خانه  > slide, زنان, سایر گروهها  >  صورت مسئله‌ی اعتیاد زنان و جوانان را پاک نکنیم/ الهه امانی

صورت مسئله‌ی اعتیاد زنان و جوانان را پاک نکنیم/ الهه امانی

ماهنامه خط صلح – زنانه شدن اعتیاد، هم‌چون فقر، یکی از معضلات جدی و واقعیت تلخ و انکارناپذیری است. سیاست کشورهای مختلف جهان برای مقابله با روند رشد یابنده‌ی اعتیاد بسیار متنوع است اما اعتیاد زنان –که روندی صعودی در ایران و جهان دارد—، به طور جدی مورد توجه پژوهشگران قرار نگرفته و هنوز در جهان امروز اعتیاد مردانه تلقی می‌شود. از این‌رو، راهکارها و سیاست‌ها برای مقابله با این آسیب اجتماعی و مدیریت و استراتژی‌های پیشگیرانه در سطح کلان اجتماعی بیش‌تر بر ویژگی‌های مردانه متکی است. این در حالیست که اعتیاد زنان لایه‌های پیچیده‌ی بیش‌تری از نظر اجتماعی و فرهنگی دارد و عوارض آن خطرناک‌تر است.

جامعه‌شناسی مواد مخدر

جامعه‌شناسی مواد مخدر، جنبه‌های اجتماعی مصرف مواد، از جمله هنجارهای فرهنگی، نگرش‌های اجتماعی، جنسی-جنسیتی و تأثیر سیاست‌های مواد مخدر را بررسی می‌کند. هم‌چنین جامعه‌شناسی مواد مخدر ساختارهای اجتماعی و مناسبت قدرت جنسی-جنسیتی، الگوهای مصرف مواد مخدر، انگ‌های جنسیتی بر معتادین، نقش نهادها –مانند سیستم حقوقی و مراقبت‌های درمانی— در شکل دادن و پاسخ به مسائل مربوط به مواد مخدر می‌پردازد.

 انعکاس روند رشد یابنده‌ی تعداد معتادین و به ویژه زنان معتاد را می‌توان در گزارش جهانی سال ۲۰۲۲ دفتر مواد مخدر و جرم سازمان ملل متحد (UNODC) به روشنی دید که افزایش بی‌سابقه‌ی تولید کوکائین، گسترش مواد مخدر مصنوعی به بازارهای جدید و تعمیق شکاف در دسترسی به درمان‌ و ترک اعتیاد به ویژه برای زنان را شرح می‌دهد.

بر اساس این گزارش، در سال ۲۰۲۰، حدود ۲۸۴ میلیون نفر در رده‌ی سنی ۱۵ تا ۶۴ سال در سراسر جهان مواد مخدر مصرف کرده‌اند که نسبت به دهه‌ی گذشته ۲۶ درصد افزایش داشته است. جوانان بیش‌تری از مواد مخدر استفاده می‌کنند و در بسیاری از کشورها میزان مصرف جوانان بیش‌تر از نسل‌های قبلی است. در آفریقا و آمریکای لاتین، افراد زیر ۳۵ سال اکثریت افرادی را تشکیل می‌دهند که به دلیل اختلالات مصرف مواد تحت درمان قرار می‌گیرند. در سطح جهانی، این گزارش تخمین می‌زند که ۱۱.۲ میلیون نفر در سراسر جهان مواد مخدر تزریقی استفاده می‌کنند.

گزارش جهانی سال ۲۰۲۲ به علاوه تاکید دارد که زنان هم‌چنان اقلیت مصرف‌کنندگان مواد مخدر در سطح جهان هستند اما میزان مصرف مواد مخدر در بین زنان با سرعت بیش‌تری نسبت به مردان از نظر اختلالات مصرف رو به افزایش است. زنان در حال حاضر حدود ۴۵ تا ۴۹ درصد از مصرف‌کنندگان آمفتامین‌ها، مصرف‌کنندگان قرص‌ها و محرک‌های دارویی و آرام‌بخش‌ها را تشکیل می‌دهند. شکاف درمانی برای زنان در سراسر جهان هم‌چنان زیاد است. اگرچه زنان تقریباً از هر دو مصرف‌کننده‌ی آمفتامین یک نفر را تشکیل می‌دهند، اما تنها یک نفر از هر پنج نفر به دنبال درمان اختلالات مصرف آمفتامین است. این گزارش هم‌چنین به طیف گسترده‌ای از نقش‌های زنان در اقتصاد جهانی کوکائین، از جمله کشت کوکا، انتقال مقادیر کم مواد مخدر، فروش به مصرف‌کنندگان و قاچاق اشاره می‌کند.

