خانه  > slide, اصناف, کارگران  >  توقف به‌مثابه اعتراض: سیاست‌ورزی کامیون‌داران در حاشیه‌ی نظام رسمی/ مینا جوانی

توقف به‌مثابه اعتراض: سیاست‌ورزی کامیون‌داران در حاشیه‌ی نظام رسمی/ مینا جوانی

ماهنامه خط صلح – در دهه‌های اخیر، اعتصاب به‌عنوان یکی از اشکال اصلی کنش جمعی در جوامع معاصر، بیش از آن‌که صرفاً واکنشی صنفی تلقی شود، به ابزار موثری برای بیان مطالبات در بسترهایی تبدیل شده است که امکان مشارکت رسمی و نهادمند در آن‌ها محدود یا مسدود است. در ایران نیز، که ساختارهای تشکل‌یابی کارگری و صنفی با محدودیت‌های حقوقی، سیاسی و امنیتی مواجه‌اند، اشکال متنوعی از اعتراض‌های بدنه‌های شغلی شکل گرفته‌اند که در عین بی‌صدایی رسانه‌ای، از قدرت نمادین و عملی بالایی برخوردارند. در این میان، اعتصاب کامیون‌داران جایگاهی ویژه دارد؛ نه‌فقط به‌دلیل موقعیت کلیدی آنان در زنجیره‌ی تامین و حمل‌ونقل، بلکه به‌سبب نحوه‌ی سازمان‌یابی، استمرار و مطالبه‌محوری این اعتراض‌ها.

کامیون‌داران، به‌عنوان بخشی از نیروی کار آزاد و اغلب نامتشکل، در سال‌های اخیر چندین بار دست به اعتصاب‌های گسترده زده‌اند که گرچه در ظاهر بر محور مطالباتی معیشتی چون نرخ کرایه، هزینه‌های سوخت و بیمه متمرکز بوده‌اند، اما در بطن خود حامل نوعی نارضایتی گسترده‌تر از وضعیت اقتصادی و نابرابری ساختاری‌اند. این اعتصاب‌ها، با اتکا به ظرفیت بالای توقف در گردش اقتصادی کشور، عملاً به یکی از معدود شیوه‌های اعمال فشار از سوی بدنه‌های فرودست جامعه بدل شده‌اند.

این نوشتار با تمرکز بر اعتصاب کامیون‌داران به‌مثابه‌ی نمونه‌ای از کنش سیاسی غیررسمی، می‌کوشد تحلیل این پدیده را از سطح صرفاً اقتصادی فراتر برده و آن را در پیوند با مفاهیمی همچون حق بر بیان جمعی، اشکال مقاومت در بسترهای نهادی محدود و سیاست‌ورزی از پایین مورد واکاوی قرار دهد. مسئله‌ی محوری آن است که چگونه یک کنش صنفی، در فقدان بسترهای رسمیِ نمایندگی و مشارکت، به صورت‌بندی‌ای از زبان سیاسی بدل می‌شود؛ زبانی که نه از رهگذر گفتمان رسمی بلکه از خلال غیاب، امتناع و وقفه در گردش عادی اقتصاد عمل می‌کند و بدین‌سان، ظرفیت تولید اختلال و تغییر در میدان اجتماعی را داراست.

کامیون‌داران، اقتصاد حمل‌ونقل و محدودیت‌های نهادینه‌سازی مطالبات

کامیون‌داران در ایران، به‌ویژه مالک-رانندگان مستقل، نقش مهم و درعین‌حال پیچیده‌ای در اقتصاد ملی ایفا می‌کنند. از منظر جامعه‌شناختی، این گروه بخشی از طبقه‌ی کارگر غیرسازمان‌یافته و نیمه‌مستقل است که در مرز میان مالکیت شخصی و کار مزدی قرار دارد. این وضعیت دوگانه، کامیون‌داران را در وضعیتی شکننده قرار می‌دهد؛ زیرا آنان نه کاملاً از مزایای کارفرمایی بهره‌مندند و نه از حمایت‌های مرسوم طبقه‌ی کارگر سازمان‌یافته برخوردارند. چنین ساختاری، این گروه را در معرض مخاطرات اقتصادی و اجتماعی گسترده‌ای قرار می‌دهد که در قالب نوسانات هزینه‌ها، فقدان امنیت شغلی و ضعف پوشش‌های حمایتی خود را نشان می‌دهد.

