خانه  > slide, سایر گروهها  >  گام اول رهایی؛ پول/ دینا قالیباف

گام اول رهایی؛ پول/ دینا قالیباف

ماهنامه خط صلح _ ۵:۴۵ دقیقه‌ی صبح ۱۲ آبان ماه و احتمالاً هنوز هوا گرگ و میش بوده، آتشی سرخ به رنگِ آسمان که هنوز با طلوع خورشید جان نگرفته حمله می‌کند. این آتش گریبانِ افرادی را می‌گیرد که برای رهایی از اعتیاد آن‌جا حضور داشتند؛ کمپ ترک اعتیاد در لنگرود به نام «گام اول رهایی». حادثه‌ای که هنوز نمی‌توان قضاوت کرد اتفاقی بوده یا از عمد جانِ ۳۶  نفر که شاید هر کدام به مرحله‌ای از رهایی نزدیک شده بودند، گرفت.

فارغ از این‌که باید تمام ابعاد این حادثه مورد بررسی قرار گیرد تا ضمن تبیین چرایی رخ دادن آن بتوان از بروز حوادث مشابه بعدی جلوگیری کرد، اما از طرفی دیگر این تراژدی پایِ سوالات بنیادی‌تری را به میان می‌آورد و اتفاقاً این مسائل از همان‌جا در ذهن شکل می‌گیرد که روایت‌ها درباره‌ی شرایط کمپِ لنگرود را می‌خوانیم: «توی کمپ، قانون جنگل حاکمه. کمپ عین زندانه و فقط در ظاهر، اسمش خانه‌ی بهبودیه.»

«اون زمان، یک بسته پنیر ۱۰۰ گرمی رو ۴۰ قسمت می‌کردن و به هر نفر یک برش از اون ۴۰ قسمت می‌دادن.»

با خواندن این روایت‌ها پرسش مهم و بنیادینی در ذهن شکل می‌گیرد که شاید پاسخ به مهم‌ترین مانعِ رهایی باشد: طبقه‌ی اجتماعی- اقتصادی افراد چه ارتباطی با دسترسی مناسب بیماران معتاد به درمان دارد؟ آیا در کمپ‌های ترک اعتیاد طبقه‌ی نسبتاً برخوردار جامعه نیز، قانون جنگل حاکم است؟

گامِ اول رهایی؛ پول

برای رسیدن به پاسخ پرسش‌هایی که پیش‌تر به آن اشاره شد در گزارش حاضر دو کمپ ترک اعتیاد در نقطه‌ی شمالی و جنوبی شهر تهران مورد بررسی قرار گرفته‌اند.

«علیرضا محمودنژاد» مدیر کمپ ترک اعتیاد «آوای میعاد رهایی» در تجریش است. این مرکز که خصوصی محسوب می‌شود، دارای امکانات رفاهی‌ای از قبیل روف گاردن است که دیدن این امکانات در کنار روایت‌هایی که از شرایط نامناسب برخی کمپ‌ها وجود دارد، ناخواسته ارتباط میان برخورداری مالی و ترک اعتیاد را پررنگ می‌کند.

مدیر این کمپ که عقیده دارد پولدارها و باسوادها جزو افرادی هستند که سخت‌تر می‌توان آن‌ها را ترک داد، اظهاراتی درباره‌ی مراجعان به این کمپ مطرح می‌کند: «این‌جا خیلی از سلبریتی‌ها می‌آیند. افرادی که مراجعه می‌کنند کسانی هستند که از لحاظ مالی در کشور مطرح هستند اما از یک طرف آدم‌های متوسط هم مراجعه می‌کنند. شاید ۵۰ درصد این افراد دستشان به دهنشان می‌رسد.»

او نوع مصرف مواد مخدر را به طبقه‌ی اجتماعی – اقتصادی افراد مرتبط می‌داند: «نوع مصرف به طبقه‌ی افراد مرتبط است. اعتیاد بیماری لذت‌هاست و هر کسی که به هر نوع از ماده‌ای که لذت بدهد، عادت کند به آن اعتیاد می‌گوییم. بیماری اعتیاد، نداشتن تعادل در رفتار، احساس و مدیریت کردن منابع مالی است. بستر بیماری اعتیاد ترس است. هر کدام از بیماران اعتیادی آدم‌هایی هستند که ترس از تنها شدن دارند.»