اما دلایل روند رشد یابنده‌ی تعداد معتادین و به ویژه زنان معتاد چیست؟

علل اصلی مصرف مواد مخدر چندوجهی است و می‌تواند از فردی به فرد دیگر متفاوت باشد. برخی از عوامل تسهیل کننده‌ی فراملیتی و فرهنگی عبارتند از:

۱- عوامل بیولوژیکی: پیش زمینه‌ی ژنتیکی و عوامل نوروبیولوژیکی می‌توانند بر حساسیت فرد به مصرف مواد مخدر و اعتیاد تأثیر بگذارند.

۲- عوامل روانشناختی: مسائل مربوط به سلامت روان، ضربه‌های روحی، استرس و اعتماد به نفس پایین می‌تواند در مصرف مواد مخدر موثر واقع شود زیرا در بسیاری از موارد مصرف مواد می‌تواند مکانیزم مقابله باشد.

۳- شرایط اجتماعی: عوامل اجتماعی-اقتصادی، فشار همسالان، چالش‌های خانوادگی و تأثیرات فرهنگی می‌توانند نقش مهمی در شکل دادن تمایل افراد به مصرف مواد مخدر داشته باشد.

۴- در دسترس بودن: در دسترس بودن و هزینه‌ی پایین تهیه‌ی مواد مخدر می‌تواند بر الگوهای مصرف در یک جامعه تأثیر بگذارد.

۵- فقر فرهنگی و آموزشی: فقر فرهنگی و آموزشی محدود در مورد خطرات مرتبط با مصرف مواد مخدر و عدم آگاهی از مکانیسم‌های مقابله‌ی سالم‌تر با عوامل بیولوژیکی، روانشناختی و شرایط اجتماعی تشویق کننده می‌تواند به مصرف مواد مخدر کمک کند.

۶- نابرابری‌های اجتماعی: نابرابری‌های اقتصادی، تبعیض و نبود حمایت‌های اجتماعی ممکن است باعث شود برخی افراد به مواد مخدر به عنوان وسیله‌ای برای فرار یا کنار آمدن با شرایط دشوار روی آورند.

مدیریت و استراتژی‌های موثر برای مدیریت روند رشد یابنده‌ی مصرف مواد مخدر نیاز به در نظر گرفتن این عوامل در سطح کلان اجتماعی و راهبردهایی است که شامل پیشگیری، آموزش، درمان و حمایت می‌شود.

تفکیک جنسیتی مصرف مواد مخدر می‌تواند در حوزه‌های مختلف از جمله نوع ماده‌ی مخدر و موقعیت جغرافیایی متفاوت باشد. با این حال، برخی الگوهای کلی وجود دارد:

۱- از لحاظ تاریخی: مردان اغلب میزان مصرف مواد مخدر را بیش‌تر از زنان گزارش کرده‌اند. این در مورد موادی مانند الکل، تنباکو و مواد مخدر غیرقانونی در بسیاری از کشورهای جهان صادق بوده است.

۲- روندهای اخیر: در سال‌های اخیر، برخی از مطالعات نشان می‌دهند که شکاف جنسیتی در مصرف مواد مخدر در حال کاهش است و زنان در گروه‌های خاصی از مواد به مردان نزدیک یا حتی با آن‌ها مساوی می‌شوند.

۳- انواع مواد: شکاف جنسیتی می‌تواند برای مواد مختلف متفاوت باشد. به عنوان مثال، مردان ممکن است هم‌چنان میزان مصرف الکل و حشیش را افزایش دهند، در حالی که زنان ممکن است بیش‌تر از داروهای تجویزی سوءاستفاده کنند.

۴- دلایل مصرف: انگیزه‌های مصرف مواد مخدر نیز می‌تواند از نظر جنسیتی متفاوت باشد. زنان ممکن است گرایش بیش‌تری به استفاده از مواد به عنوان راهی برای مقابله با استرس یا مسائل عاطفی داشته باشند، در حالی که مردان ممکن است در زمینه‌های اجتماعی یا تفریحی بیش‌تر از مواد استفاده کنند.

درک این الگوهای جنسیتی خاص برای تنظیم استراتژی‌های پیشگیری و مداخله برای رسیدگی به نیازها و چالش‌های منحصر به‌ فرد زنان و مردان در رابطه با مصرف مواد بسیار مهم است.

