خانه  > slide, دگرباشان جنسی  >  پناه بردن به تیغ جراحی از دست سنت ها و خرافه ها/ احسان حسین زاده

پناه بردن به تیغ جراحی از دست سنت ها و خرافه ها/ احسان حسین زاده

ماهنامه خط صلح – این متن، مصاحبه با یک ترنس ایرانی به نام ش.م است که اطلاعات بسیار مفیدی در مورد ترنس ها، مشکلات و تجارب شخصی آن ها از دید یک ترنس که مورد عمل جراحی تغییر جنسیت قرار گرفته، در اختیار ما می گذارد. خواندن این گزارش به کسانی که اطلاعات کمی در مورد ترنس ها دارند و یا تحت تاثیر تعصبات عرفی و آموزه های دینی با این افراد دشمنی دارند، اکیداً توصیه می شود.

احسان حسین زاده

ترنس ها با مشکلات زیادی در ایران درگیر هستند. از قوانینی که به جای حمایت، به آن ها آسیب می زند، تا فرهنگی که ایشان را با برچسب های مختلف و زشت از خود طرد می کند و خانواده هایی که به جای حمایت های روحی، بیش تر ملکه عذاب ترنس ها می شوند. در گفت و گویی که با ش.م داشتم به بخشی از این مشکلات اشاره شده است. در این مصاحبه سعی شده به زندگی یک شخص ترنس که مورد عمل جراحی تغییر جنسیت قرار گرفته، نزدیک تر شویم و با پرسیدن سوال های شخصی خواننده را با تمام ابعاد زندگی یه ترنس آشنا کنیم؛ چرا که آشنا شدن با زندگی ترنس ها گام اول در درک آن هاست و لازمه این آشنایی دانستن از خصوصی ترین ابعاد زندگی آن هاست. تنها با لمس مشکلات آن هاست که می توانیم از اجتماع حمایت های مختلف روحی و مادی را برای این گروه از شهروندان مطالبه کنیم. متاسفانه نه تنها سیستم تعریف شده پزشکی و قانونی در ایران ترنس ها را آزار می دهد، که نداشتن تصویر درستی از ترنس ها نزد جامعه ایرانی نیز باعث لطمات زیادی به ترنس ها شده است. از این رو تنها راه تغییر نگرش مردم به این گروه، فرهنگ سازی در این زمینه است؛ طوری که یک شخص عادی بفهمد زندگی یک ترنس (چه مورد عمل جراحی قرار گرفته باشد چه علاقه ای به عمل نداشته باشد)، به دلیل مشکلات زیادی که این اشخاص در جوامعی مثل ایران دارند، تا چه حد سخت است و تا چه اندازه این گروه از شهروندان نیازمند درک شدن از طرف جامعه و همراهی آنان هستند. متاسفانه تجربه مصاحبه شونده در این زمینه بسیار تلخ است؛ چرا که او پیش تر خود را لزبین می دانسته و به دلیل فشار زیاد نهادهای رسمی و قانونی در ایران و هم چنین وجود فشارهای اجتماعی و برچسب زنی های جامعه ایرانی، با اکراه تن به عمل جراحی داده است. لذا این مصاحبه نشان می دهد که آمار بالای عمل جراحی تغییر جنسیت در ایران -طوری که مقامات رسمی جمهوری اسلامی از آن به عنوان یک پیروزی و پیشرفت یاد می کنند، حاکی از موفقیت نیست؛ بلکه ثابت می کند که فشار حاکمیت و جامعه برای عمل جراحی تغییر جنسیت باعث نابود شدن کامل زندگی برخی از افراد جامعه ال‌.جی.‌بی.‌تی در ایران شده است. در خلال مصاحبه و هم چنین در سطور پایانی از توصیه های مصاحبه شونده برای ترنس هایی که قصد عمل جراحی دارند و نیز پیشنهادهایی برای بهبود شرایط ترنس ها در ایران بهره خواهیم برد.

خوب از کجا شروع کنیم؟

رابطه جنسی یک مسئله خیلی شخصی هست، اما در ایران علاوه بر حکومت، مردم هم دنبال کشف روابط جنسی تو هستند. خیلی ها در ایران هستند که اصلاً شاید ترنس نباشند اما در جامعه غیرتی ایران برچسب “هم جنس باز” به آن ها زده می شود. یا این که چون می بینند ته چیزی که هستند، هیچی نیست (یعنی مثلاً دختری باشی که به دختران علاقه مند است، اما دختری با تو نماند)، فکر می کنند تهش غلط است. این طور بودن ها در فرهنگ و قانون ایران است که غلط است؛ وقتی من به اروپا آمدم و ترنس ها را دیدم، متوجه شدم که چه زندگی راحتی دارند. ترنس ها در اروپا همان طور که هستند، زندگی می کنند. مثلاً من می دانم ترنس هایی که در ایران هستند، به سینه هایشان گِن می بندند که آن ها را مخفی کنند. اما در اروپا دیده ام که این افراد چطور در مهمانی ها حتی لخت بودند و می رقصدیدند؛ یعنی برایشان مهم نبود که دیگران چگونه در مورد بدنشان فکر می کنند و جامعه هم انگشت نمایشان نمی کرد‌. ما در ایران خشک مذهب هستیم و خیلی با این مسئله بدون انعطاف برخورد می کنیم. من از وقتی به اروپا آمدم، خیلی نظرم نسبت به ترنس ها عوض شد؛ تا حدی که اگر قبل از عملم به این جا آمده بودم و این فضای راحت زندگی ترنس ها را می دیدم، به هیچ وجه عمل نمی کردم.

