خانه  > slide, زندانیان  >  در زندان ها بر سر افراد دارای معلولیت چه می آید؟/ ساقی لقایی

در زندان ها بر سر افراد دارای معلولیت چه می آید؟/ ساقی لقایی

ماهنامه خط صلح – تبعیض علیه افراد دارای معلولیت در ایران بر کسی پوشیده نیست. این تبعیض به دلیل وجود ساختاری که ضروریات زندگی را به طور برابر با دیگران برای آن ها فراهم نمی کند، از سال های نخستین زندگی برای این افراد وجود دارد.

ساقی لقایی

کاستی ساختاری برای افراد دارای معلولیت، از نبودن وسایل مورد نیاز این افراد در سنین پایین، مثل اسباب بازی مناسب با نیازهای کودکان دارای معلولیت جسمی و ذهنی، و در دسترس نبودن فضایی مناسب برای این کودکان در مهدکودک‌ ها و مدرسه ها آغاز می شود و تا همیشه با آنان همراه است. مدرسه ها امکانات ویژه متناسب با نیاز بچه های دارای کم توانی حرکتی یا مثلاٌ کودکان مبتلا به سندروم داون را ندارند. امکان استفاده از وسایل حمل و نقل عمومی برایشان مهیا نیست. حتی در ساخت پیاده روها، خیابان ها و ساختمان های عمومی اغلب نیاز این افراد برای عبور و مرور در نظر گرفته نمی شود. مثلاً گذرگاه ویژه صندلی چرخ دار در خیابان ها و کوچه های شهرهای ایران وجود ندارد؛ یا دست کم آن قدر کم است که به چشم نمی آید. کسانی که نیاز ویژه حرکتی دارند، به دلیل نقص ساختار حمل و نقل، اغلب امکان استفاده از مترو و اتوبوس را ندارند. کم تر پیش می آید که فرصت شغلی مناسبی برای افراد دارای معلولیت جسمی، و به ویژه ذهنی، به وجود بیاید و از این رو حضور اجتماعی این افراد در جامعه بسیار محدود است.

این محدودیت ها سبب می شود علاوه بر این که افراد دارای معلولیت امکان معاشرت عمومی و امکان کسب تجربه کم تری داشته باشند، از سویی امکان معاشرت عموم مردم نیز با این افراد به وجود نمی آید و این امر باعث می شود نتوانند نسبت به آن ها و دنیای آن ها شناخت پیدا کنند. بعضاً ممکن است عموم مردم از آن ها فاصله بگیرند یا دانسته و نادانسته رفتاری ناشایست و نامناسب با آن ها داشته باشند که این سبب طردشدگی بیش از پیش افراد دارای معلولیت از اجتماع می شود و در واقع موجب می شود این افراد در چارچوب خانه زندانی شوند.

نکته ای که با این مقدمه می خواهم به آن اشاره کنم، نقض حقوق افراد دارای معلولیت در سیستم قضایی جمهوری اسلامی ایران است. در زندان ها بر سر افراد دارای معلولیت چه می آید؟ در مواردی که سر و کار این افراد به دستگاه قضایی می افتد، چه برخوردی با آن ها می شود؟ قانون چه تمهیداتی برای حمایت از آن ها در جایگاه متهم اندیشیده است؟ در شرح این سوال ها، از چند روایت مستند کمک می گیرم:

آقای مهدی رنجکش (۱) وقتی دستگیر شد ۲۰ ساله بود و اهل خرم آباد در استان لرستان. او دارای معلولیت جسمی و ذهنی و تحت پوشش سازمان بهزیستی بود. به واسطه کیف محتوی مواد مخدر در یک ماشینی که او هم سوار بر آن بود، دستگیر شد. ۵ سال بدون دسترسی به امکانات لازم، از جمله خدمات بهداشتی و درمانی و بدون دسترسی به دارو در زندان پارسیلون خرم آباد نگهداری و سپس اعدام شد. آیا آقای رنجکش امکان دسترسی به وکیل و دفاع موثر از خود را داشت؟ آیا کیف محتوی مواد مخدر پیداشده، متعلق به او بود؟ آیا آقای رنجکش مورد سوءاستفاده سودجویان و قاچاقچیان قرار گرفته بود؟ آیا آقای رنجکش توان مالی گرفتن وکیل داشت؟ آیا او توان دفاع موثر از خود را داشت؟ آیا آقای رنجکش اصلا وکیل داشت؟ نمی دانیم! چرا که او از دادرسی عادلانه و روشن محروم بود. چگونه ممکن است فردی که بر اساس مستندات موجود دارای معلولیت جسمی و ذهنی است، در یک دادگاه عادل به اعدام محکوم شود؟

