خانه  > slide, اعدام, کودکان  >  تأثیر مشاهده‌ی اعدام علنی بر سلامت روان کودکان و نوجوانان/ مهتاب علینژاد

تأثیر مشاهده‌ی اعدام علنی بر سلامت روان کودکان و نوجوانان/ مهتاب علینژاد

ماهنامه خط صلح – در یک صبح سرد زمستانی، در سکوت سنگین میدان شهر، جمعیتی گردآمده‌اند تا اعدام علنی یک فرد محکوم را تماشا کنند. صدای همهمه‌ی جمعیت و قدم‌های سریع نگهبانان در هوا موج می‌زند. کودکی ۴ یا ۵ ساله، پفک در دست، در کنار مادرش ایستاده است. نگاهش را به طناب بسته‌شده به گردن زندانی دوخته و لب‌هایش می‌لرزد. تنفس کوتاه و نامنظم، دستان لرزان و بدن منقبض، نشانه‌های واضح ترس شدید او است. مغز این کودک با اطلاعات بصری، شنوایی و حتی بوی خون و فلز مواجه شده است، تجربه‌ای که می‌تواند مسیرهای عصبی او را برای همیشه تغییر دهد. او حس امنیت خود را به‌شدت از دست داده است و بدن او در حالت آماده‌باش دائمی قرار دارد، دستانش می‌لرزند، تنفسش کوتاه و نامنظم می‌شود و حتی واکنش‌های بدنی غیر ارادی مانند لرزش لب‌ها و منقبض شدن عضلات رخ می‌دهد. در ذهن این کودک، تصاویر خون و خشونت به شکل بصری و عاطفی ذخیره می‌شوند و بازآفرینی این خاطرات می‌تواند اضطراب شدیدی ایجاد کند، حتی در مواجهه با محرک‌های بی‌ربط. در همان جمعیت، پسر نوجوانی ۱۳ یا ۱۴ ساله، که خود را پشت چند بزرگسال پنهان کرده، تلاش می‌کند آرام به‌نظر برسد. اما نگاه‌های پراکنده، تنفس عمیق و گاه‌به‌گاه و انقباض عضلات، نشان‌دهنده‌ی اضطراب شدید او است. ذهن نوجوان با توانایی تحلیل بالاتر، سوالاتی عمیق درباره‌ی عدالت، زندگی و مرگ ایجاد می‌کند. فعال شدن محور اچ‌پی‌ای (HPA) و ترشح هورمون‌های استرس، باعث افزایش ضربان قلب، تعریق و هوشیاری مفرط می‌شود، گویی بدن او در حالت آماده‌باش دائمی قرار گرفته است.

این صحنه، نمونه‌ای از تجربه‌های کودکان و نوجوانانی است که به‌طور مستقیم شاهد خشونت شدید هستند، مشاهداتی که اثرات روانی و عصبی عمیقی بر آن‌ها می‌گذارد. نوجوانی ۱۳ ساله، که قادر به تحلیل و فهم پیامدهای اجتماعی و اخلاقی این رویداد است، تجربه‌ی متفاوتی دارد. او ممکن است احساس خشم، ترس و اضطراب را با سطح شناختی بالاتر پردازش کند، واکنش‌های فیزیولوژیک او شامل افزایش ضربان قلب، تعریق، تنش عضلانی و حالت هوشیاری مفرط است. مغز او در این وضعیت، همزمان تلاش می‌کند خاطره را ثبت کند و آن‌را با مفاهیم عدالت و هنجارهای اجتماعی مرتبط سازد و هم پاسخ هیجانی بدن را مدیریت کند، فرآیندی که می‌تواند به تنش دائمی و آسیب بلندمدت به سیستم عصبی منجر شود.

تماشای اعدام در ملاعام، تجربه‌ای استثنایی و شدید از خشونت است که می‌تواند اثرات روانی و عصبی گسترده‌ای بر کودکان و نوجوانان به‌جای بگذارد. چنین صحنه‌ای نه تنها به‌عنوان یک عمل قضایی، بلکه به‌عنوان یک تجربه‌ی عمیق احساسی و روانشناختی عمل می‌کند که حافظه، هیجانات و تعاملات اجتماعی فرد را برای سال‌ها تحت تاثیر قرار می‌دهد. کودکان خردسال، با توجه به تکامل ناقص قشر پیش‌پیشانی و محدود بودن توانایی‌شان در مدیریت هیجان، بیش‌ترین آسیب را از مشاهده‌ی خشونت مستقیم می‌بینند، در حالی‌که نوجوانان با ظرفیت شناختی بالاتر ممکن است پرسش‌ها و تفسیرهای فلسفی و اخلاقی درباره‌ی مرگ، عدالت و ارزش‌های انسانی را تجربه کنند. فعال شدن سیستم عصبی مرکزی و محور هیپوتالاموس-هیپوفیز-آدرنال، در این شرایط باعث افزایش ترشح کورتیزول و آدرنالین می‌شود که نه تنها واکنش فوری بدن را شکل می‌دهد، بلکه مسیرهای عصبی حافظه و ترس را تثبیت کرده و احتمال بروز اختلال استرس پس از سانحه (PTSD) را افزایش می‌دهد.