شکاف‌‌های جنسیتی پیرامون مواد مخدر

شکاف‌های جنسیتی کلانی در سطح جهان در زمینه‌ی دسترسی به مواد مخدر، نابرابری‌های اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی برای استفاده از امکانات درمانی و خدمات حمایتی وجود دارد که نکات کلیدی آن را می‌توان چنین بر شمرد:

۱- در دسترس بودن امکانات درمانی: شکاف عظیمی در زمینه‌ی در دسترس بودن برنامه‌های درمانی وجود دارد. زنان، به ویژه، ممکن است برای دسترسی به خدمات بهبودی متناسب با نیازها و تجربیات منحصربه‌فرد زنان با چالش‌هایی بزرگی مواجه شوند.

۲- انگ و تبعیض: انگ زدن به زنانی که مواد مخدر مصرف می‌کنند می‌تواند تمایل آن‌ها را برای کمک گرفتن مختل کند. هنجارهای اجتماعی و تبعیض بدون شک موانع بیش‌تری برای زنان نیازمند به خدمات درمانی ایجاد می‌کند.

۳- نابرابری‌ها و مراقبت‌های بهداشتی: در برخی مناطق، نابرابری‌های مراقبت‌های بهداشتی مبتنی بر جنسیت می‌تواند دسترسی به خدمات با کیفیت و موثر را تحت تأثیر قرار دهد. عوامل اقتصادی، فرهنگی یا جغرافیایی ممکن است توانایی زنان را برای دریافت درمان مناسب محدود کند.

۴- مراقبت از در غلتیدن به تروماها و آسیب‌ها: زنان مبتلا به اختلالات ناشی از مصرف مواد مخدر برای در غلتیدن به تروماها و آسیب‌های اجتماعی دیگر در موقعیت ضعیفی قرار دارند. از این‌رو مراقبت‌ها و حمایت‌های بیش‌تری برای پیشگیری از تجربه‌ی آسیب‌های اجتمایی دیگر دارند.

۵- سیاست‌های حمایتی: قوانین، برنامه‌ها و سیاست‌های دولتی که به حساسیت‌های جنسی-جنسیتی توجه داشته باشند –در کنار تلاش‌های حمایتی برای پر کردن این شکاف‌ها— بسیار مهم است. اطمینان از این‌که برنامه‌های بهبودی در سطح کلان اجتماعی نیازهای مختلف مردان و زنان را در نظر گرفته باشد برای توانبخشی موثر و جامع معتادین ضروری است.

ادبیات بسیار محدود فمینیستی بر درک مصرف مواد مخدر در بافت وسیع‌تر روابط جنسیتی و ساختارهای اجتماعی تأکید دارند. چند نکته‌ی کلیدی وجود دارد:

۱- تقاطع پذیری/ اینترسکشنالیتی: محققان فمینیست اغلب با در نظر گرفتن این‌که چگونه عواملی مانند نژاد، طبقه و جنسیت برای شکل دادن به تجربیات افراد در مورد مصرف مواد مخدر با هم تلاقی می‌کنند، به مصرف مواد مخدر با یک لنز متقاطع برخورد می‌کنند.

۲- زمینهی اجتماعی: تحلیل فمینیستی به چگونگی تأثیر هنجارها و انتظارات اجتماعی بر الگوهای مصرف مواد مخدر توسط زنان و مردان می‌پردازد. این شامل بررسی چگونگی نقش‌های جنسیتی و مناسبات قدرت در آسیب‌پذیری یا انعطاف‌ پذیری است.

۳- تروما و مقابله با آن: برخی از فمینیست‌ها تأثیر ضربه‌های روحی روانی –از جمله تجربیاتی مانند خشونت مبتنی بر جنسیت— بر مصرف مواد زنان را برجسته می‌کنند. مصرف مواد ممکن است به عنوان یک مکانیسم مقابله‌ای در پاسخ به فشارهای اجتماعی یا آسیب‌های شخصی دیده شود.

۴- انگ زدن: فمینیست‌ها انگ زدن به زنان مصرف‌کننده‌ی مواد مخدر را که در مقایسه با مردان بسیار سنگین‌تر است، نقد می‌کنند و بر بار گران و شکننده‌ی تحقیر اعتیاد و ارائه‌ی خدمات درمانی و حمایتی شکل گرفته بر ویژگی‌های جنسیتی تأکید می‌کنند.