یعنی اگر تو یک جامعه باز زندگی می کردی، عمل نمی کردی؟

نه، اصلاً عمل نمی کردم. به خاطر این که بعد از عمل اصلاً یک چیز دیگر شدم و کلاً زندگی ام عوض شد.

چرا؟ چون هویت جنسی رسمی ات در جامعه کلاً از زن به مرد تغییر پیدا کرد؟

ببینید، تا قبل از این که عمل کنم، توی کاراکتر خودم بودم. یک زن بودم و ارتباطات اجتماعی ام عادی بود. ولی وقتی عمل کردم، کلاً قیافه ام عین یک بچه شد. در واقع قیافه یک پسر ۳۰ ساله به هیچ وجه نمی تواند مثل یک بچه باشد، اما وقتی آن زنانگی صورت را روی هویت مردانه می آوری، داستان چیز دیگری می شود. یک بار بعد از عملم یک راننده آژانس به من گفت که من هم یه پسر هم سن تو دارم. پرسیدم پسرت چند ساله است که گفت ۱۰ ساله! داشتم از تعجب دیوانه می شدم. یا مثلاً یک بار که مشغول رانندگی بودم و می خواستم جای پارک پیدا کنم، یک سرهنگ من را دید و گفت تو چند ساله هستی که نشستی پشت فرمان؟ و کلی سر این مسئله که ثابت کنم چند ساله هستم، درگیری داشتم.

الان گواهینامه زمان دختر بودنت را داری یا گواهینامه با هویت جنسی پسرانه داری؟

گواهینامه ام همان گواهینامه دخترانه است و هر وقت برایم مشکلی پیش بیاید، یک برگه دارم که نشان و توضیح می دهم؛ چون من کارهای جراحی ام در ایران را به صورت قانونی انجام دادم. جالب است بدانید تا وقتی که آن عمل آخر را انجام ندهید و آلت تناسلی مردانه کاشته نشود، هیچ کدام از مدارک شناسایی از دخترانه به پسرانه تغییر پیدا نمی کند. تصور کن که من به خاطر قوانین احمقانه جمهوری اسلامی بروم این همه عمل جراحی انجام دهم تا در نهایت اجازه دهند کارت های هویتی و بقیه مدارکم از دخترانه به پسرانه تغییر پیدا کند؛ آخر این چه منطقی است!؟

البته من بعد از عملم یک تعصب خاصی روی مرد بودنم داشتم. مثلاً اگر یک شخصی من را با اسم دخترانه قبلی ام صدا می کرد، واقعاً عصبانی می شدم. ولی وقتی به اروپا آمدم و زندگی آزاد ترنس ها را در این جا دیدم، به خودم گفتم من با خودم چه کار کردم!؟

چند سال است که عمل کردی؟

نزدیک به ۳ سال است که عمل کردم. بعد از عمل خیلی مهم بود که به موقع قرص های هورمون تراپی ام را مصرف کنم و آمپول هایم را تزریق کنم؛ اما نشد. متاسفانه در ایران دکترها فقط به فکر پول گرفتن هستند. این عمل اصلاً مشمول بیمه نمی شود و باید پول زیادی خرج کنیم. بعدها دکترها به من گفتند که نباید این قدر زود جراحی می شدم؛ باید اول هورمون تراپی می شدم. گفتند چون مهم ترین عضو جنسی بدن یک زن رحم و تخمدانش هست، وقتی می خواهید آن را خارج کنید، باید قبلش آماده سازی انجام شود.

آماده سازی یعنی چی؟

یعنی باید مدتی قبل از عمل ویتامین بخورند، رژیم غذایی خاصی را رعایت کنند و یک سری داروهای هورمونی مصرف کنند. من این ها را نمی دانستم و ندانسته حتی سه ماه از این روند را بعد از عمل هم از دست دادم. من یک مدتی هورمون تزریق نمی کردم و چون رحم و تخمدان هم نداشتم، به جایی رسیده بودم که واقعاً داشتم می مردم. به شدت عرق می ریختم، سردم می شد و می لرزیدم. یک بار از سر همین وخامت حالم ساعت ۶ صبح به اورژانس مراجعه کردم. همان روز اتفاقی دکتر خوبی پیدا کردم که با تعجب گفت با خودت چه کردی!؟ البته هزینه ویزیت آن دکتر به شدت گران بود. هر دفعه که ویزیتم می کرد، نزدیک به ۷۰۰ هزار تومان می شد؛ آن هم با دفترچه بیمه. حدود یک میلیون و نیم هم (با دفترچه بیمه) هزینه داروهایم می شد.