مکانیسم‌های عصبی و روانی

تماشای خشونت شدید، به‌ویژه در کودکان و نوجوانان، باعث فعال شدن شبکه‌های پیچیده‌ای از مناطق مغزی می‌شود که مسئول پردازش هیجانات، حافظه و واکنش به تهدید هستند. آمیگدال، که یکی از مراکز کلیدی پردازش ترس و تهدید در مغز است، در این شرایط به صورت مفرط فعال می‌شود. این فعال‌سازی باعث می‌شود مغز به‌سرعت خطر را تشخیص دهد و واکنش‌های اضطرابی فوری را آغاز کند، مانند افزایش ضربان قلب، تعریق و تنفس سریع. در کودکان خردسال، این پاسخ‌ها غالباً کنترل‌نشده و خودکار هستند و به شکل ترس شدید، لرزش، گریه و بی‌قراری ظاهر می‌شوند، چرا که قشر پیش‌پیشانی آن‌ها، که وظیفه‌ی مهار پاسخ‌های هیجانی و تصمیم‌گیری منطقی را بر عهده دارد، هنوز به تکامل کامل نرسیده است. همین نارسایی در مهار هیجان، باعث می‌شود که تجربه‌ی مشاهده‌ی خشونت، به‌ویژه اعدام‌های علنی، با شدت بیش‌تری در حافظه‌ی هیجانی آن‌ها حک شود و اثرات کوتاه‌مدت و بلندمدت عمیقی برجای بگذارد.

در کوتاه‌مدت، کودکان و نوجوانان شاهد خشونت، ممکن است دچار اختلالات اضطرابی حاد شوند. این علائم به شکل بازآفرینی حادثه (فلش‌بک)، کابوس‌های شبانه، بی‌خوابی و ترس از تنها ماندن بروز می‌کنند. مشکلات رفتاری نیز رایج است، کودکان خردسال ممکن است به رفتارهای واپس‌گرایانه مانند مکیدن انگشت، شب‌ادراری یا چسبندگی بیش از حد به والدین بازگردند. در نوجوانان، واکنش‌ها اغلب پیچیده‌تر و اجتماعی‌ترند، آن‌ها ممکن است از مکان‌ها و شرایطی که یادآور حادثه است اجتناب کنند، دچار تحریک‌پذیری، پرخاشگری و حتی تمایل به رفتارهای پرخطر شوند.

در بلندمدت، احتمال بروز اختلال استرس پس از سانحه(PTSD)  به‌طور چشم‌گیری افزایش می‌یابد که نه‌تنها بر تجربه‌ی روانی فرد اثر می‌گذارد، بلکه پیامدهای گسترده‌ای در حوزه‌های تحصیلی، شغلی و اجتماعی دارد. کودکی که با تصاویر خشونت‌آمیز بزرگ می‌شود، در دوران مدرسه ممکن است با مشکلات تمرکز و کاهش توانایی یادگیری مواجه شود. اضطراب مداوم و افکار مزاحم می‌توانند مانع از ذخیره‌سازی اطلاعات جدید در حافظه شوند و در نتیجه، عملکرد تحصیلی افت کند. این مشکلات اغلب تا دانشگاه و بزرگسالی ادامه پیدا می‌کنند و فرد را در دست‌یابی به موفقیت‌های علمی و حرفه‌ای محدود می‌سازند و در محیط‌های شغلی نیز تاثیر آن به وضوح مشاهده می‌شود.

