ماهنامه خط صلح – مهریه را میتوان در بافت کلی سنت دید: از گذشتههای دور به ما رسیده و نمایندهی دورانی است که شاید ضرورتاً با نیازهای امروز ما سازگاری نداشته باشد. گزارهی اخیر را با پشتوانهی پرسشهایی مطرح میکنم که سالها است در جامعهی ما مکرراً پرسیده میشود. قانونگذار ایرانی چند سالی یکبار در مقررات آن دستکاریهای جزئی یا حتی کلی میکند تا به قول تعمیرکاران (با بیان محمد قائد) با چند تقه آن را به جامعهی امروز بخوراند. جامعهی امروز ما شاید مشابه خودرویی نو و با فناوری بالا نباشد، اما اگر مهریه را با توجه به سابقهی آن مانند چرخ ارابه بدانیم، به هیچ نوعی از خودرو خورانده نمیشود. جامعهی امروز ایران ملغمهای است از چرخ طحافی و اتومبیل. چرخ ارابه را ممکن است به فناوری صد سال گذشته خوراند، اما بعد از آن دیگر کاربرد مشخصی ندارد.
از زمانی که مادربزرگهای ما در خانه بودند و یخ حوض میشکستند تا امروز که زنان، با همهی سقفهای شیشهای حضور جدی در جامعه دارند، حتی در محافظهکارترین بخشها، دنیای زنان ما عوض شده است. زنان دیگر کمتر پیش میآید پنج-شش تا بچه بیاورند و خود را درگیر جزئیات کارِ خانه کنند. کسانی که هنوز چنین زندگیای دارند معمولاً در حاشیههای جامعه قرار دارند که صدای بلندی ندارند و هنوز امواج تغییرات به آنها نرسیده است. اما سیاستگذاران جامعه تلاشهایی میکنند که با تبلیغات یا حتی سیاستهای رسمی، باقی جامعه را به همین گروه نزدیک کنند. سیر قهقرایی ظاهراً برای جامعه مطلوب نیست، اما شکاف بین چرخ طحافی و اتومبیل را بهخوبی نشان میدهد.
برای زنی که سراسر زندگیاش را در مطبخ و پای حوض میگذراند، مهریه میتوانست تضمینی باشد که اگر روزگاری مرد خانه او را «نخواست»، از زندگی ساقط نشود و سهمی در آنچه بهاسم «خانواده» گرد آورده شده بود، بتواند به دست آورد. زن در خانه بدون داشتن ساعت کاری، کار کرده بود تا اجاق خانه خاموش نشود و دستمزدی بابت این کارها دریافت نکرده بود و مهریه میتوانست جبران بخشی از آن باشد. احتمالاً هنوز هم در بخشهایی چنین کارکردی داشته باشد. راستش را بخواهید، من اطراف خودم چنین کسانی را از نزدیک نمیشناسم و شاید نتوانم پیام درستی از آنها را نقل کنم، اما دستکم میدانم که حتی در همان جامعهی سنتی هم چنین راهی خالی از دردسر نبوده و متضمن عدالت نیست.
فرض کنیم زنی از خانوادهای فرادست به همسری کسی درآید؛ مهرالمثل، یعنی مهریهای که «عرف» برای این زن درنظر میگیرد بیشتر است از میزانی که عرف برای زنی از خانوادهای فرودست تعیین میکند. گویی اگر زنی از طبقات فوقانی در خانهای پختوپز و رفتوروب کند و برایت «بچه بیاورد» مستحق مبلغی بالاتر است. مهریه تنها یکی از نمودهای چنین دستهبندیای است و شیربها و نفقه و مسکن و شغل در شان و مانند اینها از حوصلهی این بحث خارج است. به هر حال، شاید در سطح جامعه ضامن نوعی عدالت نباشد، اما لااقل برای هر زنی در هر خانهای شاید موجد نوعی امنیت مالی در آیندهی نامعلوم باشد. از این منظر، برای کسانی که امروزه صدایشان، دستکم در این وجیزه شنیده نمیشود، شاید کارکردی داشته باشد.
اما بهعنوان قانون که مفروض است بر همهی آحاد جامعه حاکم است بهنظر میرسد مشکل بزرگی از بخش مهمی از جامعه حل نکند. بدیهی است زنی که کار معوض بیرون خانه انجام میدهد، سهمی در اقتصاد خانواده بهصورت مستقیم دارد؛ یعنی پول به خانه میآورد و ممکن است با سوابق فرهنگی، سهمی بزرگتر هم در کارهای مربوط به خانه داشته باشد. این زن ممکن است خودش بهتنهایی در خانهای مستقل زندگی کند و وابستگی اقتصادی به پدرش یا شوهرش نداشته باشد. اگر چنین زنی را با همان ذهنیت پیشین نگاه کنیم، یا موجب حمایت بیش از حد میشود (که خود مشکلآفرین است) و یا با اصولاً با ضرباهنگ زندگیاش سازگار نیست. هدف ارزشگذاری میان زنی که در خانه است و اقتصاد مستقل ندارد با زنی که کار معوض میکند نیست. موضوع این است که نمیتوان راهی را که قانونگذار برای تامین زندگی یکی پیشبینی کرده، با چند تقه به زندگی دیگری خوراند.
بخشی از جامعه همچنان اصرار دارد که مهریه راهکاری است برای حمایت از زنان. لااقل در مورد بخشی از زنان میتوان پذیرفت و یقیناً برای بخش دیگر نه. قانونگذار با تکیه بر شرعیبودن آن، تنها تغییرات جزئی در قوانین آن وارد میکند و در نهایت مشکلی از جامعه را حل نمیکند و بخشهایی از جامعه هنوز نتوانستهاند موقعیت خود در زمان خود را درک کنند: اصرار دارند دخترشان تحصیلات عالیه داشته باشد (نه برای آنکه زیست اقتصادی مستقل برای خود فراهم کند)، بلکه مهریهاش بالا برود. تغییر در واقعیت اتفاق میافتد و ذهن ما گاهی نمیتواند خود را همپای آن تغییر دهد. این تصلب ذهن هم قانونگذار را درگیر میکند، هم ذینفع وضع سابق را و هم کسانی که عادت به آن وضع دارند و پذیرش شرایط جدید برایشان آسان نیست. به هر حال یک چیز را من مطمئن هستم. اگر زمانی ذهنیت ما نسبت به زن و اقتصاد حاکم بر امور او تغییر کند، این رسوم، چه با پشتوانه قانونی و چه بدون آن احتمالاً تغییراتی خواهد کرد.
بدون نظر
نظر بگذارید