خانه  > slide, اصناف  >  روایت بازنشستگان از زندگی با حقوقی که کفاف نمی‌دهد/ آذر طاهرآبادی

روایت بازنشستگان از زندگی با حقوقی که کفاف نمی‌دهد/ آذر طاهرآبادی

ماهنامه خط صلح – صندوق‌های بازنشستگی در ایران سال‌هاست که با بحران مالی دست‌وپنجه نرم می‌کنند؛ بحرانی که امروز به مرز ورشکستگی رسیده و میلیون‌ها بازنشسته را با ترس و بی‌ثباتی معیشتی روبه‌رو کرده است. بر اساس داده‌های رسمی، صندوق بازنشستگی کشوری، صندوق تامین اجتماعی و صندوق لشکری سهمی جدی از کل مستمری‌بگیران کشور را پوشش می‌دهند، اما تقریباً همگی با کسری بودجه و بدهی‌های انباشته مواجه‌اند.

آمار کلان: صندوق کشوری و تامین اجتماعی در خطوط قرمز

صندوق بازنشستگی کشوری (CSPF): بر اساس گزارش مجلس، در سال ۱۴۰۲ این صندوق ۸۴۱,۰۲۰ نفر بیمه‌پرداز و ۱,۷۱۵,۶۵۶ نفر مستمری‌بگیر داشته است؛ یعنی نسبت پشتیبانی (بیمه‌پرداز به مستمری‌بگیر) حدود ۰.۴۹ است. (۱) آمار خبرگزاری دانشجویان ایران نیز تعداد حقوق‌بگیران صندوق در پایان سال ۱۴۰۲ را برابر با ۱,۷۱۵,۶۵۶ نفر اعلام کرده است که از این میان ۱,۳۹۷,۹۸۹ نفر بازنشسته‌اند. (۲) تا پایان پاییز ۱۴۰۳، صندوق به ۱,۷۵۷,۷۳۱ نفر پرداخت حقوق انجام داده که ۸۱ درصد بازنشسته، ۱۸ درصد متوفی و ۱ درصد ازکارافتاده هستند. (۳) هم‌چنین، سهم وزارت آموزش‌وپرورش از مستمری‌بگیران کشوری قابل‌توجه است: در پاییز ۱۴۰۳، صندوق کشوری ۷۵۷،۱ هزار نفر حقوق‌بگیر داشت و بیش‌ترین بخش آن مرتبط با آموزش‌وپرورش بود. (۴)

سازمان تامین اجتماعی: این سازمان بالغ بر ۱۶,۳۰۵,۱۲۳ بیمه‌شده‌ی اصلی دارد و تعداد مستمری‌بگیران آن ۸,۵۲۸,۰۰۰ نفر است. (۵) گزارش‌های دیگر نشان می‌دهند که تعداد مستمری‌بگیران اصلی تامین اجتماعی در پایان سال گذشته حدود ۴,۳۸۷,۰۰۰ نفر بوده و در مجموع  به بیش از ۷ تا ۸ میلیون نفر رسیده‌ است. (۶) هم‌چنین، آمار منتشرشده نشان می‌دهد که در دوره‌ی اخیر، حدود ۲,۸۰۰,۰۰۰ بیمه‌شده‌ی جدید به سازمان تامین اجتماعی افزوده شده‌اند. (۷) با این‌حال، این سازمان نیز با «ناترازی منابع و تعهدات» روبه‌رو است؛ چراکه برخلاف افزایش شمار بیمه‌شدگان، عواملی چون فشار پرداخت مستمری‌ها، بدهی‌های دولت و برداشت از منابع برای هزینه‌های جاری، تهدیدهایی جدی برای پایداری آن محسوب می‌شوند. (۸) زمانی‌که در صندوق بازنشستگی کشوری، شمار مستمری‌بگیران بیش از دو برابر بیمه‌پردازان است و سازمان تامین اجتماعی نیز بار تعهدات میلیون‌ها نفر را به‌دوش می‌کشد، دیگر نمی‌توان وضعیت را «تنظیم‌پذیر» خواند. اساساً، هرگاه «نسبت پشتیبانی» به کم‌تر از یک کاهش یابد، این امر نشانگر فشار شدید بر منابع صندوق است.