۵- حمایت از سیاست‌های موثر برای زنان: دیدگاه‌های فمینیستی اغلب از سیاست‌هایی حمایت می‌کنند که نیازهای منحصر به فرد زنان را در نظر می‌گیرند؛ از جمله دسترسی به مراقبت‌های بهداشتی، خدمات اجتماعی، و برنامه‌های توانبخشی که به علل اصلی و بنیادین مصرف مواد در زنان می‌پردازند.

در اصل، دیدگاه فمینیستی در مورد مصرف مواد به دنبال کشف و پرداختن به جنبه‌های جنسیتی مصرف مواد مخدر است و از رویکردهای فراگیرتر و دلسوزانه‌تر برای پیشگیری، درمان و توانمندی زنان حمایت می‌کند.

اعتیاد در ایران

چالش‌ها و مصیبت‌های برخواسته از نابرابری‌های جنسیتی جامعه‌ی ایران به ویژه زنانی را که در حاشیه‌ی اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی قرار دارند، از حقوق انسانی محروم می‌کند. این امر در خصوص زنانی که در چرخه‌ی هولناک اعتیاد گرفتار شده‌اند از ابتلا به اعتیاد تا در بسیاری از موارد اجبار به ترک خانواده تا متجاهر شدن در خیابان‌های شهرهای بزرگ –به ویژه استان تهران— و عدم دسترسی به بازسازی و ترک اعتیاد به شدیدترین و غیر انسانی‌ترین وجه صادق است.

چرخه‌ی اعتیاد و «زنانه شدن اعتیاد» هم‌چون چرخه‌ی فقر و خشونت در جوامعی که شکاف جنسیتی سهمگین است، نمادی از خشونت‌های جنسی-جنسیتی سازمان یافته‌ی دولتی است. درهم‌تنیدگی چرخه‌ی اعتیاد با فقر، تن‌فروشی، کارتن‌خوابی و دیگر آسیب‌های اجتماعی در جامعه‌ای که نه بررسی همه‌جانبه وجود دارد و نه حمایت‌های دولتی و راهکارهای سازنده و ارزان‌قیمت برای مقابله با اعتیاد و عمدتاً راهکارها مجازات‌محور است و نه درمان‌محور و بر زندان و اعدام استوار است، عیان است. روایت عمق فاجعه نیز‌ «زنانه شدن اعتیاد» است. در حقیقت آسیب اجتماعی اعتیاد برای زنان به ویژه دروازه‌ای برای آسیب‌های دیگر و نقض حقوق انسانی زنان است. در ایران تعداد کسانی که درگیر اعتیاد هستند روندی رشد یابنده و نگران‌کننده دارد.

درگیری با اعتیاد در زیر چتر بهداشت عمومی قرار می‌گیرد که کارنامه‌ی صاحبان قدرت در ایران با تجربه‌ی مقابله با همه‌گیری کویید حاکی از ناکار آمدی در این حوزه است. زنان درگیر اعتیاد در ایران –همان‌گونه که روندهای جهانی نیز نشان می‌دهد— از این آسیب اجتماعی در حوزه‌ی بهداشت عمومی به ورطه‌ی آسیب‌های دیگر چون بیماری ایدز و سایر بیماری‌های مقاربتی ناشی از تن‌فروشی و در مواردی به دنیا آوردن فرزندان معتاد در می‌غلتند که چالش‌های بهداشت عمومی را سنگین‌تر می‌کند.

در مطبوعات ایران به ۲۵ هزار متجاهر در استان تهران اشاره می‌شود که روشن نیست این آمار حاصل کدام بررسی میدانی است و با چه ویژگی‌ها و معیارهایی صورت گرفته. به هر روی، معتادان زن متجاهر که اغلب توسط وابستگان نزدیک خود و مردان درگیر اعتیاد شده‌اند، مورد شدیدترین خشونت‌ها، انگ‌ها، تحقیرها و توهین‌ها قرار گرفته و طرد می‌شوند که منجر به پناه آوردن و گذراندن شب در خیابان است که آن‌ها را در معرض تعرض‌ها و خشونت‌های فیزیکی، جنسی و روانی قرار می‌دهد.

لیلا ارشد مدیر عامل خانه‌ی خورشید که بیش از ۳۰ سال در زمینه‌ی بهبود و بازتوانی زنان درگیر اعتیاد فعالیت کرده، به درستی اشاره می‌کند که «کسی که در این مسیر قرار گیرد مجبور به انجام هر کاری است که نه رضایتی نسبت به آن دارد و نه لذتی از آن می‌برد.»

