ماهنامه خط صلح – فصلهای اعتراض و حرکت در میان مردمان همیشه با همراهی هنرمندان و صاحبان ذوق و قریحه روبهرو بوده است؛ آنانی که با ابزار هنر، از هرگونه، تلاش کردهاند تا حرف مردم را بزنند و ذرهبین بر مشکلات بگذارند و صدای مردمان باشند. این فصل بار دیگر در ایران فرار رسیده. دو ماه و اندی است که ایران معترض بار دیگر فصلی از مقاومت گشوده و به عرصه آمده است؛ مقاومتی که سالهاست در حال رویدادن است؛ مقاومتی که چتری است از خیزش و حرکت انقلابی تا حتی شکلکدرآوردنها و توهینها(۱) و البته هنر اعتراضی در میان مردمان؛ هنری که ظرفی است و هنرمندان تصمیم گرفتهاند چه مظروفی در آن بریزند. هنرمندانی که یا خود مبارزه را زیستهاند یا مردمانی دغدغهمندند که مسئلهی مردم و مبارزات آنها را دارند؛ هنری که زمانی کژیها و کاستیها را نشان میدهد و زمانی خواست و مطالبات مردم در یک اعتراض، جنبش اجتماعی یا انقلاب را مطرح میکند. هنرمند را روح زمانه خود دانستهاند.(۲) در زمانهی خیزش، اعتراض و انقلاب در زمانهی آبستنی تاریخ، روح زمانه نمیتواند نسبت به عصر خود بیتفاوت باشد.
قتل حکومتی مهسا (ژینا) امینی، دختر بیستودوسالهی سقزی روی میدهد. اعتراض مردم زبانه میکشد. شعار این بار با شعور همراه است. فریاد «زن، زندگی و آزادی» سر داده میشود. همین امر هم بدل به محور آثار هنری هنرمندان معترض میشود؛ هنرمندانی که مقاومت مردم در برابر سرکوب را با هنر اعتراضیشان بازتاب میدهند. شعار، زندگی است و مردم با این هنر زندگی میکنند، روحیه میگیرند و هر روزه مبارزهی خود را پیش میبرند. اولین موسیقی، آهنگ «برای» از شروین حاجیپور است؛ شعر و ترانهای ساده که از «برای»ها میگوید و به «زن، زندگی و آزادی» میرسد و در آخر «برای آزادی» سرمیدهد؛ بعد هم شروین به دلیل همین «برای» گفتنها، بازداشت و با تودیع قرار وثیقه آزاد میشود(۳). پس از او میتوان نوبت را به مهدی یراحی داد؛ خوانندهای متولد ۱۳۶۰ که «سرود زن» اثر منتشرشدهی اوست. یراحی در دههی نود شمسی مطرح شد و آذر ۱۳۹۸ هم به یاد کشتهشدگان آبان ۱۳۹۸ در کنسرتش در اهواز آهنگی را خواند؛(۴) سرودی که با شعار «زن، زندگی، آزادی» آغاز میشود و نام مهسا را اسم رمز میداند و شب مهسا را طلوع صد ندا میخواند. او میخواند «بخوان که شهر، سرود زن شود، تا این وطن، وطن شود».
این رشته ادامه پیدا میکند. هنرمندان عرصهی موسیقی در جریان این حرکت اعتراضی تمامقد به صحنه آمدهاند. داریوش اقبالی که سالهاست با ترانههای اعتراضی و عاشقانهاش شناخته میشود و از پیشگامان این عرصه در چهار دههی اخیر است، «به سمت فردا» را میخواند. جمع «کینگرام»، عرفان، جدال، رعنا منصور و حامد نیکپی هم کاری میخوانند با نام «ایران من» که میگوید: «همین که تکتک فرزندات شدن رزمنده.»
از «۲۵بند» تا مهران آتش و تا دیگر خوانندهها و اصحاب موسیقی شناس و ناشناس، هرکدام بنا بر وسع خود آهنگی را عرضه کردهاند. سیاوش قمیشی «معجزه» را میخواند و مهدی یراحی با شعر و آهنگی از شهیار قنبری، تنها چند روز پس از فاجعهی قتل مهسا «قفس قفس نفس بس» را میخواند و از مقدسبودن فکر آزادی و بسبودن قفس میگوید.