ترکیب عدد و روایت: چرا وضعیت بدتر شده است؟

چند عامل خرد و کلان این بحران را تشدید کرده‌اند:

۱- کاهش نسبت بیمه‌پرداز به مستمری‌بگیر: در صندوق کشوری، نسبت پشتیبانی حدود ۰.۵ است، یعنی به ازای هر بیمه‌پرداز، دو مستمری بگیر وجود دارد. این نسبت بار عظیمی بر منابع وارد می‌کند. (۱)

۲- تورم بالا و افزایش هزینه‌ها: این امر موجب شده تا ارزش حقیقی مستمری‌ها با نرخ تورم سالانه تناسب نداشته باشد، به‌طوری‌که در بسیاری موارد، حتی افزایش‌های اعمال‌شده نیز برای جبران کاهش قدرت خرید بازنشستگان کافی نبوده است.

۳- پول‌پاشی و برداشت از منابع صندوق: برخی تصمیم‌گیران بودجه‌ها را از منابع صندوق به مصارف جاری اختصاص داده‌اند یا سرمایه‌ها را به پروژه‌های پرریسک خارج از ماموریت صندوق‌ها سوق داده‌اند.

۴- وابستگی به دولت و نبود استقلال مدیریتی: اگر مدیر صندوق تابع تصمیمات دولتی باشد و نه مقررات مالی، مدیریت بلندمدت ممکن نیست.

۵- افزایش تقاضا برای مستمری و سالمندی جامعه: روند سالمندی جامعه و افزایش سهم سالمندان در ساختار جمعیتی، تقاضا برای دریافت مستمری را بالا برده و فشار مضاعفی را برای پاسخ‌گویی به این نیاز روزافزون بر صندوق‌ها تحمیل کرده است.

برای فهم انسانی‌تر این بحران، سراغ چند بازنشسته از وزارتخانه‌های مختلف رفتیم تا روایت شخصی‌شان را از روزگار پس از خدمت بشنویم.

«غلامرضا حسینی»، بازنشسته‌ی وزارت نفت، ۶۳ ساله، با ۳۵ سال سابقه در واحد فنی پالایشگاه به خط صلح می‌گوید: «وقتی وارد پالایشگاه شدم، صندوق بازنشستگی نفت یکی از معتبرترین نهادهای مالی کشور بود. ما خیالمان راحت بود که آینده‌مان تضمین شده است. اما حالا هر ماه نگرانم که آیا حقوقم تا آخر ماه می‌رسد یا نه». او اضافه می‌کند که افزایش شدید تورم و ثابت ماندن حقوق، زندگی‌اش را به‌سختی کشانده است: «درآمد فعلی‌ام حدود یک‌سوم هزینه‌های واقعی‌ام است. برای داروهای تخصصی باید از جیب پرداخت کنم و بیمه‌ی تکمیلی هم بسیاری از هزینه‌ها را پوشش نمی‌دهد». به باور آقای حسینی، بحران صندوق‌ها ریشه در «ادغام غیرکارشناسی، سرمایه‌گذاری‌های سیاسی و نبود شفافیت مالی» دارد: «صندوق‌ها را نباید به حیاط خلوت وزارتخانه‌ها تبدیل می‌کردند. دارایی‌های ما را در پروژه‌های زیان‌ده خرج کردند، بدون نظارت موثر. حالا بازنشستگان قربانی تصمیم‌هایی شده‌اند که هیچ نقشی در آن نداشتند».

«رضا شفیعی»، بازنشسته‌ی شرکت گاز، ۵۹ ساله، کارشناس مهندسی خطوط انتقال است. آقای شفیعی به خط صلح می‌گوید که سال‌ها با سختی در مناطق عملیاتی کار کرده اما حالا از ابتدایی‌ترین حقوق بازنشستگی محروم مانده: «ما کار می‌کردیم تا با خیال آسوده بازنشسته شویم. اما صندوق گاز حالا دچار کسری شدید است. تاخیر در پرداخت‌ها و حذف برخی مزایا ما را در وضعیتی بحرانی گذاشته است». او نیز تاکید می‌کند که ریشه‌ی بحران در ساختار معیوب صندوق‌ها است: «دولت‌ها در دهه‌های گذشته، صندوق‌ها را به محل جبران کسری بودجه تبدیل کردند. به‌جای سرمایه‌گذاری بلندمدت، منابع در پروژه‌های کوتاه‌مدت و پرریسک خرج شد. نتیجه‌اش هم این شد که الان ورودی‌ها کفاف خروجی‌ها را نمی‌دهد». از نگاه این بازنشسته‌ی شرکت گاز، راه اصلاح «بازگرداندن استقلال مالی صندوق‌ها» و «تدوین قانون شفاف پاسخ‌گویی مدیران» است: «صندوق بازنشستگی باید تحت نظارت نهاد مستقل و عمومی باشد، نه در دست وزارتخانه‌ها. اعتماد مردم زمانی برمی‌گردد که اعداد و ارقام شفاف شود».

