یابد و یا گرایش جنسی خویش را بازیابد در حالیکه یک نوجوان ایرانی ممکن است سالها در سردرگمی باقی بماند. اگر چه دنیای مجازی و ارتباطات جدید جهان این دو را تا حدی به یکدیگر نزدیکتر کرده است. به هر حال اریکسون این سر در گمی را در کلیت مفهوم هویت که قطعا مفاهیم هویت جنسی و گرایش جنسی را نیز در بر میگیرد تا سن سی سالگی ممکن میکند. شاید این بازه زمانی گسترده بیانگر نقش محیط و تقابلش با گرایش طبیعی فرد که با خویش همراه دارد و سازگاری یا عدم سازگاری با محیط را ذیل جبرهای اجتماعی، مذهب، سنن، قوانین و عرف جامعه، منابع قدرت، مجازاتها، ایدئولوژیهای حاکم، فرهنگ جاری، تمدن و تاریخیت آنجامعه و سایر عوامل همگی میتوانندنقش کاتالیزور مثبت یا منفی را در بارور کردن گرایش طبیعی فرد را اعم از همه گرایشهای جنسی که در نهاد بشر وجود دارد و به طور ابتدایی پتانسیل آنرا دارد بازی نماید.
شاید گوناگونی رفتارهای جنسی که در پیوستاری از کنجکاویهای جنسی ابتدایی تا پایان فرایند هویت یابی را که به سان رودخانه تعبیر میشود که در ابتدا از قطراتی بیرون آمده از دل خاک (چشمهای کوچک) آغاز شده و تا رسیدن به دریا و اقیانوس و تشکیل یک دلتا ادامه دارد. میزان کنجکاویها و خودکاویهای فرد در کشف و بازیابی گرایش اولیه خویش که همچون جبری سراسر زندگی جنسی فرد را کنترل میکند تا حدود بسیار زیادی موثر است. رفتارهای جنسی با انگیزههای مختلفی انجام میپذیرد. کشف و دریافت واقع گرایانه و در هماهنگی با سایر رفتارهای فرد میتواند درک متناسب و سازگارانه تری از گرایش جنسی فرد ارائه نماید. تلاش این مقاله بر این است تا وجه افتراقی بین دو گونه عمده رفتار جنسی با همجنس را تا حدودی باز نماید تا بتواند کمکی به حل تعارض سردرگمی و هویت یابی افراد در حیطه جنسی خویش نماید. به هر حال صحبت از مفاهیم است و اینان در عالم واقع تفکیک پذیری سخت تری خواهند داشت.
بحث اصلی از آنجایی آغاز میشود که نیاز جنسی ایجاد شده است. از منظر نگارنده رفتارهای جنسی اولیه جهت شناخت بیشتر این مفهوم برای فرد بیشتر در قالب محرک – پاسخ قابل تحلیل است. چون اکثر این رفتارها در واکنش به محرکات جنسی و بدون تمایلات درونی صورت میگیرد و فرد بیشتر از انفعال برخوردار است و این دیگرانی هستند که نقش فعال تری در هدایت این رفتارها خواهند داشت. اگرچه تمایل ذاتی فرد در گرایش به همجنس خویش به طور ضمنی در این دوران دیده میشود. در این سنین نوجوانان در دو قطب متفاوت همجنسگرایی و دگر جنس گرایی در حال آمد و شد هستند. البته نوع برخوردهای دو جنس با یکدیگر در کودکی، نوع بازیهایی که توسط ایشان انجام میپذیرد همه و همه و در بافت فرهنگی که رفتارها در آن شکل میگیرد بعنوان مقدمهای ابتدایی ولیکن با قدرت تثبیت گرایانه قوی در باب تعیین و سازگاری جنسی فرد بعنوان بن مایه فلسفی به معنای عام و رویکرد هستیشناسانه و جهان بینی فرد نقش بسزایی خواهد داشت. شاید ما موجوداتی هستیم که به محرکهای اطراف تنها پاسخ میدهیم.