مدیر کمپ ترک اعتیاد «آوای میعاد رهایی» عقیده دارد در مراکزی که پول ناچیزی دریافت می‌کنند، درمان مناسب انجام نمی‌شود: «بیش‌تر مراکزی که در تهران هستند، فقط یک محیط چار دیواری درست کردند که کسی مواد در آن‌جا مصرف نمی‌کند ولی وقتی بیماران بیرون می‌آیند، ولع مصرف دارند.»

او اضافه می‌کند: «خیلی از این مراکز در کشور ما با یک مبلغ ناچیز از بیمار نگهداری می‌کنند و هیچ درمانی روی او انجام نمی‌شود، چون محیط بسته است و مواد نیست. نکته‌ی مهم این است که بعضاً در این مراکز مواد هم پیدا می‌شود.»

این مدیر کمپ ترک اعتیاد که عقیده دارد باید با فرد معتاد «عقلانی» رفتار شود، اظهار دارد که علت حادثه‌ی کمپ ترک اعتیاد لنگرود سهل‌انگاری از سوی مسئولان آن مرکز بوده است: «در مملکت ما با پول همه‌جور امکاناتی در اختیار شخص حقیقی و حقوقی قرار می‌دهند. برای مثال شما می‌بینید جایی اصلاً مرکز نیست اما کار مرکز را انجام می‌دهد و چند مورد این چنین وجود دارد.»

لنگرودهای بعدی در راه است؟

این‌جا خبری از امکانات هتل مآب کمپ‌های شمال شهر نیست. کمپی با دری قدیمی و متروک روبه‌روی بازار آهن‌آلات در نازی‌آباد اگر بخواهد هم نمی‌تواند امکاناتی در حد هتل در اختیار بیماران معتاد قرار دهد.

پشت کمپ خانواده‌ای در آلونک زندگی می‌کنند. پدر و مادری به همراه دو فرزند با نام‌های بنیامین و مهراد که هر دو مبتلا به بیماری اعتیاد هستند و می‌گویند اگر می‌دانستند معتاد خواهند شد، اصلاً بچه نمی‌آوردند.

پدرِ خانواده مدعی است با کار ضایعات خرج خانواده را می‌دهد اما واقعیت این است که کودکان با غذای کمپِ مجاور آلونک سیر می‌شوند.

اینجا دنیایِ طبقه‌ی ضعیف جامعه است. جایی که برخی بیمارانی که در کمپ بستری هستند، یا اصلاً پول پرداخت هزینه‌های درمان را ندارند یا نصفه و نیمه از پس آن برمی‌آیند.

مدیر این کمپ که به‌دلیل مانع‌تراشی‌های احتمالی سازمان بهزیستی تمایل ندارد نامی از این کمپ آورده شود، خودش ۳۷ سال است که اعتیاد را کنار گذاشته و حالا با تأسیس این مکان قصد دارد به افرادی مانند خودش کمک کند.

او می‌گوید اغلب افرادی که برای درمان اعتیاد مراجعه می‌کنند از قشر ضعیف جامعه هستند: «این‌جا اغلب قشر ضعیف جامعه مراجعه می‌کند که ممکن است هیچ درآمدی هم نداشته باشد؛ اما بعضی‌ها که درآمد ندارند و مایل به تغییر هستند را رایگان قبول می‌کنیم.»

این مدیر که نمی‌خواهد نامش فاش شود، شرط اول ترک بیماری اعتیاد را تمایل خود فرد می‌داند: «ترک اعتیاد ربطی به پولدار بودن یا نبودن ندارد. بیمار معتاد تا خودش تمایل به ترک نداشته باشد، حتی خدا هم نمی‌تواند به او کمک کند. من ۳۷ سال نمی‌خواستم ترک کنم اما وقتی خودم خواستم، بالاخره این کار را انجام دادم و اتفاق افتاد. شرط اول ترک، تمایل است.»