نظام اقتصادی حمل‌ونقل در ایران با تمرکز قدرت در نهادهای دولتی و شبه‌دولتی، عرصه‌ای است که کنش و چانه‌زنی کامیون‌داران به‌شدت محدود شده است. سیاست‌های نرخ‌گذاری سوخت، تعرفه‌های حمل بار و شرایط بیمه و تعمیرات عمدتاً از بالا به پایین تعیین می‌شود و کامیون‌داران فرصت مشارکت واقعی و موثر در فرایند تصمیم‌گیری ندارند. این ساختار تمرکززده، که بر پایه سازوکارهای رانتی استوار است، فضای نامتعادلی را ایجاد کرده که کامیون‌داران را به‌عنوان گروهی آسیب‌پذیر در برابر نوسانات بازار و سیاست‌های کلان اقتصادی نشان می‌دهد.

از سوی دیگر، فقدان تشکل‌های مستقل و قدرتمند صنفی، که بتوانند نمایندگی واقعی و پایدار از مطالبات این گروه ارائه دهند، به تضعیف ظرفیت سازمانی کامیون‌داران انجامیده است. نهادهای رسمی موجود بیش‌تر در خدمت دولت و ساختارهای قدرت‌اند و به همین دلیل از مطالبات و نیازهای روزمره‌ی کامیون‌داران فاصله گرفته‌اند. این شکاف نهادی، حس بی‌اعتمادی و بیگانگی اجتماعی را در میان کامیون‌داران تقویت کرده و موجب شده اعتراض‌ها و مطالبات آنان عمدتاً در قالب کنش‌های پراکنده، غیررسمی و مبتنی بر شبکه‌های ارتباطی غیرمتمرکز ظهور یابد.

همبستگی و سازماندهی در میان کامیون‌داران، علی‌رغم پراکندگی جغرافیایی و ماهیت غیرمتمرکز، از طریق شبکه‌های ارتباطی غیررسمی، به‌ویژه فضای مجازی و محل‌های تجمع بین‌راهی، شکل می‌گیرد. این ظرفیت سازماندهی غیررسمی، هرچند شکننده، امکان واکنش جمعی و اعتصاب‌های هماهنگ را فراهم می‌کند و به‌مثابه‌ی شکلی از «سیاست از پایین» عمل می‌نماید که می‌تواند تاثیرگذاری قابل‌توجهی بر فضای اجتماعی و سیاسی داشته باشد.

کنش سیاسی غیررسمی؛ ابزاری برای مقاومت اجتماعی در غیاب نمایندگی

در بستر سیاسی و اقتصادی ایران، که در آن ساختارهای رسمی برای نمایندگی مطالبات صنفی یا امکان گفت‌وگو با قدرت به‌شدت محدود یا حتی مسدودند، اعتصاب کامیون‌داران را نمی‌توان صرفاً واکنشی صنفی به گرانی قطعات یا کاهش سهمیه‌ی گازوئیل دانست. این کنش، واجد دلالت‌های سیاسی‌تری است، زیرا در فقدان امکان‌های رسمی مشارکت، اعتصاب بدل به زبانی بدیل برای گفتن، اعلام حضور و ترسیم مرزهای نارضایتی می‌شود. کامیون‌داران، بی‌آن‌که الزاماً خود را «کنشگران سیاسی» بدانند، از راه توقف کار، اختلال در نظم جریان کالا و بازنمایی بدن‌های غایب در میدان رسمی سیاست، فضای مقاومت را بازتولید می‌کنند.

از نظر جامعه‌شناختی، این نوع از اعتصاب‌ها را می‌توان در امتداد مفاهیم سیاست روزمره و مقاومت خاموش فهم کرد.کامیون‌داران با تکیه بر شبکه‌های اجتماعی و اعتماد بین‌ فردی، نوعی «همبستگی عملیاتی» (operational solidarity) می‌سازند که فاقد ساختار سلسله‌مراتبی اما برخوردار از کارآمدی در هماهنگی است. کنش آن‌ها فاقد شعارهای بزرگ یا پلتفرم‌های نظری است، اما دقیقاً به همین دلیل می‌تواند در فضایی سرکوب‌گر، پایدار و موثر باقی بماند. اعتصاب کامیون‌داران هم‌چنین واجد عملکردی نمادین است: کامیون‌ها در حاشیه‌ی اتوبان‌ها و توقف کار، بدل به نشانه‌هایی از انکار مشارکت در مناسبات نابرابر می‌شود. این حرکت، حتی بدون بیان مستقیم، دولت را ناچار به واکنش می‌کند، چراکه اختلال در زنجیره‌ی توزیع کالا مستقیماً با امنیت اقتصادی و مشروعیت نظم حاکم گره خورده است. در این‌جا بدن اقتصادی اعتصاب به بدن سیاسی بدل می‌شود.