رعنا منصور آهنگ «برای…» شروین را به انگلیسی اجرا میکند و خانهی هنر ولایت کردستان سوریه هم «ژن، ژیان، ئازادی» را میخواند. امید طوطیان، شاهین نجفی، میلاد غلامی، آریوش، رضا پیشرو، هیچکس و خوانندههای دیگری هم کارهایی در این رابطه خواندهاند. خوانندههای زنِ عموماً قدیمی که کمتر کارهای اعتراضی خواندهاند یا سابقهای در این حوزه ندارند هم به صحنه میآیند. گوگوش، لیلا فروهر، شهرزاد سپانلو، دریا دادور و سوگند با دکلمهی شهره آغداشلو ترانهی «دوباره» را که شعر آن را رها اعتمادی نوشته، خواندهاند. از سوی دیگر گروه کُر پیشاهنگ هم ترانهی «آزادی، آزادی، آزادی» را خوانده است.
از دیگر کارهای گروهی انجامشده در این حوزه باز میتوان به کار مشترک ابی، شاهین نجفی، ناصر رزازی و پدرام شهلایی اشاره کرد که به زبان کُردی ترانهی «بیا به میدان» را خواندهاند. نام خوانندگانی نامآشنا و نامناآشنایی که ترانه خواندهاند، بسیار است و ما قطعاً نام برخی را جا انداختهایم. کارهایی که خوانده شده هم به لحاظ ارزش موسیقایی و هنری و هم شعری خوب تا بد اند، اما اینجا امر قیاس مطرح نیست. هنر اعتراضی سخن وصف حرکت عظیم مردم است که هرکس به زبانی سخن وصفش میگوید. بلبل به غزلخوانی و قمری به ترانه؛ البته عدهای در این میان به ناگاه خوانندهی اعتراضی میشوند و میخواهند بر موج سوار شوند. موجسواران همیشه بودهاند، اما در تاریخ نخواهند ماند. از میان کارهای انجامشده، کارهایی خوبند که میمانند؛ کارهایی که فکرشدهاند و اصالت دارند.
برخی ترانهها تکرار میشوند، پیش از آغاز حرکت اخیر خوانده شدهاند و اما گویی زبان حال امروز مردماند. «بلاچاو» یا همان «بدرود ای زیبا» را شاید اولبار پارتیزانها و مخالفان فاشیسم در بحبوحهی جنگ داخلی ایتالیا در زمان جنگ دوم جهانی خواندند، اما همان آهنگ امروز با شعری به زبان فارسی با صدای ثمین و بهین بلوری، شنیده میشود.
اما این میان باید سخن از خوانندهای گفت که در این اعتراضات تنها خواننده نبود و از کیلومترها دورتر و از گوشهای کمخطر کار اعتراضیاش را نخواند، بلکه از میان میدان خوف و خطر، کف میدان مبارزه و مقاومت موسیقی رپ اعتراضی هم میخواند و آخرش در ۸ آبان ۱۴۰۱ بازداشت شد و در لحظهی نوشتن این متن در بازداشت به سر میبرد.(۵) توماج صالحی؛ جوانی که چند سالی است با موسیقی رپ و هیپهاپ روایتگر کف خیابان و متن مبارزه است. او پیشتر صراحتاً به عوامل نظام و سازشکاران تاخته بود که «سوراخ موش» بخرند، با «ترکمانچای» به وابستگی و قراردادهای نظام حاکم با چین و روسیه اعتراض کرده بود و در اوج زمانی که عدهای در داخل و خارج به حرکتهای اعتراضی معلمان در ایران حمله میکردند، کنار معلمان ایستاد و با «چوب معلم» خطاب به معلمها گفت که «حالا که دستگذاشتن جلو دهنت، میشم من صدات» و ادامه داده بود: «بهمون یاد دادید جلو ظلم وایسیم/ ما بذر شجاعتیم که شما کاشتید.»