من آن موقع (بعد از عمل) بیکار بودم و پرداخت این هزینه ها خیلی برایم سخت بود. ولی خوب یک دوست دختری داشتم که حمایتم می کرد.

از این دوست دخترت بیش تر برایمان می گویی؟

او پارتنرم بود. ما قرار بود با هم ازدواج کنیم. اصلاً من جراحی کردم که با این دوست دخترم ازدواج کنم. اما بعد از این که جراحی کردم، به خاطر مسائل هورمونی خیلی حالم بد بود. البته هنوز هم حالم بد است اما آن موقع اصلاً انگار همه چی عوض شده بود و همین شد که جدا شدیم… و این یکی از سخت ترین اتفاقات زندگی ام بود. من از دختری که عاشقانه هم را دوست داشتیم، جدا شدم؛ تنها به این دلیل که واقعاً نمی توانستم شرایط جدید بعد از عمل ام را هضم کنم. با این حال او فکر می کرد بعد از عمل من سراغ عشق و حال و دختربازی رفتم؛ درحالی که اصلاً این طور نبود؛ تمام فکر و ذکرم این شده بود که من چی‌ و کی هستم و می خواهم چه کنم!؟

من دوستی دارم که بعد از من جراحی کرد. به خاطر موقعیت شغلی و ورزشی که داشت، اصلاً دوست نداشت عمل کند که موقعیت های شغلیش را از دست بدهد. ولی بعد از این که من عمل کردم، او هم تصمیم گرفت عمل کند. شرایط دوستم با من خیلی فرق دارد و هر بار که عکس هایش را در اینستاگرامش می بینم، متوجه خوشحالی اش می شوم. علتش هم این است که پارتنرش را از دست نداد، خانواده اش طردش نکردند، هم چنان کارش را دارد و در واقع رفته و مربی یک باشگاه مردانه شده است. یک بار که با مادرش صحبت می کردم خیلی خوشحال بود و می گفت بعد از چهل سال خدا به من یک پسر داده. این ها مسائل خیلی مهمی است.

بعد از ۳ سال هنوز نتوانستی با هویت جدیدت کنار بیای؟

نه؛ به خاطر این که شدیداً احساسات و رفتارم دخترانه است ولی میلی جنسی ام پسرانه است و به دخترها گرایش دارم. البته از وقتی که عمل کردم دیگر به دخترها هم گرایش ندارم! الان دیگر نه به دختر گرایش دارم نه به پسر! اصلاً دیگر گرایش جنسی ندارم!

علتش چیست؟ فکر می کنی به خاطر داروهای هورمونی باشد که مصرف می کنی؟

من احساس می کنم بعد از جراحی دچار شوک شدم. چون جراحی خیلی سختی داشتم. من در زمان خیلی کوتاهی و بدون در نظر گرفتن مسائل هورمونی، رحم و تخمدان و سینه هایم را تخلیه کردم. بدن من بعد از عمل جوری ورم کرده بود که اصلاً یک آدم دیگر شده بودم. این قدر پف و ورم داشتم که هیچ کدام از لباس هایم اندازه ام نمی شد. علتش را که از دکترم می پرسیدم، می گفت که توی بدنت حباب های میکروبی به وجود آمده. به اروپا هم که آمدم وضع خیلی بهتر نبود. باید تستسترون می زدم و به همین خاطر به پزشک مراجعه کردم. بار اولی که مراجعه کردم و گفتم که من ترنس هستم و این مشکلات را دارم، دکتر اصلاً نمی دانست که ترنس یعنی چه! اصلاً نمی دانستم چطور باید برایش توضیح بدهم و وقتی توضیح هم دادم نمی فهمید که چطور قبلاً دختر بودم و الان پسر هستم و ریش دارم!

یعنی حتی توی اروپا هم چنین ضعف فرهنگی و ضعف شناختی نسبت به ترنس ها وجود دارد؟

متاسفانه بله. من نزدیک به ۶ ماه در کمپ پناهندگان بودم که طی آن مدت به خاطر همین ضعف شناخت به من تستسترون ندادند؛ در حالی که باید هر ۱۵ روز یک بار تستسترون تزریق می کردم. چون هورمون هایم را نمی توانستم بزنم، کلاً قاطی کرده بودم و در آن روزها به حدی حالم بد بود که حتی یک بار در بیمارستان روانی بستری ام کردند. واقعاً وقتی یاد آن دوران می افتم، گریه ام می گیرد. تازه عمل کرده بودم، اما تک و تنها بودم. من همیشه همه دوست هایم دختر بودند اما دخترهای آن جا فکر می کردند من یک پسر بچه به دردنخور هستم. اصلاً هیچ دختری به من نگاه هم نمی کرد. پسرها هم دائم می آمدند و می گفتند که “چطوری داداش”! من از چنین لحنی خوشم نمی آمد؛ یک عمر دختر بودم و این طور رفتارها اصلاً برایم جالب نبود. واقعاً شرایط بدی بود و تا آخرین لحظه هم این ها نفهمیدند که من ترنس هستم، یعنی چه!

اولین بار که فهمیدی ترنس هستی کی بود؟ در واقع منظورم کشف درونی این موضوع هست.