این حرکت‌ها در غیاب سندیکاها، احزاب یا رسانه‌های آزاد، بخشی از آن چیزی را تشکیل می‌دهند که می‌توان آن را «زیرپوست جامعه‌ی مدنی» دانست: صورت‌هایی از کنشگری که گرچه به صورت موقت، محلی و گاه پراکنده پدید می‌آیند، اما حامل پتانسیل‌های قدرتمند برای بازتعریف نسبت مردم با قدرت‌اند. این کنش‌ها، نه‌تنها مناسبات کار را به چالش می‌کشند، بلکه با ایجاد اخلال در منطق انضباط اقتصادی، قدرت را به واکنش، واداشتن و در مواردی، به عقب‌نشینی سوق می‌دهند.

بنابراین اعتصاب کامیون‌داران واجد سه لایه‌ی معنادار است: نخست، آن‌ را باید شکلی از مقاومت اقتصادی باانگیزه‌ی معیشتی دانست؛ دوم، نوعی کنش سیاسی غیررسمی که در غیاب نهادهای نمایندگی رسمی عمل می‌کند؛ و سوم، حرکتی نمادین که در پی بازسازی رابطه میان نظم سیاسی و بدن‌های کارگر است. در تحلیل نهایی، آن‌چه این اعتصاب را به کنشی اجتماعی-سیاسی بدل می‌سازد، نه‌فقط خواسته‌هایش، بلکه شکل، زمان‌بندی، شبکه‌سازی و تاثیرگذاری غیرمستقیم آن بر تعادل قدرت در عرصه‌ی عمومی است.

تجربه‌ی زیسته‌ی اعتصاب و زیست‌سیاست کامیون‌داران

اعتصاب، در ساحت رسمی، اغلب به‌مثابه‌ی امتناع از کار یا اخلال در جریان اقتصادی تعریف می‌شود؛ اما در سطح انسانی‌تر، می‌توان آن را تعلیق یک بدن در حرکت دانست. کامیون‌داران، به‌عنوان سوژه‌هایی که کار و حرکت برایشان هویت‌ساز است، در هنگام اعتصاب، خود را در وضعیتی بینابینی و تعلیقی می‌یابند: نه در جاده‌اند، نه در خانه، نه در کنش، نه در سکون. این وضعیت تعلیق، هم‌زمان رنج‌بار و سیاسی است. بدن‌های رانندگان، که عادت به حرکت در مسیرهای طولانی، خواب در کابین و مواجهه‌ی پیوسته با راه و خطر دارند، ناگهان به سکون و انتظار سپرده می‌شوند. اعتصاب، در این معنا، تبدیل به تجربه‌ای زیستی می‌شود که با اضطراب اقتصادی، تهدید امنیتی و دل‌مشغولی اخلاقی درهم‌ تنیده است.

در این وضعیت، بدن راننده تنها بدن یک کارگر معترض نیست؛ بلکه به میدان نبردی خاموش بدل می‌شود که در آن تصمیم‌های سیاسی، محدودیت‌های اقتصادی و ضرباهنگ زندگی روزمره به هم می‌رسند. آن‌چه به‌ظاهر توقف کامیون‌هاست، در عمل به وقفه‌ای در نظم زیستی زندگی روزانه بدل می‌شود. زمانی که کامیون در حرکت نیست، درآمدی نیست؛ وقتی درآمدی نیست، سفره‌ای در خانه کوچک‌تر می‌شود، بدهی‌ای پرداخت نمی‌شود، مدرسه‌ای ترک می‌شود. بنابراین، اعتصاب نه‌فقط تصمیمی سیاسی یا صنفی، بلکه حرکتی تمام‌عیار در سطح بدن و زندگی است. از سوی دیگر، همین تعلیق می‌تواند بستری برای بازاندیشی، گفت‌وگو و بازسازی نوعی همبستگی باشد. در روزهای توقف، کامیون‌داران در کنار هم می‌ایستند، حرف می‌زنند، خاطرات کاری ردوبدل می‌شود، دلخوری‌ها بازگو می‌شود و نوعی حافظه‌ی جمعی در دل همین لحظات شکل می‌گیرد. حتی توقف‌های موقت در پمپ‌بنزین‌ها، توقفگاه‌های بین‌راهی یا ورودی شهرها، به مکان‌هایی تبدیل می‌شود که در آن، سیاست از دل زیست روزمره زاده می‌شود.

هنگامی‌که کامیون‌داران دست از کار می‌کشند، این تصمیم نه صرفاً یک امتناع شغلی، بلکه بازآرایی رابطه‌ی آنان با قدرت است. در غیاب احزاب مستقل، سندیکاهای رسمی یا امکان چانه‌زنی نهادی، بدن خودِ راننده به میدان اصلی کنش سیاسی بدل می‌شود؛ بدنی که از حرکت بازمی‌ایستد، در فضا تثبیت می‌شود و به‌واسطه‌ی همین ایستادگی، اختلالی در گردش سرمایه و نظم روزمره ایجاد می‌کند. این توقف خودخواسته، درواقع نوعی کنش است که از دل انفعال می‌جوشد؛ یک «مقاومت منفی» که نه با شعار، بلکه با تعلیق ریتم اقتصادی معنا می‌یابد.

