خانه  > slide, سایر گروهها  >  بررسی دیدگاه شریعت پیرامون حقوق و کرامت مردگان؛ در گفتگو با محمدجواد خلیلی/ علی کلائی

بررسی دیدگاه شریعت پیرامون حقوق و کرامت مردگان؛ در گفتگو با محمدجواد خلیلی/ علی کلائی

ماهنامه خط صلحمحمدجواد خلیلی، دارای مدرک دکترای علوم سیاسی و هم چنین دانش آموخته دروس حوزی از حوزه علمیه قم است. وی که سال هاست در حوزه اندیشه سیاسی اسلامی و جهان عرب پژوهش می کند، در حال حاضر در موسسه راهبردی اسلام معاصر و اندیشکده مطالعات راهبردی کریمه مشغول به فعالیت است.

گفتگو از علی کلائی

با توجه به موضوع پرونده ویژه این شماره از ماهنامه خط صلح، به سراغ ایشان رفتیم تا دیدگاه شریعت در رابطه حقوق انسان مرده و اهمیت حفظ حرمت و کرامت اهل قبور را بررسی کنیم. دکتر محمدجواد خلیلی، در این گفتگو بر اهمیت حرمت مردگان در منظومه فکر اسلامی با استناد به روایت متعدد تاکید می کند و بی حرمتی به سنگ قبور شخصیت های فرهنگی و سیاسی را پدیده ای مذموم و مستلزم پرداخت خسارت می داند. این پژوهشگر اندیشه اسلامی به خط صلح می گوید: «وقتی حرمت انسان زنده ای را که در یک و یا چند مسئله فقهی و یا اعتقادی و یا سیاسی کوچک و یا بزرگ با ما همراه نیست، نگاه نمی داریم و از تریبون های رسمی و غیر رسمی شاهد توهین و تضیع حقوق افراد هستیم، دیگر نمی توان سخن از حقوق میت و احترام به مردگان و آرامگاه آنان کرد و این یکی از نشانه های سقوط اخلاقی جامعه است».

انسان مرده از دیدگاه شریعت دارای چه حقوقی است؟ آیا اساساً چتر حمایت حقوقی پس از مرگ هم بر میت سایه دارد یا این که چنین حقوقی در اسلام منوط به زمان حیات است؟ در واقع در حقوق اسلامی و شریعت، تا چه اندازه حفظ کرامت و احترام به بعد معنوی و روح انسان تاکید شده است؟ آیا احادیثی در این زمینه وجود دارد؟

یکی از قدیمی ترین متونی که در میراث روایی و مذهبی ما به عنوان شیعیان و نیز مسلمانان وجود دارد که در آن از عبارت حق و حقوق در کنار دیگر مفاهیم و عبارت استفاده شده، رساله حقوق امام سجاد علیه السلام است. در این رساله که در خصال و نیز من لا یحضر شیخ صدوق متوفی ۳۸۲ نقل شده است، امام پیرامون حقوق متنوعی سخن می گوید. رساله با حق خداوند شروع می شود و سپس نوبت به اعضا بدن می رسد و حق نماز و روزه و پدر و مادر و همسایه و معلم و برادر و بسیاری موضوعات دیگر بررسی و نکات به عنوان حقوق این افراد و یا اصناف و یا اشخاص و یا عبادات بیان می شود و در مجموع توصیه هایی اخلاقی هستند. در این رساله توصیه ای و یا حقی به عنوان حق میت و یا حقوق میت وجود ندارد، اما برای درک جایگاه میت در منظومه فکری اسلامی باید به روایات پراکنده ای که در میراث فکری ما وجود دارد، توجه کرد تا بتوان به حرمت و یا عدم حرمت میت در این منظومه فکری پی برد.

در تمام ادیان و مذاهب انسان بعد از آن که به پایان حیات مادی خود رسید و بدن و روح از هم جدا شدند برای این وضعیت یعنی وضعیتی که دیگر روح در بدن نیست و فقط جسد و بدن مادی باقی مانده است، تشریفاتی را در نظر گرفته اند. در اسلام نیز همین گونه است. بعد از آن که شخصی از دنیا رفت، دیگر افراد جامعه اعم از اقوام و بستگان و یا حتی دیگر اعضای جامعه اسلامی باید برای آن میت تشریفاتی را به جا آورند. برخی معتقدند نفس وجود این تشریفات -که در اسلام عبارت است از شستشو یا غسل با تشریفات خاص با ماده ای به نام سدر و کافور و سپس پوشاندن جسد با پارچه های مخصوصی که به آن کفن گفته می شود و یک حداقل واجبی دارد و برخی مستحبات را نیز شامل می شود-، حکایت از احترام و حرمتی است که اسلام برای انسان در نظر گرفته است.