من از بچگی همیشه مداد چشم آرایشی مادرم را برمی داشتم و برای خودم ریش و سیبیل می کشیدم. از ۴ سالگی دوست داشتم دنبال دخترها بروم. مثلاً در دوران راهنمایی در سرویس مدرسه که بودیم، ناگهان راننده ترمز کرد و من رفتم توی سینه های یک دختر! از این اتفاق ناگهانی خوشم آمد و همین باعث شروع ارتباط های بعدی شد. من فکر می کردم این تمایل ها طبیعی است اما یک بار یکی از دوست هایم که علاقه من به دخترها را دید پرسید که “تو همجنس باز هستی؟” همان موقع بود که فهمیدم با بقیه فرق دارم و بقیه دخترها این طور نیستند. راستش این مسئله “همجنس باز” خیلی روانم را اذیت می کرد. دائم از خودم سوال می کردم یعنی چه که من همجنس بازم!؟ پس آن ها چه هستند!؟ اگر یادتان باشد آن زمان ها اصلاً ما با مفاهیمی مثل لزبین و گی و این ها آشنا نبودیم. آن زمان اصلاً این کلمات باب نشده بود و فقط از عبارت “همجنس باز” استفاده می شد. بعدها که بزرگ تر شدم، فهمیدم که لزبین هستم.

هیچ میلی به پسرها نداشتی؟

نه اصلاً، احساساتم پسرانه بود ولی تیپم دخترانه. مثلاً کفش پاشنه بلند می پوشیدم. البته کوچک تر که بودم تیپم هم پسرانه بود. یک زمانی با دختری آشنا شدم که مرتب به من می گفت خودت باش؛ تا آخر شدم همین که هستم! مثلاً می گفت برای چه رُژ لب قرمز می زنی؟ بهت می آید ولی برای تو نیست.

راستش اگر بخواهم منطقی فکر کنم، من شاید اصلاً ترنس نبودم و یک لزبین بودم. مثلاً من نه مثل پسرها یاغی ام، نه جدی و سخت؛ برعکس خیلی لطیف هستم. ترنس هایی را می شناسم که خیلی با پسرها عیاق هستند. با آن ها پارک می روند یا فوتبال بازی می کنند. اما من این مدلی نبودم. لزبین ها هم یک دسته نیستند و این گرایش چند شاخه است. لزبین سافت داریم، لزبین بوچ داریم و غیره. مثلاً یک لزبین داریم که حالتش پسرانه است، تیپش هم پسرانه است اما به دخترها گرایش جنسی دارد. یا یک دسته لزبین هستند که تیپشان پسرانه است ولی دوست ندارند با کسی سکس کنند. یک مدل دیگر هم هست که دوتا دختر کامل که لزبین هستند، از هم لذت می برند. سریال دلوورد را اگر ببینید، دقیقا یکی هست به اسم شین که من از او خیلی خوشم می آید و کاراکتری که مدنظر من هست دقیقاً این شخص است. تیپ و استایل پسرانه دارد، اما دختر است و به دخترها گرایش دارد. در ایران این دسته از لزبین ها مجبور به انجام عمل هستند.

آیا قبل از عمل بهتر نبود که یک روانشناس به شما مشاوره می داد؟ فکر می کنم اگر مشاوره درست دریافت می کردید، احتمالاً عمل نمی کردید.

روانشناس با من صحبت کرد. ۷۲ ساعت انستیتو رفتم.

از طرف دولت رفتن به این انستیتو جهت مشاوره الزامی بود؟

بله، باید می رفتم و رفتم. اما از دید من تجربه خیلی مهم تر است. به نظر من هر کسی که در ایران فکر می کند ترنس است، بهتر است قبل از عمل از ایران خارج شود و سبک های زندگی ترنس ها را در این جا ببیند تا تشخیص دهد از کدام دسته است و چی هست. بعد اگر خواست تن به جراحی بدهد. من عمل کردم اما اگر بخواهم منطقی نگاه کنم من هرگز مرد کامل نمی شوم. پس اگر من زندگی خودم را بپذیرم خیلی بهتر از این است که بروم زیر تیغ جراحی.

در حال حاضر اگر لازم باشد فرمی را پر کنی که از شما جنسیت بخواهد، چه گزینه ای را انتخاب می کنید؟

اگر گزینه ها فقط زن یا مرد باشد، اصلاً جواب نمی دهم. من نه مرد هستم و نه زن. در انتها هم مثل تو مرد نمی شوم! یا آن پسر که می خواهد دختر بشود در انتها شبیه یک زن کامل نمی شود! نمی شود! یعنی شما هر کاری بکنی هم نمی شود!

به این دلیل که یک زمانی دختر بودید و تجربیات زنانه دارید؟

نه، اتفاقاً این می تواند یکی از حُسن های قضیه باشد، برای خوش دل و مهربان بودن؛ چون زن ها مهربان هستند. مسئله این است که من هیچ وقت نمی توانم یک چیزی شبیه آلت تناسلی که شما دارید، داشته باشم. من حتی اگر باز هم جراحی کنم و برایم بیضه مصنوعی هم بگذارند، آخرش چه می شود؟ این بیضه مصنوعی به چه درد من خواهد خورد!؟ نه با این شی مصنوعی می توانم بچه دار شوم، نه هیچ فایده دیگری برایم دارد. به چه دلیل من باید این کار را کنم؟ یا مثلاً عمل آلت تناسلی.