او عقیده دارد مهم‌ترین مشکلی که در حال حاضر وجود دارد این است که پس از ترک، اقدامی برای اشتغال‌زایی افراد انجام نمی‌شود: «بیمار یک ماه این‌جا بستری می‌شود، ولی وقتی بیرون می‌رود، کار ندارد و هیچ‌کس هم از او حمایت نمی‌کند. موقع گرفتن معتادان را می‌گیرند و بستری می‌کنند اما موقع رها کردن از او نمی‌پرسند کجا می‌رود و چه کار خواهد کرد. بیمار مجبور است بیرون برود و از نداری و بدبختی دوباره شروع به مصرف مواد کند.»

او در ادامه به فعالیت کمپ‌هایی اشاره می‌کند که هیچ مجوزی ندارند و در قبال رخ دادن حوادث احتمالی مسئولیتی قبول نخواهند کرد: «در همین منطقه فقط دو کمپ ترک اعتیاد وجود دارد که از سازمان بهزیستی مجوز دارند و سه مرکز هستند که بدون مجوز کار می‌کنند و اگر اتفاقی رخ دهد، سریع کمپ را می‌بندند. حتی مواد هم در این مکان‌ها پیدا می‌شود.»

مدیر این کمپ در حالی که حین صحبت کردن مدام دوربین‌های مداربسته را چک می‌کند، درباره‌ی حادثه رخ داده در کمپ لنگرود چنین اظهار نظر می‌کند: «من ۲۰ سال است که در این کمپ هستم و لیست برنامه داریم. ظرف‌شور که باید ظرف بشورد، نگهبان، دژبان و کسانی که از دوربین‌های مدار بسته همه‌ی اتاق‌ها را کنترل می‌کنند. شب هم به همین ترتیب یک دژبان داریم که از طریق دوربین‌های مداربسته تمام کمپ را زیر نظر دارند. از نظر من مسئولان کمپ لنگرود بی‌توجهی کردند. شب‌ها یک نفر در حیاط است و یک نفر دوربین را چک می‌کند. ما این‌جا افرادی داریم که دزد و سابقه‌دار هستند و من فکر می‌کنم معرفی کردن یک متهم که قبلاً آن‌جا بوده برای دفاع از مدیر کمپ بوده. نمی‌دانم شاید آن مدیر پولدار بوده است.»

او با اشاره به این نکته که در این محله معتادان زیادی وجود دارند، می‌گوید: «در حال حاضر ما ۶۰ مریض داریم که تقریباً هیچ‌کدام توان پرداخت هزینه‌ی کامل را ندارند. معمولاً بین یک تا یک میلیون و پونصد پرداخت می‌کنند. ما این‌جا را برای درآمدزایی تأسیس نکردیم، برای کمک به رفقایمان زدیم.»

این مدیر کمپ در آخر از عملکرد سازمان بهزیستی در قبال کمپ‌های ترک اعتیاد انتقاد می‌کند: «بهزیستی به جای این‌که به کمپ‌ها کمک کند، مانع ایجاد می‌کند. در این ۲۰ سال فعالیت ما یک بار نشد بازرس به ما حتی خسته نباشید بگوید. هر وقت که بازرس می‌آید، حتی از رنگ دیوار ایراد می‌گیرد و هیچ کاری انجام نمی‌دهند. حتی راجع به کار اشتباه هم هیچ راهنمایی انجام نمی‌دهند.»

آن‌چه بررسی‌ها از دو کمپ ترک اعتیاد در دو نقطه‌ی شمالی و جنوبی شهر تهران نشان می‌دهد این است که دسترسی بیماران معتاد به درمان و خدمات مناسب بسیار با طبقه اجتماعی- اقتصادی آنان ارتباط دارد اما لزوماً برخوردار بودن یا نبودن به لحاظ مالی نمی‌تواند ضامنی برای تمایل نداشتن افراد به مصرف مواد مخدر باشد. از سویی دیگر آن‌چه اهمیت دارد، فعالیت مراکز کمپ اعتیادی است که هیچ مجوزی ندارند و در صورت بروز حوادثی مشابه آن‌چه در لنگرود رخ داد، هیچ‌کس پاسخگو نخواهد بود.

مطالب مرتـبط

بدون نظر

نظر بگذارید