خانه  > slide, زنان, کارگران  >  کار خانگی؛ سهم گمشده زنان از تولید و اقتصاد/پانیذ قهرمانی

کار خانگی؛ سهم گمشده زنان از تولید و اقتصاد/پانیذ قهرمانی

ماهنامه خط صلح _ تقسیم کار جنسیتی شیوه ای سنتی است که از دیرباز نقش های متفاوتی را برای دو جنسیت زن و مرد قائل شده است. تقسیمی که همواره در راستای منافع پدرسالاری کار کرده و برای هریک تعریف متفاوتی را ارائه کرده است. چیزی که ما از جنس مذکر با عنوان مرد نان آور و از جنس مونث به عنوان زن خانه دار یاد می کنیم. بر اساس این تقسیم کار، دو حوزه یا دو قلمرو اجتماعی وجود دارد که از یکدیگر تفکیک شده اند و با عنوان قلمرو عمومی و قلمرو خصوصی تعریف می شوند. در این تعریف، قلمرو عمومی به فضای گسترده کار، تولید و سیاست مردانه اختصاص دارد و قلمرو خصوصی همان محیط خانه است که عرصه ای محدود برای حضور زنان تلقی می شود.

بر این مبنای جنسیتی، زنان منحصرا به دنیای خصوصی خانه و مردان منحصرا به دنیای عمومی کار و سیاست پیوند داده شده اند. معیار چنین امری در گستره مناسبات دو جنس، تفاوت در نوع کارها و وظایفی است که معمولا توسط زنان و مردان انجام می شود. به این شکل که به طور سنتی از زنان خواسته می شود به کار خانه داری و تربیت فرزند بپردازند و از مردان نیز انتظار می رود به عنوان سرپرست و نان آور خانواده کارهایی انجام دهند که مرتبط با شغل آن ها در بیرون از خانه تصور می شود. بنابراین، موقعیت شغلی زنان و مردان نیز در دایره تقسیم کار جنسیتی قرار می گیرد. به این لحاظ تقسیم کار جنسیتی در مناسبات پدرسالارانه اساسا مبتنی بر کار خانگی برای زنان و کار بیرون از خانه برای مردان است. اما این تقسیم کار و پیامدهای آن هرگز برای دو جنس برابر نبوده و از لحاظ تاریخی منجر به تقویت وضعیت فرودست زنان شده است. در حالیکه که کار مردان در بیرون از خانه منجر به بهره اقتصادی قابل رویت و ارتقای جایگاه آن ها در جامعه می شود، کار زنان در حوزه اقتصادی_ به عنوان حوزه اساسی در تعیین طبقه افراد یک جامعه_ تبدیل به پول نمی شود و در چرخه مالی به خود آن ها باز نمی گردد.

آنچه که در مناسبات اقتصادی مشخص است این است که مفهوم «کار» به فعالیتی اطلاق می شود که بتوان برای آن دستمزدی را در نظر گرفت. به عبارت دیگر کار فعالیتی است که دارای ارزش اقتصادی و منفعت عقلانی باشد که در برابر آن پولی را قرار بدهند. بنابراین کارهایی که در خانه به خاطر جنسیت زنان به آن ها محول شده است -اموری همچون آشپزی، بچه داری، نظافت و…- به علت آن که اساسا به عنوان «کار» به رسمیت شناخته نشده است، هیچ دستمزدی هم به آن تعلق نمی گیرد. در واقع شغل خانه داری در نظام اقتصادی جامعه به راحتی نادیده گرفته می شود. بنابراین خانه دار در دسته بندی جمعیت فعال و غیرفعال جامعه، از شاخه جمعیت فعال و سالم برای انجام کار شامل شاغلان و بیکاران جویای کار، جدا شده و بدون هیچ دلیلی به جمعیت غیرفعال پیوسته است.