بزرگسالانی که در کودکی شاهد خشونت بوده‌اند، معمولاً آستانه‌ی تحمل کم‌تری در برابر فشار روانی دارند و از موقعیت‌های رقابتی یا استرس‌زا اجتناب می‌کنند. این امر می‌تواند مانع پیشرفت حرفه‌ای شود و فرد را به سمت مشاغل کم‌رقابت و با سطح تعامل پایین سوق دهد. علاوه بر این، بروز اضطراب اجتماعی، مشکلات ارتباطی و عدم اعتماد به همکاران یا مدیران می‌تواند فرصت‌های رشد شغلی را محدود کند. روابط اجتماعی و عاطفی نیز به‌شدت تحت تاثیر قرار می‌گیرند. افرادی که با خاطرات تروماتیک رشد کرده‌اند، معمولاً دچار مشکلاتی در اعتمادسازی، ایجاد روابط پایدار و تنظیم هیجانات در تعاملات نزدیک هستند، این افراد ممکن است روابطی کوتاه‌مدت یا پرتنش را تجربه کنند و در ایجاد پیوندهای عاطفی ایمن دچار چالش باشند. از سوی دیگر، تاثیرات بین‌نسلی نیز قابل توجه است. والدینی که خود در کودکی شاهد اعدام یا خشونت‌های علنی بوده‌اند، در توانایی ایجاد محیطی امن برای فرزندان‌شان با محدودیت روبه‌رو می‌شوند. این افراد ممکن است در مدیریت خشم و تنظیم هیجان ناکارآمد عمل کنند، یا ناخواسته اضطراب و ترس خود را به فرزندان منتقل نمایند. در نتیجه، چرخه‌ی آسیب روانی به نسل بعد منتقل می‌شود. تحقیقات نشان می‌دهد که چنین والدینی گاهی یا بیش از حد سخت‌گیر می‌شوند تا از هر خطری پیشگیری کنند، یا به‌طور معکوس، بیش از حد منفعل و ناتوان در برقراری حدود ایمن تربیتی می‌شوند. در هر دو حالت، توانایی فرزند برای رشد در محیطی سالم و حمایت‌گر کاهش می‌یابد.

این مجموعه پیامدها نشان می‌دهد که مشاهده‌ی خشونت در کودکی، صرفاً یک تجربه‌ی فردی نیست، بلکه اثری چند بعدی و طولانی‌مدت دارد که بر مسیر زندگی فرد، فرصت‌های آموزشی و شغلی، کیفیت روابط اجتماعی و حتی نقش او به‌عنوان والد در آینده اثر می‌گذارد.

خاطره‌های بزرگسالان

مطالعات نشان می‌دهند که حتی با گذشت سال‌ها، خاطرات اعدام‌های علنی می‌توانند اثرات روانی عمیق داشته باشند:

الهه، زن ۲۸ ساله و دانش‌آموخته‌ی رشته‌ی گرافیک، در پنج سالگی شاهد اعدام علنی بوده است. او خاطره‌ی آن روز را به‌صورت تصویری و احساسی در ذهن خود حفظ کرده و گزارش می‌دهد که تجربه‌ی اضطراب و ترس در طول دوران تحصیل و طراحی آثار هنری او، هم‌چنان وجود داشته است. آن‌گونه که الهه بیان می‌کند، یادآوری این خاطره، نه تنها هیجانات شدید روانی ایجاد می‌کند، بلکه بر انتخاب موضوعات هنری و نگرش او به جهان نیز تاثیر گذاشته است.

سامان، مرد ۳۰ ساله و مهندس کامپیوتر، در سن ۱۳ سالگی شاهد اعدام بوده و اثرات آن هنوز در زندگی روزمره‌ی او محسوس است. او بیان می‌کند که خاطرات این حادثه، بارها بازآفرینی شده و با اضطراب، خشم و تحریک‌پذیری همراه بوده‌اند. در محیط تحصیلی و حرفه‌ای، او هم‌چنان با مشکلات تمرکز و اجتناب از شرایط پرتنش مواجه است که نشان می‌دهد تجربه‌ی خشونت شدید در کودکی می‌تواند مسیرهای رشد روانی و حرفه‌ای را به‌شکل پایدار تحت تاثیر قرار دهد.