قبل از عمل آیا با پسری هم رابطه جنسی برقرار کرده بودید؟

بله، با پسر رابطه جنسی داشتم اما هیچ حسی نداشتم. در واقع خیلی بدم می آمد؛ آن قدری که اگر یک بار دیگر او را می دیدم با مشت می زدم تو صورتش! اما وقتی با دخترها رابطه جنسی داشتم خیلی خوب بود. من قبلاً حسم فرق داشت. قبل از عمل خیلی رابطه جنسی را دوست داشتم، دوست دخترهایم به این دلیل که پارتنر سکسی خوبی بودم، با من اُخت می شدند. اما درست از زمانی که عمل کردم دیگر نمی توانم رابطه جنسی داشته باشم. چون همه چیز تغییر کرده است. آن موقع دختر بودم و آن طور سکس می کردم، الان دیگر دختر نیستم. اصلاً انگار کل بدنم پیغام خطا می دهد…

آن زمان وقتی با دخترها رابطه جنسی داشتید، کامل ارضاء می شدید؟

نه، من فقط با دو دختر توانستم رابطه راضی کننده جنسی داشته باشم، که آن دو نفر هم لزبین بودند. می دانی وقتی طرف لزبین نبود و توقع داشت من آلت جنسی مردانه داشته باشم و آن طور ارضایش کنم، اصلاً دوست نداشتم لباس هایم را دربیاورم که بفهمد من ناقصم. الان هم که اوضاع بدتر است، حس فوران دارم اما آلت مردانه هم ندارم. این حس واقعاً روح و روانم را به هم ریخته است. الان دیگر نسبت به رابطه جنسی حالت فوبیا دارم. نه تنها نسبت به سکس که نسبت به آدم ها هم دیگر حس خوبی ندارم. نمی خواهم نزدیکشان شوم. خیلی آدم پرانرژی بودم اما متاسفانه خیلی افسرده و مریض شدم.

یعنی همه دوست دخترهایت لزبین نبودند؟

نه لزوماً، بعضی هایشان استریت بودند. با پسرها بودند اما خوب از من هم خوششان می آمد. مثلاً می گفتند چه بامزه است که تو دختر هستی اما رفتارت کاملاً پسرانه است.

از طرفی شغل من آرایشگری بود. در کار تتوی خانم ها بودم. فکر کن من طوری با مشتری هایم ارتباط می گرفتم که سریع با من صمیمی می شدند. اما بعد از این که عمل کردم همه چیز خراب شد. در واقع بعد از عمل اساساً من مشکل برقراری ارتباط با آدم های اطرافم را پیدا کردم. مثلاً رفته بودم پیش برادرم که او هم آرایشگر مردانه بود. عذاب می کشیدم، به هیچ وجه نمی دانستم چطور با مردها معاشرت کنم و ارتباط بگیرم. قبل از عمل که در آرایشگاه زنانه کار می کردم، همین که مثلاً به دختری می گفتم “چقدر موهایت خوش رنگ است”، سر صحبت باز می شد و می توانستیم سه ساعت با هم صحبت کنیم. اما وقتی به پسری می گفتم “چقدر جنس موهایت با حال است”، می گفت آره و تمام!

با همه این تجربه ها فکر می کنید مرد بودن خوب است یا زن بودن؟

حالا که مرد شدم می بینم که چقدر زن بودن بهتر است.

آیا در ایران به شما اجازه می دهند که اجتماعات داشته باشید و تجربه هایتان را با هم به اشتراک بگذارید؟

اگر ترنس باشید، بله. چنین اجتماعاتی داریم ولی من هرگز شرکت نکردم. شرکت نکردم چون از دید من، ما حقیقی نیستیم! ما به خاطر این که از شرایط نابه هنجار و از زیر بار انگشت اتهام جامعه در بیاییم، عمل می کنیم.

منظورتان از “زیربار” چیست؟ زیر بار چه چیزی؟

برای مثال قبل از این که عمل کنم، همه می گفتند “این کیه؟ این چیه؟” حتی چندتا از خانواده های دوست های دخترم به من بی احترامی کردند. می گفتند دوست نداریم تو با دختر ما حرف بزنی.

از چه چیزی در شما بدشان می آمد؟

آن ها می گفتند تو “همجنس باز” هستی و به کل نمی دانستند چیزی به نام ترنس چیست. مدرسه هم به همین شکل بود. برای مثال یک دختری عاشق من می شد و بعد من را از مدرسه اخراج می کردند. یکی دیگر روی دستش با تیغ می زد اس.اچ (همان اسم من)، باز من را اخراج می کردند. آن قدر اخراجم کردند که دیگر هیچ مدرسه ای حق ثبت نام من را نداشت؛ با این که خیلی بچه باهوش و خوبی بودم.