«عباس نعمتی» که بازنشسته‌ی وزارت ارتباطات و فناوری اطلاعات، ۶۶ ساله و کارشناس ارشد مخابرات است، در گفتگو با خط صلح از دوران کاری خود با غرور یاد می‌کند: «در دهه‌ی شصت و هفتاد، صندوق ما منظم و دقیق بود. اما به‌تدریج دارایی‌ها در حساب‌های مختلف ادغام شد و برخی از قسمت‌ها هم به اصطلاح، به بخش خصوصی واگذار شد و مدیریت مالی شفافیتش را از دست داد و ما بازنشستگان تبدیل به آخرین اولویت شدیم». او بحران فعلی را نه یک تصادف، بلکه نتیجه‌‌ی سال‌ها بی‌انضباطی مالی می‌داند: «وقتی صندوق‌ها از مسیر حرفه‌ای خارج می‌شوند و در پروژه‌های سیاسی یا بنگاه‌داری وارد می‌شوند، نتیجه همین است. صندوق باید یک نهاد اقتصادی پایدار باشد نه ابزار دست دولت‌ها». نعمتی به تجربه‌ی کشورهای دیگر اشاره می‌کند: «در دنیا، بازنشستگی یک نظام چندلایه است: صندوق پایه‌ی دولتی، بیمه‌ی تکمیلی و سرمایه‌گذاری فردی. در ایران اما همه‌ی بار بر دوش یک صندوق نیمه‌ورشکسته است، خب معلوم است که این بی‌نظمی و هرج ومرج در این صندوق‌ها به‌وجود می‌آید و دودش به‌چشم ما بازنشسته‌ها می‌رود». او معتقد است راه نجات در «شفاف‌سازی، حسابرسی مستقل و حضور نمایندگان بازنشستگان در هیات‌امنای صندوق‌ها» است.

«فاطمه کریمی»، بازنشسته‌ی آموزش و پرورش، ۶۰ ساله و دبیر زبان و ادبیات انگلیسی با ۳۲ سال سابقه است. خانم کریمی با بغض از وضعیت خود و همکارانش می‌گوید: «ما عمرمان را پای تربیت نسل‌ها گذاشتیم، اما امروز بسیاری از معلمان بازنشسته زیر خط فقر زندگی می‌کنند. مستمری‌ ما با واقعیت اقتصادی هیچ نسبتی ندارد». او از تاخیر در پرداخت پاداش پایان خدمت و بی‌عدالتی بین صندوق‌های مختلف گلایه دارد: «صندوق آموزش و پرورش همیشه کم‌برخوردار بوده. هم از نظر بودجه و هم از نظر مدیریت. وقتی به همکارانم نگاه می‌کنم، می‌بینم خیلی‌ها مجبورند دوباره سر کار بروند، آن‌هم در سن بازنشستگی». این معلم بازنشسته مشکل را فقط مالی نمی‌داند: «احساس بی‌ارزشی بدتر از فقر است. این‌که بعد از سی‌سال خدمت، جامعه تو را فراموش کند و به‌چشم یک سربار به‌تو نگاه کند، بسیار سخت است. بازنشستگی باید پاداش باشد، نه مجازات». او خواستار «بازطراحی نظام بازنشستگی بر اساس سبد معیشت واقعی» و «تثبیت منابع مالی صندوق‌ها» است: «تا زمانی که نگاه دولت به صندوق‌ها سیاسی است، بحران ادامه دارد».