توماج از کف خیابان و در حالی که در کنار معترضان شبانهروز ایستاده بود، در همین مدت اعتراضات و پیش از بازداشت دستکم دو کار جدید منتشر کرد. «میدون جنگ» و «فال». در اولی وصف خیابانها را گفته بود؛ میدان جنگی که در آن فصل اتحاد است. او زمان را وقت تاختن در دل دشمن بدون ترس شناخته است و در شعر خود که اجرا کرده، نوشته است که «میدون جنگه، دارا و ندار/ از هر قوم و تبار، مثل فشنگ قطار/ میدون جنگه، تیغهی شمشیر عشق/ شهامت رو زین کن و جنس سپر وفا». در «فال» هم فال نظام را دیده است؛ چهلوچهار سال شکست فجیع. در «فال»، در قهوهی نظام یک حصار دیده است و شیری که شغال را شکار میکند. توماج صالحی، شاعر و خواننده، روایتگر کف میدان مبارزه بوده است؛ نزدیک و همنفس با امر واقع و روایتی نه از روی خبر و ویدئو که حسی با گوشت و پوست و خون.
و در کنار همهی اینها جنبش دانشجویی و دانشجویان موسیقی نیز شگفتیساز شدند؛ با دستهایی گرهکرده و پاهایی مستحکم و قرص؛ از «طغیانم آرزوست» تا «سرود آزادی»، «سرود برابری»، «دست در دست هم»، «سوگندنامه» و «دوش به دوش هم». این دانشجویان سرودخوانِ مبارزهی مردم ایران شدند و کلیپهایشان را در فضای مجازی، از اینستاگرام تا توییتر و تلگرام و غیره منتشر کردند.
نامها بسیارند. هنرمندانی هم نامه نوشتند و سخن گفتند که به احتمال زیاد نامشان در اینجا نیامده است. آنچه مهم بوده و است، این همبستگی اصحاب هنر است با مردم در برابر ظلم حاکمرانان در ایران. هنرمندان هرجا دستشان آمده، سخن گفتهاند؛ در فضای مجازی و در کنسرتهایشان. کیوان کلهر، آهنگساز و نوازندهی نامدار ایرانی هم در حساب توییتری خود خطاب به حکومت نوشت: «دستتان در خون پاک مردم ایران است که با هیچ آبی شسته نخواهد شد» او همچنین خطاب به نظام حاکم بر ایران گفته است که «ارابهی عدالت به دست ما مردم بر هیبت فاسد شما رانده خواهد شد. سیاه بر تن، ایستادهایم در انتظار بزنگاه سرخ داوری.»
صدای حرکت اعتراضی مردم ایران با شعار انسانی «زن، زندگی، آزادی» در جهان هم طنینانداز شد. راجر واترز، خوانندهی شهیر انگلیسی و عضو سابق گروه پینک فلوید، بارها برای ایران نواخت و در برنامههای مختلف تلویزیونی شرکت کرد و از ایران گفت. از جهان عرب هم رامی عصام، خوانندهی انقلاب مصر که در زمان بهار عرب در مصر «یا مجلس، یابنالحرام» را خوانده بود، با خواندن ترانهای به نام «آزادی» به زبان فارسی، با حرکت بزرگ مردم ایران همراهی کرد. اهل هنر بسیاری در اقصینقاط جهان نیز برای ایران و خواست انسانی مردم آن خواندند، در شبکههای مجازی نوشتند و از مردم ایران حمایت کردند. به عنوان مثال در سوئد و در شبی به نام «زن، زندگی، آزادی برای ایران» شماری از خوانندههای سرشناس سوئد و ایرانیتبار، از جمله لاله، کارولا، دارین و رستم میرلاشاری حضور داشتند و با حرکت مردم ایران همراهی کردند.(۶) همچنین خوانندهها و گروههای موسیقی غربی از سبکهای مختلف چون دوالیپا، آریانا گرانده، هری استایلز، شکیرا، سیکس ناین، بهیموث، سوئن، گوجیرا، یانگ بلاد و دیگرانی هم بودند که در کنسرتها و صفحات مجازی خود از حرکت اعتراضی مردم ایران حمایت کردند و صدای مردم ایران را به جهانیان رساندند؛ همچنین گروه راک بریتانیایی «کُلد پلی» در کنسرت خود در بوئنسآیرس ترانهی «برای…» از شروین حاجیپور را با همخوانی گلشیفته فراهانی اجرا کرد. در ترکیه نیز خوانندههایی چون سزن آکسوی، ابراهیم تاتلیسس، ماهسون، مراد بوز و ملک سو به اشکال مختلف از حرکت اعتراضی مردم ایران حمایت کردند. علاوه بر اینها میتوان به خیل عظیمی از سلبریتیها و هنرمندان حوزههای مختلف در غرب پرداخت که در صفحات مجازی و اظهارنظرهای رسمی خود، تلاش کردند تا صدای مردم ایران را به گوش جهان برسانند.