یک نکته دیگر هم باید بگویم. من وقتی به اروپا آمدم، چیزهایی دیدم که واقعاً ترسیدم. نمی خواهم توهین کنم، اما آن ترنس هایی که عمل کرده بودند، تقریبا همه دیوانه شده بودند. یعنی حین ارتباط با آن ها، متوجه می شدی که اصلاً رفتار طبیعی ندارند. البته خوب شد که من این ها را دیدم. چون به این نتیجه رسیدم که نباید عمل کنم وگرنه مثل این ها دیوانه می شوم. الان دارم زندگی ام را می کنم، قید سکس و پارتنر را می زنم اما لااقل سلامت روان خودم را حفظ می کنم.

یعنی به نظر شما ترنسی که عمل کند کار اشتباهی انجام داده است؟

نه لزوماً. خیلی ها هستند که واقعاً ترنس هستند. آن ها باید عمل کنند.

شرایط ایران در رابطه با نحوه رویارویی با ترنس ها چقدر با شرایط ایده آلی که توقع آن را دارید، فاصله دارد؟

فاصله خیلی زیادی دارد. در وهله اول مهم است که خانواده کاری به این قضیه نداشته باشد. پدرو مادر کاری به طرف نداشته باشند که آیا تو دختری یا پسر! پدر و مادرها باید به این فکر کنند که در کدام حالت تو خوشحال تر هستی. خانواده خود من، بیش ترین لطمات را به من زدند. مادرم هم که توی سن ۳۰ سالگی ام پذیرفت که من باید عمل کنم، الان می گوید که “کاش عمل نکرده بودی! من دخترم را می خواهم!” هر بار که این حرف را می زند انگار دنیا روی سرم خراب می شود. من توقع دارم که مادرم در این راه حمایتم کند نه این که هر روز توی دلم را خالی کند. توقع دارم که به جلو هُلم بدهد، نه این که از راهی که میانه آن هستم، پشیمانم کند. همین چیزها باعث می شد که از خانه و خانواده فرار کنم. من حتی قبل از عمل آن قدر که دچار تردید، مسایل فکری و بحران شده بودم و حمایت خانواده را هم نداشتم، اقدام به خودکشی کردم.

در مورد خانواده، این را هم بگویم که خانواده من نه تنها حمایتم نکردند که همیشه من را به چشم یک آدم مبتذل و منحرف می دیدند. در زندگی شغلی ام هرگز تشویقم نکردند، هیچ وقت روی من سرمایه گذاری نکردند و برعکس تمام سرمایه گذاری ها روی برادرم می شد. با این حال، من پیشرفت می کردم و خیلی در شغلم موفق بودم.

تصور می شود که در حال حاضر شرایط روحی تان بدتر شده است؟

بله بدتر شده است، چون دیگر دختر هم نیستم؛ الان شدم دوجنسه. هرکسی من را می بیند، فکر می کند چون ریش دارم پسر هستم. اما خوب من پسر نیستم و این اوضاع را بدتر می کند. اصلاً من مانده ام کی و چی هستم و چه کار می خواهم بکنم. اگر واقعاً یک پسر خالص باشم، باید بروم هر روز با این بچه ها فوتبال بازی کنم اما این کار را دوست ندارم. در عوض کافی است یک جمع دخترانه ببینم. همان جا می نشینم و تکان نمی خورم. نه به خاطر مسایل جنسی، صرفاً به خاطر این که دوست دارم با خانم ها معاشرت کنم. خوب من قبلاً زن بودم و خودم هنوز احساس نمی کنم که پسر هستم.

اگر خود شما صبح بیاید و به من بگویید بیا برویم بیرون، همان لحظه دست هایم شروع به لرزیدن می کنند. در واقع من کل روز استرس دارم و فقط شب ها کمی آرام تر می شوم. حتی گوشی موبایلم که زنگ می خورد، بدنم شروع به لرزیدن می کند. اصلاً نمی دانم دلیل این همه استرس و تنش چیست. طوری شده که اصلاً نمی توانم بیرون بروم. صبح که از خانه بیرون زده بودم، یکی از همسایه ها من را دید و سلام کرد. جواب سلامش را با صدای نازک دادم؛ مثل دخترها. بعد از خودم متنفر شدم. با خودم فکر کردم اگر مرد هستم، پس این چه صدای نازک و بچه گانه ای است که من دارم!؟ این درگیری های درونی هر روز وجود دارد…

کیفیت عملکرد آلت کاشته شده، چگونه است؟ آیا برای همه آن هایی که عمل کرده اند، نتیجه بد داده است؟

از نظر من شانسی است. شاید خوب شد، شاید هم بد! من که جراتش را ندارم. شما در گوگل سرچ کن، جراحی اف‌.تو.‌ام (Female to Male) خواهی دید که این نوع جراحی چقدر وحشتناک و سخت است. اول رحم و تخمدان را درمی آورند، بعد سینه ها را تخلیه می کنند، سپس باید یک جراحی زیبایی انجام شود که شبیه مرد شوی. آخر سر باید عمل کاشت آلت و بیضه انجام شود که عمل بسیار سختی است و کل بدن را درگیر می کند. در نهایت هم آن آلت، یک آلت نرمال نمی شود. پوستی چند رنگ خواهد داشت، چون پوست را از روی ساق دست ها کنده اند و آن جا گذاشته اند. به ما در ایران ظلم شد، بهتر بود همان طور که هستیم -یعنی لزبین-، قبولمان می کردند تا مجبور نباشیم این بلاها سرمان بیاید. و بدتر از ما بیچاره گی ها هستند. آن ها را خیلی اذیت می کنند. خیلی ها که من را می دیدند، می گفتند “چه با مزه، این دختر عین پسرهاست”.