«علی مرادی»، بازنشسته‌ی وزارت ورزش و جوانان، ۶۲ ساله و مربی سابق تیم‌های استانی و کارشناس تربیت‌بدنی است. آقای مرادی از قشر خاصی می‌گوید که کم‌تر دیده می‌شود: «ما بازنشستگان ورزش، نه از مزایای واقعی برخورداریم، نه بیمه‌ی‌ تکمیلی مناسبی داریم. خیلی‌ها دوران کاری‌شان را با قراردادهای موقت گذراندند و سابقه‌ی بیمه‌شان ناقص است و در شرایط امروز هم متاسفانه هیچ‌کسی پاسخگو نیست». او معتقد است بخش ورزش همیشه قربانی کمبود بودجه بوده است: «وقتی وزارتخانه‌ها در هزینه‌های جاری مانده‌اند، اولین چیزی که حذف می‌شود سهم بیمه و صندوق بازنشستگی است. نتیجه این می‌شود که بازنشسته‌ی ورزش، بعد از سال‌ها خدمت، حتی برای هزینه‌ی درمان و اجاره‌خانه مانده است». مرادی از نبود برنامه‌ی توانمندسازی پس از بازنشستگی گلایه دارد: «در کشورهای دیگر، بازنشسته‌ها در حوزه‌های آموزشی و اجتماعی بازفعال می‌شوند. اما این‌جا بعد از بازنشستگی، درها بسته می‌شود. هیچ نهادی از تجربه‌ی ما استفاده نمی‌کند». او در پایان می‌گوید: «صندوق‌های بازنشستگی فقط دفتر مالی نیستند، شاخص عدالت اجتماعی‌اند. اگر بازنشسته در فقر زندگی کند، یعنی عدالت در نظام اقتصادی فروپاشیده است».

تحلیل گفتگو با این پنج بازنشسته، به‌خوبی نشان می‌دهد که بحران صندوق‌های بازنشستگی در ایران صرفاً یک مسئله‌ی مالی نیست، بلکه ابعادی ساختاری، مدیریتی و اجتماعی دارد. درحالی‌که دولت‌ها این صندوق‌ها را به حیاط خلوت مالی خود تبدیل کرده‌اند، بازنشستگان –ستون‌های دیروز نظام اداری کشور— هر روز نگران امنیت اقتصادی و کرامت انسانی خویش‌اند. راه برون‌رفت از این بحران، در گرو شفافیت، استقلال صندوق‌ها، اصلاح ساختار سرمایه‌گذاری و بازگرداندن اعتماد عمومی است، اعتمادی که شاید بزرگ‌ترین سرمایه‌ی ازدست‌رفته باشد.

زمانی که «نسبت پشتیبانی» در یک صندوق بازنشستگی به زیر یک می‌رسد، زنگ خطر جدی برای آن به‌صدا درمی‌آید. این شاخص که تعداد بیمه‌پردازان به ازای هر مستمری‌بگیر را نشان می‌دهد، در حال حاضر برای صندوق بازنشستگی کشوری به ۰.۶ و برای صندوق لشکری به ۰.۵ رسیده است؛ ارقامی که به‌معنای عبور از مرز بحران و وابستگی کامل به بودجه دولت برای پرداخت حقوق‌ها است. ادامه این روند، آینده‌ای تاریک را برای نظام بازنشستگی کشور ترسیم کرده و پایداری آن‌را با چالشی جدی مواجه می‌سازد که می‌تواند به بحران‌های اجتماعی منجر شود. برای مقابله با این وضعیت، سال‌ها است که اجرای «اصلاحات پارامتریک» مانند افزایش سن بازنشستگی مطرح است. با این‌حال، به‌دلیل حساسیت‌های بالای اجتماعی، پیاده‌سازی چنین اصلاحاتی همواره با چالش‌های بزرگی روبه‌رو بوده و نگرانی‌هایی را در میان جامعه بازنشستگان ایجاد کرده است که مبادا هزینه‌ی ناکارآمدی‌ها بر دوش آن‌ها سنگینی کند. (۹) در نهایت، بحران صندوق‌های بازنشستگی در ایران فقط یک مسئله مالی نیست، این بحران، آیینه‌ای است از بی‌اعتمادی، بی‌ثباتی و ناتوانی نظام اداری در پاسخ به نیازهای نسل‌هایی که عمر خود را صرف خدمت کرده‌اند. بازنشستگی در ایران، به‌جای فصل آرامش، به فصل اضطراب تبدیل شده است.