پیامدهای اجتماعی و فرهنگی

حضور کودکان و نوجوانان در صحنه‌های خشونت‌آمیز و اعدام‌های علنی، نه تنها پیامدهای روانی و عاطفی فردی به همراه دارد، بلکه اثرات عمیق اجتماعی و فرهنگی نیز ایجاد می‌کند. از منظر روانشناسی اجتماعی، تجربه‌ی مشاهده‌ی خشونت شدید، می‌تواند درک کودک و نوجوان از مفاهیمی مانند عدالت، قانون، اخلاق و حقوق بشر را شکل دهد. کودکی که بارها شاهد مرگ خشونت‌آمیز دیگران بوده است، ممکن است جهان را مکانی خطرناک، ناعادلانه و تهدیدآمیز ببیند. این درک اولیه از جهان، اگر با حمایت روانی و اجتماعی مناسب همراه نشود، می‌تواند منجر به شکل‌گیری طرز فکر تحریف‌شده درباره‌ی عدالت و اخلاق شود، به گونه‌ای که خشونت به‌عنوان یک ابزار مشروع یا طبیعی برای حل مشکلات تلقی گردد.

اضطراب مزمن و ترس‌های خودکار که در نتیجه‌ی مواجهه با خشونت شکل می‌گیرند، می‌توانند در طول زمان بر میزان مشارکت اجتماعی و اعتماد به نهادهای قانونی و حکومتی تاثیر منفی بگذارند. کودکان و نوجوانانی که چنین تجربه‌هایی را از سر گذرانده‌اند، ممکن است از حضور در فعالیت‌های جمعی، مشارکت در بحث‌های اجتماعی یا حتی اعتراضات مدنی اجتناب کنند، زیرا احساس می‌کنند که تغییر شرایط، از دست آن‌ها خارج است، یا مواجهه با قدرت‌های قوی و خشونت‌آمیز خطرناک است. این کاهش مشارکت، در سطح کلان می‌تواند به ایجاد فرهنگی از بی‌اعتمادی، انزوا و بی‌تفاوتی نسبت به حقوق انسانی دیگران منجر شود. علاوه بر این، پژوهش‌های روانشناختی نشان داده‌اند که مشاهده‌ی خشونت شدید در سنین پایین، می‌تواند نقش الگویی و یادگیری اجتماعی را نیز تحت تاثیر قرار دهد. کودک یا نوجوان ممکن است با الگوگیری از خشونت دیده‌شده، رفتارهای پرخاشگرانه یا واکنش‌های دفاعی بیش از حد را در تعاملات خود با دیگران بروز دهد. این مسئله می‌تواند به چرخه‌ای منجر شود که در آن خشونت اجتماعی و شخصی به‌صورت نسلی منتقل شود و منجر به شکل‌گیری نسلی آسیب‌پذیر و مضطرب گردد که هنوز هم ترس و اضطراب را در روابط اجتماعی خود تجربه می‌کند.

از منظر فرهنگی، جوامعی که اعدام‌های علنی و خشونت سازمان‌یافته در آن‌ها رایج است، ممکن است پذیرش اجتماعی خشونت و فقدان ارزش‌های انسانی و حقوق بشری را در نسل‌های بعدی تقویت کنند. این امر می‌تواند منجر به نهادینهشدن الگوهای خشونت‌آمیز، کاهش حساسیت نسبت به نقض حقوق بشر و گسترش فرهنگ ترس و اجتناب عمومی شود. کودکان و نوجوانانی که در چنین محیط‌هایی رشد می‌کنند، غالباً با احساس ناتوانی در تغییر محیط و بی‌اعتمادی نسبت به عدالت اجتماعی مواجه می‌شوند و این احساسات می‌توانند مسیر رشد روانی و اجتماعی آن‌ها را محدود کند. پیامدهای فرهنگی حضور کودکان در صحنه‌های خشونت، به‌ویژه اعدام‌های علنی، در سطح جمعی نیز مشاهده می‌شود. افزایش سطح اضطراب عمومی، احساس بی‌عدالتی و کاهش همبستگی اجتماعی می‌تواند به ایجاد جوامعی با روابط انسانی شکننده و کاهش حمایت متقابل منجر شود. در این شرایط، جامعه‌ای که اعضای آن به‌صورت مستمر شاهد خشونت و نابرابری هستند، ممکن است با مشکلاتی مانند افزایش رفتارهای ضد اجتماعی، کاهش مشارکت مدنی و حتی پذیرش خشونت به‌عنوان راه حل مواجه گردد.

در نهایت، اثرات اجتماعی و فرهنگی مشاهده‌ی خشونت توسط کودکان و نوجوانان، تنها محدود به دوران کودکی نیست، بلکه می‌تواند نسل‌ها را تحت تاثیر قرار دهد. تجربه‌ی اولیه‌ی خشونت می‌تواند در بزرگسالی منجر به اختلالات روانی، مشکلات روابط عاطفی و اجتماعی، کاهش انگیزه برای مشارکت فعال در جامعه و حتی مشکلات حرفه‌ای و تحصیلی شود. بنابراین، مشاهده‌ی اعدام‌های علنی توسط کودکان، نه تنها یک تجربه‌ی فردی آسیب‌زا است، بلکه یک پدیده‌ی اجتماعی و فرهنگی است که می‌تواند پیامدهای گسترده و طولانی‌مدت بر جامعه داشته باشد و چرخه‌ی خشونت و ترس را در نسل‌های آینده تقویت کند.