نوع تجارب خاص دوران ماقبل بلوغ میتواند بسیار مهم باشد. تجاوز جنسی از سوی هر دو جنس به فرد یکی از رفتارهایی است که بسیاری از متخصصان علوم رفتاری بر تاثیر آن بسیار صحه گذاردهاند. این رفتارها در سنینی که فرد دارای بینش اخلاقی خاصی نیست میتواند تنها با یک نوع پنهان کاری و عذابی همراه باشد که تنها در دوران جوانی است که وی قادر خواهد بود آن پدیده را له یا علیه بنیان تشخیصی خویش تحلیل نماید. برداشت از تجاوز انجام گرفته میتواند به ایجاد رفتارهای خاصی در بزرگسالی بیانجامد.
در سنین بلوغ رفتارهای فرد نوجوان که تا قبل از آن تحت عنوان رفتارهای کودکانه تلقی میشد از این سن به بعد مورد توجه والدین و جامعه قرار خواهد گرفت. در واقع منابع قدرت بیرونی از خانواده و والدین تا معلمان و پرسنل مدارس و حکومت و سنن و فرهنگ همگی سعی میکنند تا در طی فرایند هنجاریابی درصدد درونی کردن هنجارهای مورد توافق جامعه (و یا اقلیت حاکم در اکثر نظامهای سیاسی) و کسب آرمانهای اجتماعی توسط فرد را به انجام رسانند. در این بین حضور در مدارس و جای گیری در کنار همسالان و کشف و تحلیل هنجارهای جامعه توسط اینجامعه همکلاسان میتواند گرایشهای ابتدایی فرد را قوام بخشیده و نقطه آغاز شکل گیری شخصیت فرد گردد. در این بین تفکیک جنسی در مدارس میتواند بعنوان یکی از عوامل ایجاد رفتارهای همجنسبازانه تلقی گردد. آنچه فروید از آن به عنوان دوران کمون در فرایند رشد روانی – جنسی از آن یاد میکند که افراد تمایلی به ارتباط برقرار کردن با همجنسهای خویش پیدا میکنند. افرادی که در طی این فرایند و تحت سیطرهٔ این تحکمات محیطی قرار میگیرند بر اساس تحریکات محیطی و بر اساس طبیعی در حال تکوین خویش پاسخهایی را ارائه میدهند. حال در این بین افرادی تنها در قالب محرک – پاسخ عمل کرده و عدهای دیگر از قالب انگیزه و انگیزش استفاده مینمایند. البته نحوه برخورد افراد با این قضایا کلا بر اساس ناهشیار روابط پیچیده قوایشناختی و رفتاری شکل میگیرد. در این بین ما به ارائه یکسری پاسخهای افراد همجنسباز را به محرکهای محیطی بررسی خواهیم کرد. در ایران در ابتدای حضور افراد بواسطه قوانین بر آمده از شریعت دینی، افراد در محیطهای با تفکیک جنسیتی در کنار همسالان خویش به آموزش و یاد گیری میپردازند. (به جز دوران جدید که مهد کودکها رایج گردیده است) در این بین مخصوصا در دوران تحصیلی میانه در سنین ۱۵ تا ۱۷ سالگی نوجوانان کاملا در محیطی همجنسبازانه قرار میگیرند. البته افرادی که در خط سیر اکثریت جامعه و به اصطلاح نرم رفتارهای با غیر همجنس را دارند در همان سالها نیز شروع به برقراری ارتباط با غیر همجنس خویش میپردازند. حضور در اطراف مدارس دخترانه و ارتباط با ایشان با قبول مخاطراتی همچون تنبیه توسط والدین و یا عوامل انتظامی حکومت بیانگر دگر جنسگرا بودن ایشان به طور نسبتا زیاد مینماید.