آنچه تا اینجا گفته شد، تنها بخشی متعلق به اصحاب موسیقی و سلبریتیها در ایران و نقاط دیگر جهان بود، اما تنها هنر موسیقی نبود که در این دو ماه و اندی شگفتیساز شد. اصحاب هنرهای مختلف نیز کارهای بسیاری کردند. نقاشیهای فراوانی خلق شد، پوسترهای اعتراضی فراوانی ساخته شد و گرافیتیهای بسیاری کشیده شد. این کارها از فضای مجازی تا دیوارها و زمین در ایران تا کشورهای مختلف، از جمله بریتانیا نمایش داده شد و همراهی اصحاب هنر را با اعتراض ایرانیان نشان داد؛ چونان که هنرمندی خیابانی در میدان ترافلگار لندن تصویر مهسا امینی را روی زمین کشید. هنرمندان بسیاری از ژولیت بینوش تا دیگران نیز گیسو بریدند تا همراهی خود را با مردم ایران نشان بدهد؛ حتی مونالیزا هم به نشان اعتراض به آنچه بر زنان و مردم ایران می گذرد، گوشهای از موهایش را برید.(۷)
و باز در ایران و به همهی اینها اضافه کنید خوانندگان موسیقیهای اتنیکهای ایرانی و آواهای سرزمین مادری را؛ از لالایی مینا دریس به کردی تا شعری با آغاز «مشت تو بر سر و سینه/ لگد تو بر تنم» که با نتهای ضربی دمام و بوی خوزستان اجرا شده است. حماسههای لری هم از چهارمحال و بختیاری جان گرفتهاند. برگردان فارسی این ترانهی مسعود بختیاری که در آخرین ابیات چنین تارهای جان را به نوازش میگیرد، چنین است: «تو چون آفتاب خودت برخیز و طلوع کن/ حالا دیگر میتوانی/ نگو که نمیتوانی/ خودت برخیز و طلوع کن.(۸)
آنتونیو نگری و مایکل هارت در کتاب خود، انبوه خلق توضیح میدهند که «مقاومت» امری جاودانه، پایدار و مستمر در جوامع است که متناسب با شرایط تاریخی هر جامعه در اشکال متفاوتی پدیدار میشود؛ بنابراین نیروهای متمایل به تغییر یا حامل تغییر دائما باید این اشکال مقاومت را بازیابی و حتی بازتولید کنند.(۹) هنر اعتراضی هم مایهی اعتراض در هنر است برای اصحاب آن تا با مردمان در میان میدان همراهی کنند و در برابر اصحاب سرکوب مقاومت خود را نشان دهند. دو ماه و اندی که گذشت، تابلوی تمامقدی از این مقاومت از سوی مردم بود و همراهی اصحاب هنر در جهان و ایران، از بدنهی دانشگاه و مردم در ایران تا دیگرانی در اقصینقاط کرهی خاکی. عدهای صاحبان نام به صحنه آمدهاند و بقیه هم شاید در راهند. شعار انسانی «زن، زندگی، آزادی» گویی با تمام جانهای آزادهی جهان ارتباط گرفته است و هنرمندان نیز با خلاقیت خودشان کارهای خودشان را خلق میکنند. و همه امید دارند برای روزی که دیگر ظلم و ستمی در زمین نباشد.
بدون نظر
نظر بگذارید