برخی از این تشریفات واجب است و اصطلاحاً به آن واجب کفایی گفته می شود؛ یعنی به محض این که شخصی مرد بر همه افرادی که در آن جامعه هستند، انجام تشریفات تدفین او اعم از غسل و کفن و خاکسپاری برای اعضای جامعه واجب می شود و هنگامی که عده ای از بستگان و یا دیگر افراد اقدام به این عمل نمودند، این تکلیف از دیگران ساقط می شود. در سنت اعراب و نیز برخی دیگر از اقوام باستانی عدم توجه به مرده و رها کردن آن ،نوعی بی احترامی به او محسوب می شده است. لذا برقراری این حکم از سوی اسلام برای انجام مراسم مذهبی حکایت از توجه اسلام حتی به انسان بدون روح و انسان بعد از اتمام حیات مادی او و تبدیل شدن او به تکه ای از گوشت و استخوان نیز حاکی از اراده اسلام برای توجه به انسان است. توصیه به عدم تاخیر در تدفین با توجه به این که در گذشته احتمال متعفن شدن جسد نیز بیش تر بوده نیز، در همین چهارچوب قابل فهم کردن است.

بنابراین می توان گفت این قسم از واجبات می تواند بخشی از نگاه منظومه فکری اسلامی به جسد و میت را روشن سازد. بخشی دیگر از توصیه ها جزو واجبات نیست اما توصیه شده و از سوی اسلام برای آن پاداش در نظر گرفته شده تا اعضای جامعه اسلامی به انجام آن تشویق شوند و به این وسیله، هم حرمت انسان نشان داده شود، و هم حرمت میت و خانواده آن پاس داشته شود. به چند نمونه از این توصیه ها اشاره می کنم.

۱ – توصیه شده که حتماً میت تشیع شود. یعنی عده ای از افراد جامعه جمع شوند و در کنار بازماندگان جسد را تا آرامگاه همراهی کنند. برای تشیع جنازه روایات زیادی وجود دارد که حکایت از وجود پاداش اخروی برای این عمل دارد. مثلاً در من لا یحضر الفقیه از امیر مومنان روایت شده که من بهشت را برای شش نفر ضمانت می کنم، یکی از این موارد شش گانه کسی است که از خانه برای تشیع برادر مومن خود خارج می شود و در تشیع جنازه او شرکت می کند. این دست از ثواب ها و پاداش های اخروی برای تشویق افراد است و نشان می دهد که اسلام برای مرده هم حرمت قائل است و مایل است در جامعه برای میت هم آداب و دستورات و تشریفات همراه با احترامی برگزار شود.

۲ – توصیه دیگر، توصیه به شرکت کردن در نماز میت است. برای شرکت در نماز نیز از این دست روایات بسیار وجود دارد. در کتاب کافی شریف از پیامبر روایت می شود که پاداش هر کسی که بر مومنی نماز گذارد، بهشت خواهد بود. این تشویق برای شرکت کردن و اهتمام جامعه به میت است. البته حضور در تشیع جنازه کار ویژه های اجتماعی و اخلاقی دیگری نیز دارد. مانند این که سبب شکل گیری پیوندهای اجتماعی می شود و یا نیز تذکر به مسئله مرگ و درستکاری و توجه به این سفر و آمادگی برای آن است. اما بی تردید این گونه توصیه ها حکایت از توجه به تشریفات حتی برای میت است.

در مورد اهانت به مردگان چه؟ متن مقدس و یا احادیث و سنت در این خصوص چه نظری دارند؟ هم چنین آیا در رابطه با حرمت نبش قبور و حرمت شکستن استخوان مرده، آیا اتفاق نظری بین علمای شیعه وجود دارد؟ (مکروه، حرام، منوط به رعایت پاره ای از ملاحظات؟)

برخی روایات وجود دارد که افراد را از تمسخر و بی حرمتی به میت باز می دارد و ضمن نکوهش این عمل برای آن کیفرهای اخروی نیز در نظر گرفته شده و مرتب از سوی بزرگان دین تذکر داده شده که مبادا بر سر جنازه ای بخندید و مسخره کنید و یا اسباب بی حرمتی به آن را فراهم آورید. در ارشاد القلوی از امیر مومنان روایت شده که اگر کسی بر جنازه ای بخندد، خداوند در قیامت او را در مقابل دیگر بندگان خوار و ذلیل می کند. این گونه توصیه ها نیز حکایت از آن دارد که میت دارای حریم و حرمتی است که اسلام می خواهد آن حریم پاس داشته شود.