در این بین اما افراد همجنس با هم در مدارس و محیط خویش باقی میمانند. گروه قبلی بر اساس انگیزه و انگیزش خویش عمل نمودهاند و عده دیگری که باقی میمانند را افرادی همجنسگرا و همجنسباز یا دگر جنسگرایان منفعل به لحاظ اکت جنسی تشکیل میدهند و یا شاید دگرجنس گرایانی که در محیطهای بستهتر به روابط خویش دست میازند. ولی به هر حال همجنسبازان به ارائه پاسخهایی در این وضعیت دست میزنند. ترس از تنبیههای اجتماعی فوق، تحریک جنسی توسط سایر همجنسهایی که در مدرسه توسط دیگران به آنها تجاوز شده است، ماجراجوییهای جنسی، غلبه بر همسالان، در دسترس بودن، لذتی بیشتر از استمناء، حضور در دستههای بزه کاری نوجوانی، خرده فرهنگهای موجود در شهرهای نظیر قزوین، شهر رضا و… که نوعی ادبیات همجنس بازانه را با مفاهیمی همچون بچه بازی، مغبچه و امثالهم را در لایههای زیرین اجتماعی مجاز دانستهاند، تقویتهایی اشتقاقی (پاسخ به محرک رفتاری جهت کسب تقویتی بغیر از آنچه بطور طبیعی برای آن تلقی میشود) نظیر کسب پول، هدیه، مواد خوراکی و… ویا حتی تمایل به کسب منابع حمایتی در مقابل مهاجمین جنسی دیگر، جابه جایی پرخاشگری ناکامی حاصل از تجاوز به خویش به سوی سایر همجنسهای خویش به جای افراد متجاوز، یادگیری مشاهدهای و جانشینی حاصل از مشاهده روابط جنسی دیگران و… همگی بیانی از پاسخهایی است به محرکهای محیطی. آنچه مسلم است آن است که انگیزه درونی در هیچ یک از پاسخهای فوق وجود ندارد و شما بواسطه حضور محرک درصدد ارائه پاسخی بر میایید. در اینجا بحث از همجنسبازی است و لیکن همجنسگرایی پاسخی به محرکهای بیرونی نمیباشد. بلکه فرد دارای تمایلات درونی نسبت به همجنسهای خویش میباشد. تمایلاتی جنسی عاطفی با شدت زیاد و البته پنهان ولی به هر حال امکان سو استفاده همجنسبازان از همجنسگرایان وجود دارد ولی به نظر نگارنده هیچ یک از ایشان جای دیگری را نخواهد گرفت چون بواسطه رهایی از این محیطها فرد همجنسباز به سرعت رفتارهای همجنسگرایانه را رها خواهد کرد.
در باب وجه افتراق همجنسبازان و همجنسگرایان آنچنانکه با پاسخهای مطرح شده از سوی همجنسبازان با رفتار ایشان آشنا شدیم میبایست انگیزههای رفتارهای همجنسگرایانه را نیز مطرح ساخت.
قابل ذکر است که عمده تمرکز و انگیزه درونی فرد همجنسگرا بیشتر حول محور عاطفی و روابط احساسی با همجنس خویش میگردد. جنبه جنسی آن به مراتب کمتر میباشد به خصوص در آغاز سنین بلوغ شاید بیشتر بحث عاطفی در ایشان وجود دارد در حالیکه همجنسبازان بر اساس قرار گرفتن در موقعیت خاص و کاملا تفکیک شده جنسی به نوعی ترغیب به ارتباط جنسی با همجنس خویش میگردند.