می خواهید بگویید پسر بودن یک نوع امتیاز است؟

دقیقاً! چون رفتارها با افراد گی خیلی بد است. به آن ها می گویند: “تو چرا این قدر رفتار دخترانه داری!؟” منظورم این است که تحقیرشان می کنند.

شما می گویید که قصد ندارید عمل جراحی دیگری انجام دهید. اما تا این جا که آمده ای، چرا که نه؟ آیا امکان بازگشت از این راه هست؟ یعنی این که دوباره دختر باشید؟ همان طور که فکر می کنید برایتان بهتر بود؟

ببینید، تا وقتی زیر بار این عمل وحشتناک نرفته باشید این هویت نصف و نیمه با آدم هست. شما همیشه یک راه را به خاطر نتیجه نهایی اش می روی، اما من الان می ترسم تا آخر این راه را بروم. من همیشه وقتی دختر بودم خودم را پسر تصور می کردم و دوست داشتم ریش داشته باشم و سینه ام صاف باشد. الان این ها را دارم، اما هیچ وقت دوست نداشتم آلت تناسلی مردانه داشته باشم. هیچ وقت خودم را با یک آلت مردانه تصور نکردم. حالا هم نمی توانم به بیش تر از این فکر کنم. نه در توان خودم می بینم، نه زندگی را آن قدر مهم و جدی می بینم که به خاطرش زیر بار چنین عمل سنگین و وحشتناکی بروم. این جراحی خیلی سخت است. سینه ام را جراحی کردم و کلی هزینه کردم، اما هنوز هم شبیه یک سینه مردانه نیست و باید باز هم عمل کنم. دکتر قول داد که صاف می شود، اما نشد. تصور کنید من هم تنم مو دارد، هم سینه هایم دارد بزرگ می شود…

راهی را تا اینجا آمده ای، می توانید بازگردید؟

دیگر دوست ندارم برگردم.

در حال حاضر مرد بودن خودت را دوست داری یا زن بودن را؟

همین که الان هستم خوب است!

یعنی مرد بودن را دوست دارید؟

نه، من که مرد نیستم! ببینید، نه می توانم عمل کنم نه می توانم‌ برگردم و زن باشم! بدترین حالت است. غروری دارم که آن غرور زن بودن را دوست ندارد اما رفتارم زن بودن است! می دانید من یکی از همان طبقه بندی های لزبین ها هستم که پسر است اما از نوع دختر! خوب این خیلی بد است. می شود دوجنسی بودن، یک حالت دوقطبی، چیزی نامعلوم. فکر می کنم گیر کردم. نیاز به مشاوره خیلی پیشرفته دارم. پیش هر مشاوری رفتم، می خواهد به من بقبولاند که همین طور خوب هستم. می خواهند راضی ام کنند اما راهکار نمی دهند. در این موضوع باید خودم با خودم به نتیجه برسم.

به نظرتان اگر تا آخر این راه بروید و عمل کاشت بیضه و آلت را انجام بدید، مشکل حل نمی شود؟

در طول زندگی ام به خاطر مشکلم خیلی سختی کشیدم. آن قدر سختی کشیدم که دیگر واقعاً اعصاب تحمل یک شوک دیگر، یک عمل دیگر را ندارم. زندگی به من روی خوشی نشان نداد که به خاطرش خودم را تکه پاره کنم!

فکر می کنید که اگر در ایران آزادی جنسیتی وجود داشت، چند درصد مشکلات افرادی مثل تو حل می شد؟

صددرصد مشکلاتشان حل بود اگر جامعه ای داشتیم که ما در آن انگشت نما نبودیم و مکرراً از ما نمی پرسیدند “تو دختری؟ تو پسری؟ تو چی هستی؟”، ما دیگر مشکلی نداشتیم. خیلی سخت است که هر روز خودت را برای آدم ها تعریف کنی و توضیح بدهی.

نقش مشکلات قانونی -مانند همان صد ضربه شلاق- چگونه است؟

صد ضربه شلاق قسمت خوب ماجراست! خیلی از ترنس ها و گی ها و لزبین ها توسط خود پلیس مورد تجاوز قرار می گیرند و سکوت می کنند. به کرات این اتفاق افتاده است، من می دانم.