باید در نظر داشت که تشیع همیشه در اپوزیسیون بوده و اغلب حکومت ها در اختیار اهل سنت بوده است. با توجه به این وضیعت، برخی توصیه ها از سوی امامان برای شیعیان صادر شده است. مثلاً امام صادق به شیعیان سفارش می کنند که هنگامی که در جامعه اسلامی زندگی می کنید و در میان اهل سنت هستید، حتماً به تشیع جنازه این افراد حاضر شوید. گویی حتی هنگامی که میت از شیعیان نیست، اما باید در جامعه از سوی پیروان مذهب دیگر هم مورد تکریم قرار گیرد و این حضور مورد توجه قرار گرفته است.

یکی دیگر از مواردی که می توان به آن توجه کرد و در قالب حقوق میت و یا نشان دهنده جایگاه آن در یک تفکر است، مسئله جنایت بر میت است. در قانون مجازات اسلامی که در حال حاضر در کشور اعمال می شود و مبتنی بر مبانی فقهی است، هرگونه جنایت بر میت ممنوع است. هرگونه تعرض جنسی و نیز آسیب زدن به اعضا بدن جسد ممنوع و برای آن دیه و مجازات در نظر گرفته شده است. در ماده ۷۲۲ مقرر کرده که دیه جنایت بر میت یک دهم دیه انسان کامل است. در خصوص تعرض جنسی به میت نیز بین انسان مرده و زنده فرقی نیست. یعنی روایاتی وجود دارد که تعرض جنسی به مرده را به مثابه تعرض جنسی به یک انسان زنده می دانند و ضمن نکوهش این عمل زشت، برای آن مجازات سنگین در نظر گرفته شده است.

هم چنین یکی دیگر از توصیه هایی که نشان دهنده حرمت داشتن جسد و توجه به آن است، مسئله حرمت نبش قبر است. از دیر باز در سنت فکری عرب پیش از اسلام و دیگر اقوام، تعدی به قبر و آرامگاه ابدی افراد کاری نکوهیده بوده است؛ گویی تعرضی است به آرامش و حرمت آن میت. در فقه اسلامی نیز نبش قبر حرام اعلام شده است؛ گویی نبش قبر مخالف حرمت صاحب قبر است.

در مواردی خاص که این حرمت با حق دیگر در تعارض قرار می گیرد، ممکن است این حرمت برطرف شود؛ مانند آن که میت را در زمینی که غصبی بوده و حق نداشته اند آن را در آن زمین دفن کنند، دفن شده باشد. آن گاه اگر امکان راضی کردن صاحب زمین وجود نداشه باشد، می توان آن را نبش کرد و در محل دیگری به خاک سپرد. اما در این بین نیز توصیه شده که نباید اسباب بی حرمتی به جسد فراهم شود.

آقای خلیلی سوالی که مهمی که مطرح می شود، این است که آیا این حقوقی که فرمودید، فقط مربوط به انسان شیعه است یا پیروان سایر ادیان و فرقه ها و یا حتی کافران را هم شامل می شود؟

یکی از توصیه های موجود در میرات تاریخی و فقهی مسلمانان توصیه هایی است که از سوی پیامبر و یا دیگر پیشوایان برای افرادی که به جنگ می روند، صادر شده است. در این توصیه ها تاکید شده است که از اعمالی مانند مثله کردن و قطعه قطعه کردن اجساد دشمن خودداری کنید. در واقع اسلام شناسان، از این دست توصیه ها استفاده می کنند تا نشان دهند حرمت انسان در منظومه فکر اسلامی چگونه است. وقتی اسلام حاضر نیست به جسد دشمن توهین شود و توصیه می کند که آن را مثله نکنید، بی تردید برای انسان به ما هو انسان حریم و حرمت قائل است. وقتی جسد دشمن حرمت دارد و برای آن قانون وضع شده، جسد مسلمان و غیر دشمن جایگاه خودش را خواهد داشت.