در باب انگیزههای دیگر همجنسگراها بر اساس غلبه جنبه عاطفی، تلاشی در اغوا کردن همجنسهای خویش صرفا جهت ارتباط جنسی بر نمیایند. برای برقراری یک ارتباط همجنسگرایانه نوعی توافق و رضایتمندی طرفین مجوزی برای برقراری رابطه میباشد. اساسا سوء استفاده جنسی در میان نخواهد بود. شاید بتوان از نوعی اخلاق گرایی همجنسگرایانه صحبت به میان آورد. در باب تجاوزهای جنسی قاعدتا یک همجنسگرا در اصل بر اساس آنچه گفته شد نوعی رضایت را مقدم بر رابطه جنسی و عاطفی میداند و از این رابطه بواسطه این قضایا منزجر گشته است. در حالیکه همجنسباز آنرا قابل هضم نمیداند و پرخاشگری ناشی از این ناکامی را از منبع آن (متجاوز) با سایر همجنسهای خویش منتقل میکند و این هرگز برای یک همجنسگرا قابل اجرا نخواهد بود. چون از قواعد نانوشته همجنسگرایی خارج است. از سوی دیگر نگاه همجنسگراها انسانیتر بوده و سعی میکنند در روابط با غیر همجنسهای خویش جانب عاطفی را در قالبی انسانی جاری کنند و البته تا زمانی که تهدیدی از سوی غیر همجنس خویش مبنی بر تحمیل خویش و ایجاد رابطه عاطفی شدید منجر به روابط جنسی صورت نگیرد رابطه خوب و دوستانه برقرار میکنند. و لیکن عمدتا از آنجایی که غیر همجنسها قادر به ادارک وجودی همجنسگرایی نیستند قائل به اخذ این روابط به صورت دوستانه نیستند. به خصوص در ایران و این به لحاظ روابط اجتماعی، شبکه ارتباطات اجتماعی افراد همجنسگرای ایرانی را از حضور جنس مخالف تهی میسازد و تنها زمانیکه یک غیر همجنسگرا به درک همجنسگرا نائل شود دوستی صمیمانه و مستحکمی برقرار خواهد شد. البته اینها تنها مشاهده ایست مختصر از افراد همجنسگرا (استقراء ناقص) که به هر حال هر فرد همجنسگرا داستان متفاوتی خواهد داشت. اگرچه این قوالب با شدت و ضعفی بر آن حاکم خواهد بود به هر حال تفاوتهای فرهنگی و نظامهای اجتماعی در دنیا در نحوه این نوع گرایش جنسی تاثیر بسزایی خواهد داشت.
برای تشخیص افتراقی بین همجنسگرایی و همجنسبازی تنها با تغییر محیط قابل اجرا خواهد بود. ورود به فضاهای بازتر در جامعه، نظیر بازار کار، دانشگاه و امثالهم و هماوردی هر دو جنس در کنار هم و تغییر جهت رفتاری جنسی همجنسبازان از سوی جنس موافق به سوی جنس مخالف و از سوی دیگر حل چالش چگونگی ارتباط با جنس مخالف توسط فرد همجنسگرا بصورت کاملا صمیمانه و با کمترین آسیب رسانی عاطفی به هر دو طرف صورت میگیرد. در این بین بحث از این است که اگر فرد همجنسگرا از گرایش خویش مطلع باشد یا نباشد در نحوه چگونگی برقراری رابطه او با جنس مخالف تاثیر گذار خواهد بود. افراد مطلع سعی در ایجاد خط و مرز بین خویش و جنس مخالف بصورت دوستانه و عمدتا با رفتارهای غیر کلامی مینمایند و در صورت احساس خطر تشریح شده و در سطوح فوق یا ارتباط را قطع و یا سعی در فهماندن قضایا به طرف مقابل خواهند کرد.
چون به لحاظ داشتن حس عاطفی بیشتر صدمه روانی بیشتری خواهند دید و اساسا از ایجاد این دلبستگی عاطفی ممانعت بعمل میآورند ولی کسانیکه از گرایش جنسی خویش مطمئن نیستند و از ادبیات خاص آن مطلع نبودهاند و به طور کل اطلاعات کمتری دارند یا بر اساس غرایز همجنسگرایانه خود عمل میکنند و بدون آنکه بدانند روند فوق را طی مینمایند و یا با ایجاد ارتباط با جنس مخالف بر اساس بن مایه همجنسگرایی دچار نوعی عدم رضایت شده و به سوی جنس موافق خویش باز میگردند. ولی آنچه قابل ذکر است و در مقاله «دترمنیسم همجنسگرایی» نیز توضیحاتی داده شد گریزی از این مساله وجود ندارد. در اینجا ساختارهای ذهنی وشناختی بر آمده از بن مایههای زیستی و ژنتیک و تجربیات گذشته انگیزههای جنسی را ساخت بندی کرده و روابط با جنس مخالف را در قالبی غیر از قالب محرک – پاسخ قرار میدهد و عامل خارجی نمیتواند همچون همجنسبازان رفتار جنسی را کنترل نماید. در اینجا متوجه خواهیم شد که خاستگاه بر آمده درونی و بیرونی بودن نقش اساسی در رفتار همجنسگرایانه و همجنسبازانه ایفا میکند شاید عدم توفیق روشهای رفتار درمانی و درمانهایشناختی در باز گرداندن گرایش جنسی همجنسگرایان به دگرجنس گرایی بر اساس همین ساختارهای ذهنی شکل یافته باقوام و بن مایه زیستی باشد آنچنانکه رفتار درمانی در رابطه با همجنسبازان شاید قابل استفاده و مثمر ثمر باشد.