راه برون‌رفت: مسیر اصلاح صندوق‌ها

بر پایه‌ی آمار و روایت بازنشستگان، راهکارهای زیر ضرورت دارند:

– شفافیت کامل: انتشار گزارش‌های مالی و حسابرسی‌های مستقل به‌طور دوره‌ای ضروری است تا مردم بدانند پول آن‌ها کجا رفته است.

– انتخاب مدیران مستقل و تخصصی: مدیران صندوق‌ها باید از دل کارشناسان مستقل انتخاب شوند، نه از طریق انتصابات سیاسی.

– تنوع منبع درآمد: به‌جای وابستگی صرف به حق بیمه، صندوق‌ها باید به سرمایه‌گذاری مولد در پروژه‌های اقتصادی، مشارکت با بخش خصوصی و درآمدهای غیرتورمی چشم بدوزند.

– بازنگری فرمول محاسبه‌ی مستمری: محاسبه‌ی مستمری‌ها باید با در نظر گرفتن شاخص‌های واقعی هزینه‌ی زندگی و متناسب‌سازی با تورم انجام شود.

– بازسازی اعتماد عمومی: صندوق‌ها باید مکانیسم‌هایی برای مشارکت مردم و نهادهای مدنی در نظارت داشته باشند.

– کمک هدفمند دولت: دولت باید در جایگاه یک شریک مسئول، ضمن تسویه بدهی‌های انباشته خود به صندوق‌ها، کمک‌های حمایتی و موقت را نیز به شکلی هدفمند برای کاهش فشار نقدینگی ارائه نماید.

در پایان می‌توان گفت ورشکستگی صندوق‌های بازنشستگی در ایران نتیجه‌ی سه‌دهه مدیریت ناکارآمد و بی‌توجهی به هشدارهای کارشناسان است. اگر اصلاحات جدی در ساختار مالی و مدیریتی آن‌ها صورت نگیرد، نه تنها آینده‌ی بازنشستگان فعلی، بلکه آینده‌ی نسل جوان نیز در معرض بحرانی بزرگ‌تر قرار خواهد گرفت. این بحران خاموش، صدای فریاد نسلی است که با کار و امید، به آینده‌ای وعده داده‌شده چشم‌دوخته بود، آینده‌ای که حالا زیر سایه‌ی بدهی‌ها و وعده‌های عمل‌نشده‌ی دولت‌ها رنگ باخته است.

پانوشت‌ها:
۱- بررسی وضعیت صندوق بازنشستگی کشوری (چالش ها و راهکارها)، مرکز پژوهش‌های مجلس شورای اسلامی، ۱۳ اسفندماه ۱۴۰۳.
۲- افزایش ۵ درصدی حقوق‌بگیران صندوق بازنشستگی کشوری/ میانگین حقوق ۱۱.۵ میلیون تومان، ایسنا، ۱۲ مردادماه ۱۴۰۳.
۳- زنگ خطر ورود صندوق بازنشستگی کشوری به ورطه‌ی «ورشکستگی»، سایت خبری تحلیلی عصر ایران، ۱۱ اسفندماه ۱۴۰۳.
۴- بیش‌ترین بازنشستگان صندوق کشوری، فرهنگیان هستند، روزنامه‌ی صبح توسعه‌ی ایران،۱۰ اردیبهشت‌ماه ۱۴۰۴.
۵- بیش از ۱۶ میلیون بیمه‌شده اصلی و ۸ میلیون مستمری‌بگیر تامین اجتماعی هستند، ایرنا، ۱۲ دی‌ماه ۱۴۰۳.
۶- رشد بالای مستمری بگیران تامین اجتماعی؛ نشانه‌ای از سالمندی جامعه، اکو ایران، ۳ اسفندماه ۱۴۰۲.
۷- افزایش تعداد بیمه‌شدگان تامین اجتماعی، ایران آنلاین، ۲۳ مردادماه ۱۴۰۳.
۸- آماری از جمعیت تحت پوشش بیمه تامین اجتماعی، تابناک، ۲۰ تیرماه ۱۴۰۲.
۹- وضعیت به‌ شدت بحرانی صندوق بازنشستگی؛ کسری صندوق معادل ۱.۸ برابر بودجه عمومی کشور است، اعتماد آنلاین، ۱۴ اسفندماه ۱۴۰۳.

مطالب مرتـبط

بدون نظر

نظر بگذارید