نمونه دیگر پرونده آقای محمد رجبی ثانی (۲) است. او که سال ها در جبهه جنگیده بود، به لحاظ روانی جانباز بود. یک ماه پیش از درگذشتش، در یک فروشگاه در محل زندگی اش با دو برادر درگیر شد. این درگیری شکایت آن دو برادر از آقای رجبی ثانی را برای شکستن شیشه ماشینشان در پی داشت. ماموران کلانتری روز بعد او را دستگیر کردند و قاضی دادسرا برای تادیب، او را به بازداشتگاه فرستاد. چند روز بعد برای آزادی اش وثیقه ای در نظر گرفت که او توان پرداختش را نداشت، بنابراین قاضی او را بدون محاکمه به زندان فرستاد. در این مدت آقای رجبی ثانی به داروهای روانی اش دسترسی نداشت و هر چه خانواده اش اصرار کردند، قاضی حاضر نشد امکان دسترسی او به داروهایش را فراهم کند. کم تر از یک ماه بعد آقای رجبی ثانی در اثر آسیب های جسمی ای که در زندان دیده بود، درگذشت. بر اساس اطلاعات موجود، او در زندان به شدت کتک خورده بود و دچار جراحت های جدی و سپس عفونت شدید شده بود. چطور می توان باور کرد کسی به خاطر شکستن شیشه ماشین چنان مجازات شود که جانش را این طور ذره ذره از دست بدهد؟ آیا این چیزی جز تبعیض و ظلم مضاعف نسبت به یک فرد دارای معلولیت روانی است؟ پس از حکم ناروای قاضی دادسرا، مسئولان زندان چگونه با او برخورد کرده بودند؟ چرا در زندان شرایط مناسب بهداشتی و درمانی برای او فراهم نشده بود؟

ایمان رشیدی یگانه (۳) جوانی دارای مشکلات جدی جسمی و روانی بود. او مدعی بود که به اشتباه دستگیر شده است. بر اساس اطلاعات موجود نیز در دادگاه به شهادت کسی که علیه آقای رشیدی اعتراف کرده بود، متهم اصلی فرد دیگری بود و تشابه اسمی موجب بازداشت آقای رشیدی شده بود. اما قاضی نظر شاهد را نپذیرفت و او را دوباره به زندان منتقل کرد. آقای رشیدی یگانه که به لحاظ روحی و جسمی شرایط وخیمی داشت، خودکشی کرد. او را از زندان به بیمارستان بردند و پس از مداوای فیزیکی بازگرداندند. وکیلش درخواست عدم تحمل حبس داد. جواب قاضی این بود: «حتی اگر این زندانی در زندان هم بمیرد، با این درخواست موافقت نخواهم کرد!». ایمان رشیدی یگانه اندکی بعد در زندان درگذشت!

آیا هدف از زندان چیزی جز تادیب متهم یا مجرم و بازگرداندن او به جامعه است؟ علاوه بر این پرسش کلی، سوال ویژه و هم چنان بی پاسخ این است که حقوق افراد دارای معلولیت در قوه قضاییه چگونه رعایت می شود؟  امکانات ویژه ای که برای آن ها در نظر گرفته می شود، چیست؟

پانوشت ها:
  1. برای اطلاعات بیش تر ر.ک به یادبود: مهدی رنجکش، بنیاد برومند
  2. برای اطلاعات بیش تر ر.ک به یک سرگذشت: محمد رجبی ثانی، بنیاد برومند
  3. برای اطلاعات بیش تر ر.ک به سرنوشت تلخ و مرگبار یک زندانی در زندان پارسیلون خرم آباد، خبرگزاری هرانا، ۲۷ خردادماه ۱۳۹۵

مطالب مرتـبط

بدون نظر

نظر بگذارید