مداخلات روانشناختی

برای کاهش پیامدهای روانی مشاهده‌ی اعدام، به‌ویژه در کودکان و نوجوانان، مداخلات روانشناختی فوری و بلندمدت ضروری است. مداخلات کوتاه‌مدت بلافاصله پس از حادثه، بر ایجاد حس امنیت و ثبات روانی تمرکز دارند. این اقدامات شامل ایجاد محیطی امن و محافظت‌شده برای کودکان، توضیح اتفاق به زبان مناسب سن آن‌ها و حضور روانشناس یا مشاور در محل حادثه است. توضیح حادثه به زبان ساده و قابل درک برای کودک، به کاهش احساس سردرگمی و ترس کمک می‌کند و از شکل‌گیری برداشت‌های تحریف‌شده درباره‌ی خشونت و عدالت جلوگیری می‌کند. هم‌چنین، حضور یک متخصص روانشناسی در محل، می‌تواند کودکان و نوجوانان را در مدیریت هیجانات اولیه و پردازش تجربه‌ی ترسناک همراهی کند و واکنش‌های اضطرابی شدید آن‌ها را کاهش دهد.

در مرحله‌ی درمان تخصصی، استفاده از روش‌های مبتنی بر شواهد علمی مانند درمان شناختی-رفتاری (CBT) و درمان مبتنی بر پردازش چشم (EMDR) می‌تواند بسیار موثر باشد. درمان شناختی-رفتاری به کودکان و نوجوانان کمک می‌کند تا الگوهای فکری نادرست و افکار ترس‌آور خود را شناسایی و بازسازی کنند و مهارت‌های مقابله‌ای مانند مدیریت هیجان و کاهش اضطراب را بیاموزند. درمان (EMDR) با هدف پردازش خاطرات تروماتیک و کاهش شدت بازآفرینی آن‌ها، باعث کاهش علائم (PTSD)، مانند فلش‌بک‌ها، کابوس‌های شبانه و واکنش‌های اضطرابی شدید می‌شود.

حمایت اجتماعی نقش کلیدی در کاهش پیامدهای روانی دارد. خانواده، مدرسه و جامعه باید محیطی حمایتی و بدون خشونت فراهم کنند تا کودک و نوجوان حس امنیت، تعلق و همدلی را بازیابند. مهارت‌های مقابله‌ای مانند آرام‌سازی، تنفس کنترل‌شده، حل مسئله، مدیریت هیجان و تکنیک‌های مقابله با استرس، باید آموزش داده شوند تا کودک بتواند با احساسات شدید خود مواجه شود و آن‌ها را مدیریت کند. هم‌چنین، ایجاد گروه‌های حمایتی همسالان که تجربه‌ی مشابهی را داشته‌اند، می‌تواند احساس همبستگی و کاهش انزوا را تقویت کند. مداخلات بلندمدت، شامل پیگیری مستمر سلامت روان، ارزیابی‌های منظم برای تشخیص زودهنگام (PTSD) و اختلالات اضطرابی و ارائه‌ی مداخلات درمانی متناسب با رشد و نیازهای روانشناختی کودک است. این پیگیری‌ها باید تا دوران نوجوانی و حتی اوایل بزرگسالی ادامه یابد، زیرا خاطرات تروماتیک می‌توانند در طول زمان، دوباره زنده شوند و بر عملکرد تحصیلی، شغلی، روابط اجتماعی و توانایی والدگری تاثیر بگذارند. آموزش والدین و مربیان برای شناسایی علائم اضطراب، اختلال خواب، تحریک‌پذیری، کاهش تمرکز و سایر علائم (PTSD)، بخش مهمی از این فرآیند است. والدین باید یاد بگیرند چگونه محیطی حمایت‌گرانه و بدون خشونت برای فرزند خود ایجاد کنند و با ارائه‌ی امنیت عاطفی و آموزش مهارت‌های مقابله‌ای، از تداوم آسیب‌های روانی جلوگیری کنند. در سطح مدرسه، معلمان و کارکنان آموزشی باید آگاه باشند که کودکانی که شاهد خشونت شدید بوده‌اند، ممکن است با کاهش تمرکز، اضطراب اجتماعی، مشکلات ارتباطی و افت تحصیلی مواجه شوند. ایجاد برنامه‌های آموزشی و مشاوره‌ای ویژه، امکان بازگرداندن حس اعتماد، توانمندسازی اجتماعی و بهبود عملکرد تحصیلی را فراهم می‌آورد. به علاوه، آموزش مهارت‌های زندگی، مدیریت هیجان و حل مسئله در محیط مدرسه، اثرات منفی مشاهده خشونت را کاهش می‌دهد و به تقویت تاب‌آوری روانی کمک می‌کند. در بعد جامعه‌شناختی، اطلاع‌رسانی و آموزش عمومی درباره‌ی اثرات روانی اعدام‌های علنی بر کودکان و نوجوانان، می‌تواند فشار اجتماعی برای محدود کردن این‌گونه نمایش‌های خشونت‌آمیز ایجاد کند. همکاری نهادهای حقوق بشر، روانشناسان و رسانه‌ها برای ایجاد آگاهی عمومی و سیاست‌گذاری مبتنی بر حفاظت از کودکان، می‌تواند چرخه‌ی خشونت و پیامدهای روانی طولانی‌مدت را در نسل‌های آینده کاهش دهد.