به نظر شما چه می شود که مسلمانی اجازه هتک حرمت به قبور را به خود می دهند؟ مثلاً در دهه ها و سال های اخیر، ما شاهد شکسته شدن سنگ قبر برخی از شاعران و روشنفکران ایرانی بودیم و یا بارها پیش آمده که قبرستانی به بهانه های مختلف و حتی قدیمی بودن آن تخریب و به مکانی نظیر پارک و یا فرهنگسرا تبدیل شده است.

برخی مواقع مشاهده می شود که افراد به بهانه های مختلف به برخی قبور بر حرمتی می کنند و یا حتی به آن محل و یا سنگ و دیگر ممتلکات موجود در آن اسیب می زنند. اولاً در این خصوص باید گفت این مسئله قطعا از نظر اخلاقی محکوم و مذموم است و اگر ما هیچ آیه و روایتی دال بر نکوهش آن نیز نمی داشتیم، وجدان انسانی این عمل را محکوم می کند. سنگ قبر و یا ساختمانی که به عنوان آرامگاه شناخته می شود، در صورتی که مالیت داشته باشد، مالک دارد و یا اگر موقوفه باشد، متولی دارد و در صورتی که کسی به این اموال آسیب بزند، قیمت آن را ضامن است و باید جبران خسارت کند. فرض کنید یک چهره فرهنگی و یا سیاسی که سنگ قبری دارد و مورد توجه و اقبال جامعه است، عده ای به آن بی حرمتی کنند. این کار مذموم است و در صورت خسارت وارد کردن به آن، قیمت آن را ضامن هستند. اما متاسفانه باید عرض کنم کسی که حرمت میت و آرامگاه او را نگاه نمی دارد، چگونه انتظار هست که حرمت حدود شارع مقدس را نگاه دارد. من بارها شاهد بوده ام که کسانی که خود را متدین می دانند و به ظواهر شریعت ملتزم هستند، اما هنگامی که نوبت رعایت حقوق دیگران می رسد نمی توانند جانب انصاف را رعایت کنند که متاسفانه نشانه سقوط اخلاقی جامعه است. وقتی حرمت انسان زنده ای را که در یک و یا چند مسئله فقهی و یا اعتقادی و یا سیاسی کوچک و یا بزرگ با ما همراه نیست، نگاه نمی داریم و از تریبون های رسمی و غیر رسمی شاهد توهین و تضیع حقوق افراد هستیم، دیگر نمی توان سخن از حقوق میت و احترام به مردگان و آرامگاه آنان کرد و این یکی از نشانه های سقوط اخلاقی جامعه است. عمده دلیل آن نیز مسئله اطلاق گرایی و نهادیه شدن خشونت به جای گسترش و رشد رواداری است.

شریعت اشاره ای به حق خانواده بر میتشان هم دارد؟ این که اعضای خانواده یا وراث حق دارند میتشان را تحویل بگیرند و در قبرستان مورد نظرشان دفن کنند و برایش مراسم سوگواری ترتیب دهند؟

در خصوص مسئله سوگواری و نیز حق خانواده و بستگان در خصوص عزیزی که از دست داده اند نیز همین گونه است. این حق متعلق به اعضای خانواده است. مثلاً فرزند بزرگ در هنگام خواندن نماز بر پیکر پدر باید اجازه دهد و یا مسئله تدفین و مکان تدفین نیز ابتدا میت می تواند وصیت کند که در کجا به خاک سپرده شود. البته در صورت امکان و عدم تعارض اما اگر وصیتی در کار نباشد این اعضای خانواده هستند که حق دارند. مسئله سوگواری و همدردی کردن نیز مورد توجه شارع بوده و روایات بسیاری در این خصوص وجود دارد که افراد را به حضور در این مراسم و تسلیت گفتن و غیره ترغیب می کند. این تشریفات کارکردهای متفاوتی دارد و پیشوایان دینی نیز به همین علت این گونه توصیه را بیان کرده اند. حضور افراد و سوگواری کردن، سبب آرامش افراد و بازماندگان می شود و غم آنان را تحمل پذیر می کند. سوگواری دوره ای ست برای عادت کردن به وضع موجود. گریستن و سبک شدن و دیگر تشریفات، همگی برای کارکردهای مشخص فردی و اجتماعی و روانشناختی طراحی شده اند. محروم کردن افراد در شرایط خاص از این حق نیز با هیچ خط کش اخلاقی و شرعی، قابل اندازه گیری نیست.

با تشکر از فرصتی که در اختیار ما قرار دادید.

مطالب مرتـبط

بدون نظر

نظر بگذارید