خبرگزاری هرانا – دو زندانی در استان‌های گلستان و فارس که پیشتر بابت اتهام قتل به اعدام محکوم شده بودند، با کسب رضایت اولیای دم از مجازات مرگ رهایی یافتند.

به گزارش خبرگزاری هرانا به نقل از میزان، یک زندانی در گلستان از اعدام نجات یافت.

رئیس کل دادگستری این استان گفت: اولیای دم یک پرونده در شهرستان مینودشت در راستای یک پویش مذهبی، از اجرای حکم اعدام یک محکوم گذشتند.

حیدر آسیابی در خصوص این پرونده اظهار کرد: چهار سال پیش در یک دعوای خانوادگی، فردی جان خود را از دست داد. پس از رسیدگی به پرونده و با درخواست اولیای دم، حکم اعدام صادر شد و در نوبت اجرا قرار گرفت.

وی افزود: پیش از اجرای حکم، چندین نشست با پادرمیانی اعضای شورای حل اختلاف زندان گنبدکاووس و ریش سفیدان دو خانواده برگزار شد. شب گذشته، مورخ ۱۵ تیرماه، اولیای دم به مناسبت ایام سوگواری مذهبی از اجرای حکم اعدام منصرف شدند. با رضایت اولیای دم، این زندانی از اعدام نجات یافت.

این مقام قضایی اعلام کرد که از ابتدای سال جاری، این چهارمین محکوم به اعدام است که بخشیده می‌شود؛ سال گذشته نیز ۲۲ محکوم به اعدام با گذشت اولیای دم بخشیده شدند.

یک زندانی در استان فارس از چوبه دار رهایی یافت

به گزارش اعتماد، یک محکوم به اعدام، در حالی که قرار بود چند روز پیش برای بار دوم پای چوبه دار برود، با رضایت اولیای دم از اجرای حکم نجات پیدا کرد.

بر اساس این گزارش، وی پیشتر نیز یک بار تا پای چوبه دار رفت، اما در لحظات آخر توانست از اولیای دم مهلت بگیرد. این متهم پیشتر در دادگاه کیفری استان فارس محاکمه و به اعدام محکوم شد. وی به رأی صادره اعتراض کرد، اما قضات دیوان عالی کشور نیز حکم اعدام را تایید کردند.

در این گزارش درباره جزییات پرونده آمده است: در ۲۷ فروردین ۱۳۹۹ گزارشی از نزاع در یک ساندویچ‌فروشی در یکی از شهرهای استان فارس به پلیس اعلام شد. در آن درگیری، جوانی ۲۷ ساله که صاحب مغازه بود، با ضربه چاقو به سینه‌اش زخمی شد. او به بیمارستان انتقال یافت اما با وجود تلاش پزشکان، جان باخت و در این رابطه پرونده‌ قضایی تشکیل شد.

بررسی‌های تیم جنایی نشان داد که قتل سر اختلاف درباره یک ساندویچ رخ داده بود. جوان ۲۰ ساله متهم به قتل، پس از یک هفته خود را تسلیم کرد و در اعترافاتش گفت: “آن روز از صبح مشغول کار بودم و فرصتی برای خوردن صبحانه یا ناهار پیدا نکرده بودم. سفارش همبرگر دادم اما صاحب مغازه به اشتباه ساندویچ ژامبون سرد به من داد. بحث‌مان شد و در اوج خشم، چاقویی از روی پیشخوان برداشتم و ضربه‌ای به او زدم. اصلاً نیت کشتنش را نداشتم. وقتی فهمیدم فوت کرده، عذاب وجدان شدیدی گرفتم و هر شب کابوس می‌دیدم. یک هفته به یکی از شهرهای شمالی رفتم و در خانه یکی از بستگانم مخفی شدم. اما عذاب وجدانم اجازه نداد فرار کنم و تصمیم گرفتم خودم را معرفی کنم.”