بر مبنای تعریفی که مرکز آمار ایران از شغل خانه داری ارائه کرده، بر غیرفعال انگاشتن جمعیت زنان خانه دار صحه گذاشته شده است. در این تعریف، خانه دار کسی است که شاغل، بیکار جویای کار و محصل به حساب نمی آید و بنابر اظهار پاسخگو در هفت روز قبل از مراجعه مامور آمارگیری به کار خانه داری مشغول بوده است. با توجه به این تعریف مشخص است که در دسته بندی های آماری و جمعیتی کشور، خانه داران به عنوان بخشی از جمعیت غیرفعال محسوب می شوند. به کارگیری واژه غیرفعال برای زنان خانه دار حد فاصلی را بین خانه داران و نظام اقتصادی-اجتماعی ایجاد می کند که عملا زنان خانه دار نه تنها در امور اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی نقش تاثیرگذاری را برای خود تصور نمی کنند، بلکه این مساله حس ناکارامدی و فقدان عزت نفس آن ها را افزایش داده است. این در حالی است که کار انجام شده توسط زنان در خانه، اثرات انکارناپذیری در رشد، بالندگی و رفاه جامعه دارد. با این وجود چنین کاری در نظام اقتصادی کشور ثبت و منعکس نمی شود.

زنان با وجود اینکه نقش های متنوعی را تحت عنوان مادری، همسری، خانه داری و اشتغال بیرون از خانه بر عهده گرفته اند، کار خانگیشان کاملا در تولید اقتصادی کشور نادیده گرفته شده است. کارهایی بی مزد که اغلب از نقطه نظر اطرافیان نیز پنهان می ماند. این در حالی است که کار رایگان زنان تاکنون چرخ های سرمایه داری را به طور قابل توجهی به چرخش درآورده است. مهمترین نقش آن ها، تاثیرشان بر مراقبت و احیای روزانه نیروی کار (مردان) است که این امر ارزش اضافی تولید می کند و آن ها نیازی به وجود نیروی کار تولیدی ندارند. در واقع جامعه و سرمایه داری از نیروی کار زنان خانه دار به شدت سود می برد. بدون انجام این کارها نه نیرویی برای کار مزدی پرورش می یابد و نه مردان امکانات حضور در بازار کار را به دست خواهند آورد. این بدان معناست که زنان اگر از خانه داری و کارهای مراقبتی دست بکشند، اقتصاد حاکم دچار رکود و زوال قابل توجهی خواهد شد.

بنابراین واژه کار خانگی همواره فاقد معنای اقتصادی بوده است و این نوع کار تنها خدمت و وظیفه رایگانی تلقی می شود که اگر قرار بود در قیاس با کارهای مشابه خود در فضای بیرون از خانه مقایسه شود و این نوع کار به جای زنان خانه دار با نرخ های بازار تامین گردد، قطعا به هزینه های خانواده می افزود. علاوه بر این زن خانه دار نقش مدیریتی اقتصادی خانواده را بر عهده دارد که خود یکی از ارکان مهم و تعیین کننده مصرف در چرخه امور اقتصادی محسوب می شود. اضافه بر کار خانگی توسط زنان خانه دار، زنان شاغل نیز در فعالیت های اقتصادی پس از اتمام کار بیرون از منزل به امور منزل می پردازند که این خود ساعت کاری زنان را شبانه روزی می کند و آسیب جسمی و روحی زیادی را به این گروه از نیروی کار یک کشور وارد می آورد.

با قاطعیت می توان گفت که کار خانگی برای بهبود و رشد اقتصاد یک جامعه بسیار حیاتی است. طبق بررسی های انجام شده، کار خانگی حدود ۲۵ تا ۴۰ درصد ثروت ایجاد شده در کشورهای صنعتی را در بر می گیرد. اما سهم زنان خانه دار در افزایش درآمد سرانه همچنان نامرئی باقی مانده است. از جمله شاخص های توسعه یافتگی، افزایش درآمد سرانه است که خود حاصل توسعه اقتصادی است و در عین حال موجب تقویت آن نیز می باشد. بنابراین درسال های اخیر بسیاری از دولت ها سعی کرده اند به این بخش از جامعه توجه بیشتری نشان دهند. چنان که در سال ۱۹۸۵ در کنفرانس جهانی زن به دولت ها توصیه شد که در براورد تولید ناخالص ملی، سهم کار بدون دستمزد زنان را فعالیت های کشاورزی، تهیه و تولید غذا، بازتولید و کار خانگی مورد توجه قرار دهند.