مردها بر اساس غریزه جذب جنس مخالف می شوند. در واقع غریزه به آن ها خط می دهد که چطور جلو بروند، سر صحبت را باز کند و با آن دختر دوست شوند. این مسئله در تو چگونه است؟ منظورم این است که می توانی الان با دختری که ازش خوشت می آید، دوست بشوی؟

الان واقعاً برایم سخت شده است. خواستم البته، اما نشد. چون می ترسم با دختری رابطه ام را جدی تر کنم. می ترسم که اگر رابطه جدی شد و طرف به تختخواب من آمد، با او چه کار کنم. یک شب در یک بار از دختری خوشم آمد، بعد از رقص و بوسه داستان ختم شد به منزل من و رختخواب من. اما در تختخواب نمی دانستم چه کار کنم؛ من که آلت جنسی نداشتم و نمی توانستم…

از شرایطتت خبر داشت؟

بله می دانست من ترنس هستم و می خواست با من باشد؛ اما نشد. در واقع دیگر امکان داشتن رابطه جنسی مثل زمانی که لزبین بودم هم نداشتم. چون خیلی دردناک است. همین شد که میل جنسی ام به کل از بین رفت. کلیتوریس بعد از مصرف هورمون، برجسته می شود. همین برجستگی باعث می شود که رابطه جنسی خیلی دردناک شود.

توصیه ای برای کسانی که شبیه شما هستند و یا در شرایط شما هستند، دارید؟

توصیه ام این است که قبل از هر چیز بفهمند که هستند و چه می خواهند. تحت تاثیر جامعه و افراد جامعه و خانواده تصمیم نگیرند. به این فکر نکنند که اگر مرد باشند درست است. نظر شخصی من این است که ما در نهایت هم مرد کامل نمی شویم و این عمل ها فقط بازی با روح و روان افردی مثل ماست. اما اگر جامعه ما بپذیرد که یکی لزبین است، یکی گی و یکی تزنس، خیلی ها نه تنشان را و نه اعصابشان را زیر بار این جراحی ها نمی برند.

خانواده ال‌.جی.‌بی.‌تی بسیار گسترده است و شما باید بفهمید از کدام دسته اید. هر کدام از این چهار دسته هم زیرمجموعه های خودش را دارد. وقتی از مشاورم شنیدم که خیلی ها بعد از عمل خودکشی می کنند، تعجب کردم. می گفتم برای چه خودکشی می کنند؟ مگر به آرزویشان نرسیده اند!؟ مگر نمی خواستند پسر و یا دختر باشند. اما الان علتش را می فهمم. چون من در حال حاضر پسر نیستم، دختر هم نیستم. من آدمی نیستم که تا آخرش بروم و پسر بشوم، آدمی هم نیستم که دختر باشم؛ همه چیز بدتر شد. این ها نکته های خیلی مهمی هستند. اگر کسی واقعاً قصد عمل کردن دارد هم، حداقل یک دوره قبل از عمل باید هورمون درمانی کند که بهتر بفهمد چه می خواهد. مثلاً باید بفهمد که از این کاراکتر پسری که در آن قرار گرفته است، راضی هست یا نه. در اروپا هم همین کار را می کنند. هورمون که می زنید ریش درمی آورید و ظاهرتان مثل پسرها می شود. خوبی اش این است که قبل از عمل این ها را تجربه می کنید و ریسک عدم بازگشت ندارد.

به نظر شما قوانین چه تغییری باید بکند تا اوضاع ترنس ها بهتر شود؟

به نظرم مجازات کردن ترنس ها و گی ها و لزبین ها باید لغو شود و حکومت در مسایل شخصی و روابط جنسی مردم به هیچ وجه دخالت نکند تا مردم بتوانند خودشان باشند. واقعاً نمی فهمم که چرا باید حکومت در روابط جنسی مردم تفتیش کند. سکس عین غذا خوردن موضوع پیش پا افتاده ای است و نباید زیاد در آن دخالت کرد.

یک مسئله دیگر هم بحث فرهنگ سازی است. مثلاً فردی را که با یک بیماری نادر پروانه ای به دنیا می آید در نظر بگیرید. آن فرد دست خودش نیست و خودش نخواسته که این بیماری را بگیرد. قضیه ترنس ها و لزبین ها و گی ها هم همین است. ما هم خودمان نخواستیم از نظر جنسی متفاوت باشیم. به نظرم این فرهنگ سازی خیلی مهم است. ما چون با اکثریت جامعه فرق داریم، درگیری های زیادی با خودمان پیدا می کنیم و واقعاً روا نیست بقیه هم با ما درگیر شوند و اذیتشان کنند… مدیر دوران راهنمایی مدرسه مان به من می گفت “تو یک انگلی!” دوست دارم از او بپرسم که آخر من چه بدی در حق تو کرده بودم!؟ چون لزبین بودم، دلیل می شود که انگل باشم؟

متشکرم از اینکه اجازه دادی بی پرده با شما صحبت کنم. قطعاً این مصاحبه می تواند بسیاری از پیش داوری های غلط را در مورد لزبین ها و ترنس ها تصحیح کند و امیدوارم روزی برسد که جامعه ال.‌جی.‌بی.‌تی. به راحتی بتوانند تحت حمایت جامعه و قانون، یک زندگی عادی را در ایران داشته باشند.

مطالب مرتـبط

بدون نظر

نظر بگذارید