به‌طور خلاصه، مداخلات روانشناختی موثر برای کاهش پیامدهای مشاهده‌ی اعدام باید چندلایه، طولانی‌مدت و جامع باشند و شامل اقدامات فوری برای ایجاد امنیت، درمان تخصصی برای پردازش خاطرات تروماتیک، حمایت اجتماعی و آموزش مهارت‌های مقابله‌ای و پیگیری بلندمدت سلامت روان باشند. تنها با چنین رویکرد یک‌پارچه‌ای می‌توان اثرات روانی شدید، اختلالات روانشناختی و پیامدهای اجتماعی و تحصیلی ناشی از مشاهده‌ی خشونت را به حداقل رساند و به کودکان و نوجوانان امکان داد تا مسیر رشد سالم و موفقیت‌آمیز خود را ادامه دهند.

***

تماشای اعدام در کودکی و نوجوانی تجربه‌ای عمیق و مخرب است که اثرات روانی، عصبی، رفتاری و اجتماعی گسترده‌ای دارد. اختلال استرس پس از سانحه (PTSD)، مشکلات تحصیلی و شغلی، محدودیت در روابط اجتماعی و دشواری در والدگری از پیامدهای رایج هستند. خاطرات الهه و سامان نشان می‌دهند حتی با موفقیت تحصیلی و حرفه‌ای، اثرات این تجربه‌ها هم‌چنان باقی می‌مانند و کیفیت زندگی بزرگسالی را تحت تاثیر قرار می‌دهند. جامعه و سیاست‌گذاران باید اهمیت حمایت روانشناختی، پیشگیری و درمان کودکان شاهد خشونت را درک کنند. مداخلات علمی، حمایت خانواده و محیط اجتماعی امن، می‌تواند چرخه‌ی آسیب را کاهش بدهد و امکان زندگی سالم و موفق برای قربانیان را فراهم کند. این نکته ضروری است که اعدام علنی، نه تنها نقض حقوق انسانی قربانی است، بلکه سلامت روان نسل‌های آینده را نیز به‌طور جدی تهدید می‌کند و توجه به آن یک ضرورت اجتماعی و اخلاقی است.

پانوشت‌ها:

  1. Attari, A. (2006). Post-traumatic stress disorder in children witnessing a public hanging in the Islamic Republic of Iran. Eastern Mediterranean Health Journal, 12(۱–۲), ۱–۹.
  2. McIntosh, D., Wang, Y., Kelly, E. V., Sharkey, J. D., & Prinstein, M. J. (2023). Exploration of witnessing community violence and recent death of a close family member or friend: Effects on child psychological and behavioral adjustment. Journal of Child and Family Studies, 32(۹), ۲۴۴۲–۲۴۵۵.
  3. Elklit, A., Christensen, K. S., & Jind, L. (2013). The psychological reactions after witnessing a killing in a public place. European Journal of Psychotraumatology, 4(۱), ۱۹۸۲۶.
  4. Groves, B. M. (1993). Silent victims: Children who witness violence. JAMA, 270(۵), ۶۱۲–۶۱۵.

مطالب مرتـبط

بدون نظر

نظر بگذارید