در ایران هم‌چون بسیاری از کشورهای جهان اعتیاد «مردانه» است و ان این‌رو راهکارهای مقابله با معتادین و پیشگیری و مدیریت ابعاد آن نیز به طور قالب مردانه است. علاوه بر این روند، در ایران متجاوز از چهار دهه است که به شکل سازمان یافته و از طریق نهادها و رسانه‌ها صورت مسئله‌ی اعتیاد زنان پاک شده و این آسیب جدی اجتماعی و بهداشت عمومی مورد پرده‌پوشی قرار گرفته است. راهکارهای مقابله با حجم عظیم و ارزان مواد مخدر که هزینه‌ی تهیه‌ی آن از مرزهای ایران تا شهرهای بزرگ دو برابر می‌شود، موثر نبوده. «کمپ‌های ترک اعتیاد» از امکانات اولیه و انسانی برخوردار نیستند (حادثه‌ی آتش‌سوزی اخیر در کمپ اعتیادی در شهر لنگرود، نمادی از این شرایط است) و دستگیری، زندان و حذف فیزیکی و اعدام نه تنها ابعاد این آسیب اجتماعی را مدیریت و محدود نکرده بلکه روند رشد یابنده‌ی اعتیاد با شتابی بیش‌تر از سایر کشورهای منطقه است.

در چنین شرایطی مقابله و امکانات درمانی و بازتوانی برای زنان بسیار محدود است. غریب به ۶۰ درصد از زنان زندانی، مجرمان مواد مخدر هستند. سمانه سادات حسینی در ۳ دسامبر ۲۰۲۲ در مقاله‌ای در روزنامه‌ی جهان صنعت می‌نویسد «از هفت هزار و ۳۷۷ زن زندانی در کشور، ۶۰ درصد به دلایل مرتبط با جرایم اعتیاد و مواد مخدر و مصرف مواد به زندان راه پیدا کردند.» هم‌چنین لازم به اشاره است که ۵۰ درصد از طلاق‌های کشور به خاطر اعتیاد صورت گرفته و این در حالیست که ۶۲ درصد از معتادان را زنان متأهل تشکیل می‌دهند. نهادهای محدود در زمینه‌ی ترک و بازتوانی زنان درگیر اعتیاد فقط به مدت سه ماه می‌توانند این زنان را تحت مراقبت قرار دهند و راهکارهای بازتوانی با نقش‌های جنسیتی معتادان زن همخوانی ندارد و اغلب زنان با ترک از نقش‌های مادری و همسری باید مورد مراقبت قرار گیرند.

کاهش سن اعتیاد نیز یکی از آسیب‌های اجتماعی هولناک است. بر اساس اخباری که در مطبوعات داخلی منتشر می‌شود، سن اعتیاد به ده سال کاهش پیدا کرده است که یکی از تکان‌دهنده‌ترین آسیب‌های اجتماعی است.

اما صاحبان قدرت چه برنامه‌های کوتاه و بلند مدتی برای پیشگیری و بازتوانی این خیل عظیم زنان و کودکان دارد؟ چه بخشی از بودجه کل کشور برای مقابله و پیشگیری از این آسیب‌ها اختصاص داده می‌شود؟ آیا نمی‌توان هزینه‌ی تحمیل حجاب اجباری را –که حداقل خود ۴۵-۶۰ هزار میلیارد تومان در سال است— به حمایت‌های کارساز از زنان و کودکانی که در حاشیه‌ی جامعه قرار گرفته‌اند و با چنین آسیب‌هایی درگیر می‌شوند، اختصاص داد؟ آیا نمی‌توان این بودجه را که نه تنها بازده مثبت در روند استراتژی‌های صاحبان قدرت نداشته بلکه نافرمانی گسترده و پیگیر زنان و دخترانی را که در خلال متجاوز از چهار دهه در ایران پرورش یافته‌اند برانگیخته است به بلایای هولناک و رفع کاستی‌های بهداشت عمومی از جمله مقابله با روند نگران کننده‌ی «زنانه شدن اعتیاد» اختصاص داد؟

واقعیت آن است که خواست سیاسی برای حمایت‌های اجتماعی و حفظ جان و سلامت شهروندان وجود ندارد. همین و بس!

مطالب مرتـبط

بدون نظر

نظر بگذارید