همان طور که گفته شد کار خانگی در بسیاری از کشورها سهم بزرگی در کل تولید سرانه دارد. بررسی های حاصل از ارزش گذاری فعالیت های خانگی نشان می دهد که حدود ۳۰ درصد از تولید ناخالص داخلی از خدمات تولید شده توسط خانواده تشکیل شده است. این آمارها مبین این نکته اند که سهم زنان در این خدمات حدود سه برابر مردان گزارش شده است. بر اساس پژوهشی که در مورد کار خانگی صورت گرفت، در ایران این سهم معادل یک سوم کل تولید سرانه در یک اقتصاد غیررسمی برآورد شده است. اما این رقم به هیچ وجه به طور مستقیم در آمار رسمی اشتغال و در تولید ملی ثبت نشده است. به علاوه نقش مسلم زنان به عنوان بازتولیدکننده نیروی کار نیز نادیده گرفته می شود. نیروی کاری که خود تولیدکننده ارزش اضافی و سود سرمایه دار به حساب می آید. مطابق با همین پژوهش انجام شده، آمارها نشان داده اند که زنان ایرانی معادل ٣ تا ۴ هزار ساعت در سال به کار خانگی مشغول هستند که بر این اساس معادل ٢۵ تا ۴٠ درصد ثروت را در کشور ایجاد می کنند. رقم ذکر شده -همان طور که پیش تر گفته شد- معادل یک سوم کل تولید سالانه در یک اقتصاد غیر رسمی را شامل می شود.

بنابراین نادیده انگاری کار خانگی زنان اول از همه برای خود آن ها که نیمی از جمعیت کشور را شامل می شوند غیر عادلانه است و مورد تایید نیست و هم برای بهبود روند توسعه ملی در ابعاد مختلف، مانعی مهم به شمار می رود. بر این اساس، کار خانگی به عنوان قلب تپنده اقتصاد یک کشور نیازمند برنامه ریزی هایی است که ارزش آن را در روند تولید ملی نشان دهد. بر این اساس راهکارهایی نیز توسط بسیاری از اندیشمندان این عرصه به دولت ها پیشنهاد شده است. از این جهت که دولت ها نفع برندگان اصلی این خدمات رایگان هستند و وظیفه دارند از نیروی زنان خانه دار پشتیبانی و حمایت کنند. اینکه برای زنان سرپرست خانوار تمهیدات قانونی و اقتصادی مناسبی را لحاظ کنند. با ارائه امکانات آموزشی بهتر، بتوانند آن ها را در عرصه اجتماعی توانمند کنند و بر قدرت آن ها در بهبود روند توسعه کشور حساب بیشتری باز کنند. همچنین با تامین مالی و ارائه خدمات بیمه مختلف همچون بیمه حوادث و از کارافتادگی در بهبود وضعیت زنان بکوشند. برای پشتیبانی از زنان خانه دار در مشارکت اقتصادی با مردان در خانواده، قوانین حمایتی مناسبی را خصوصا در رابطه با قوانین ازدواج وضع کنند.

تمام این راهکارها نیازمند آن است که اولا در طراحی سرشماری های ملی انواع کار خانگی زنان به عنوان کاری ارزشمند و تاثیرگذار ثبت و منعکس و محاسبه شود و دولت نیز در محاسبه تولید ناخالص ملی، سهم زنان و کار خانگی آن ها را لحاظ کند. دوما تمام برنامه ریزی ها و تصمیم گیری ها در این رابطه نیازمند تغییر نگرش و ارتقای فرهنگ عمومی نسبت به ارزش کار خانگی است. بر این اساس لازم است که کار خانگی از نقش محول شده به جنسیت زن به سمت یک نقش محقق شده تغییر یابد.

مطالب مرتـبط

بدون نظر

نظر بگذارید