در چنین وضعیتی، فضاهای پیش‌تر غیرباورانه، نظیر توقفگاه‌های بین‌راهی، حاشیه‌ی جاده‌ها، یا صف‌های پمپ‌بنزین به مکان‌هایی بدل می‌شوند که در آن‌ها سیاست از پایین زاده می‌شود. در این فضاها، کامیون‌داران نه‌تنها بدن‌های متوقف‌اند، بلکه حاملان یک حافظه‌ی جمعی، یک رنج مشترک و گاه، یک رویای معوق‌اند. نوعی همبستگی خاموش، که شاید بی‌واسطه‌ترین شکل اتحاد سیاسی در فضای بسته کنونی باشد، در همین توقف‌ها ساخته می‌شود. اعتصاب، در این معنا، لحظه‌ای استثنایی در زندگی رانندگان نیست، بلکه گسستی ا‌ست که لایه‌های پنهانِ حیات زیستی آن‌ها را در نسبت با قدرت عریان می‌سازد.

موخره

بررسی اعتصاب کامیون‌داران در ایران ما را با شکل خاصی از سیاست‌ورزی مواجه می‌سازد که در دل وضعیت‌های بسته و سرکوب‌گرانه سر برمی‌آورد؛ سیاستی که نه از مسیر نهادهای رسمی، بلکه در خلا آن‌ها، و نه از خلال بازنمایی‌های پرصدای عمومی، بلکه در سکوت و غیاب سخن شکل می‌گیرد. این نوع کنش را باید در چهارچوب نظری گسترده‌تری تحلیل کرد که قدرت را نه صرفاً به‌مثابه‌ی ساختاری از بالا، بلکه به‌عنوان رابطه‌ای پراکنده، زیست‌پایه و روزمره درک می‌کند؛ و متقابلاً مقاومت را نیز نه به‌عنوان رخدادی استثنایی، بلکه به‌مثابه‌ی برهم‌زدنِ نظمِ عادی‌شده‌ی زندگی روزمره بازمی‌شناسد.

در این معنا، اعتصاب کامیون‌داران را می‌توان نمونه‌ای برجسته از «سیاست از پایین» دانست که در آن کنش‌گران نه‌تنها برای احقاق حقوق صنفی، بلکه برای بازتعریف موقعیت خود در سلسله‌مراتب قدرت مبارزه می‌کنند. توقف حرکت، به‌عنوان ژستی بنیادین، فراتر از یک امتناع ساده از کار است؛ این توقف، بدن کارگر را از مدار فرمان‌پذیری خارج کرده و آن را بدل به عنصری مختل‌کننده در گردش عادی سرمایه، کالا و نظم اجتماعی می‌کند. چنین کنشی را می‌توان در امتداد آن‌چه «سیاست‌های نهان فرودستان» می‌نامند، درک کرد: سیاستی که به‌جای اعتراض مستقیم و پرصدای مدنی، در لایه‌های روزمره، گریز، تعلیق و تاخیر شکل می‌گیرد.

آن‌چه از تحلیل این اعتصاب‌ها برمی‌آید، لزوم بازاندیشی در الگوهای فهم ما از سیاست، کنش‌گری و مقاومت است. در جامعه‌ای که امکان بیان سیاسی به‌شدت محدود شده، سیاست نه در نهاد، که در مکان‌های حاشیه‌ای و نه در گفتار، که در بدن‌های متوقف و فرسوده تجسم می‌یابد. به این اعتبار، کامیون‌دارانی که کامیون‌های خود را در حاشیه‌ی جاده‌ها متوقف می‌کنند، نه صرفاً در حال مطالبه‌ی دستمزد عادلانه‌تر، بلکه در حال تولید شکلی از سیاست‌ بدیل‌اند، سیاستی که در تعلیق، سکون، و بی‌صدا بودن خود، صدایی رسا دارد.

منابع:

.Bayat, A. (2010). Life as politics: How ordinary people change the Middle East. Stanford University Press
Card, D., & Olson, C. A. (1995). Bargaining power, strike durations, and wage outcomes: An analysis of strikes in the 1880s. Journal of Labor Economics, 13(1), 32–۶۱. https://doi.org/10.1086/298367
Kallas, J. (2025). Deepening our understanding of labor action: Examining how workers organize different types of strikes in the United States. Industrial Relations. https://doi.org/10.1111/irel.12393
.Scott, J. C. (1990). Domination and the arts of resistance: Hidden transcripts. Yale University Press

مطالب مرتـبط

بدون نظر

نظر بگذارید