بحث بعدی صحبت از تشفی طلبی و ارضای جنسی است. یک همجنسگرا با ایجاد رابطه با همجنس خویش در عالم عین هیچگاه ضرورتی برای حضور یک غیر همجنس خویش در زندگی خود نخواهد داشت و علی رغم تمامی مشکلات و فشارهایی که بر روی زندگی فرد همجنسگرا وجود دارد رضایتی از نوع زندگی خویش دارد. ولی همجنسبازان همواره از روابط با همجنس خویش ارضای کامل نشده و تکمیل زندگی عاطفی و اجتماعی خویش را در زندگی با یک غیر همجنس جستجو میکنند. ازدواج در سنین ۲۸ تا ۳۰ سالگی از سوی اکثر همجنسبازان پایان تجربیات همجنسبازانه ایشان است. در اینجا در باب دوجنس گرایان نیز میبایست بحث کرد که البته اصطلاح نوینی است و البته غریب به ذهن حداقل آنچه ما تحت عنوان رفتارهای بایسکشوالی از آن یاد میکنیم که نیازمند مقالههایی جداگانه میباشد و تحقیق و مشاهدات و مصاحبههای متعدد که امیدوارم زمان آنهم فرا برسد.
در پایان قابل ذکر است که برای تشخیص بین همجنسگرایی و همجنسبازی میبایست به یک سکسولوژیست مجرب و متبحر مراجعه نمود و به ارائه شرح و حال پرداخت. جملاتی که در سطور فوق ارائه شد تنها شمایی کلی از رفتارهای همجنسبازانه و همجنسگرایانه بود و بنابر مقتضیات و عدم سوء استفاده افراد غیر همجنسگرا و یا همجنسبازان از نکات و فرمولهای بررسی شرح و حال به لحاظ حرفهای از ذکر آنها معذورم و لیکن قبل از مراجعه به سکسولوژیست میبایست به درون نگری دقیقی از رفتارهای خویش پرداخت و سعی نماییم بدون جانبداری و تحمیل عقاید خویش با نگاهی از بیرون به رفتارهای خویش در بافت رفتاری خویش، انگیزههای اصلی آن را بدست آوریم و دریابیم به هر حال هر فردی خود از همه بهتر میداند در چه صحنهای از زندگی خویش بازی میکند و در چه صحنهای از زندگی واقعی او حقیقت او جاری است. اگر چه در عالم عین حد و فاصل مشخصی بین این دو دسته رفتار وجود ندارد و شاید تنها هر انسانی خود میتواند حس کند که یک همجنسباز است یا همجنسگرا ولی قدر مسلم وقتی فردی بعد از خروج از محیطهای همجنسبازانه به مانند مدارس، خدمت سربازی، زندان و فضاهایی با تفکیک جنسیتی به مدتی طولانی به سراغ جنس مخالف میرود و از ایجاد رابطه با او رضایت جنسی و عاطفی و آرامش و تعادل روانی کسب میکند و به سراغ رابطه با همجنس خویش نمیرود تا احتمال زیادی یک همجنسباز است. یا اگر روابط همجنسگرایانه محدودی داشته باشد صحبت از دوجنس گرایی به میان خواهد آمد ولی اگر روابط همجنسگرایانه را تحت شرایط محتلف بعد از گرایش جنسی خویش بر روابط غیر همجنسگرایانه ترجیح بدهد و علی رغم دشواریهای بسیار زیاد این روابط از آن آرامش بگیرد بیآنکه واقعا الگویی از زندگی مشترک ایشان در دسترس هست او به احتمال زیاد یک همجنسگراست.
شهرام کیانی
۱۲ oct ۲۰۱۴
بدون نظر
نظر بگذارید